فروش بلیت‌ با قیمت نامتعارف کلیت تئاتر تهران را قبضه کرده است و هر روز یک قیمت تازه از گیشه‌های حراج می‌شود. این رویه فضا را برای تک‌طبقه کردن مخاطب تئاتر مهیا می‌کند.
پایگاه خبری تئاتر: روز گذشته یکی از خبرنگاران تئاتر که خوشبختانه به سبب فعالیت فرهنگیش، آگاهی مناسبی از وضعیت گیشه‌ها دارد در یک توئیت می‌نویسد «شهروندی که توان پرداخت 95 هزار تومان تنها برای یک قطعه بلیت تئاتر را داشته باشد قطعاً 100 یا 150 هزار تومان را هم به سادگی دارد؛ اما شهروندی که می‌تواند 10 هزار تومان برای تهیه بلیت تئاتر بدهد قطعاً 15 یا حتی 12 هزار تومان برایش بسیار سخت است.» نکته قابل توجه آن است که نویسنده این توئیت خود در حادثه است. او جایی مشغول به فعالیت است که آغازین نطفه قیمت بلیت نامتعارف نهاده شد. همایون غنی‌زاده در سال 1389 با اجرای نمایش کالیگولا با همراهی صابر ابر، رامبد جوان و هنگامه قاضیانی بلیت متوسط سالن ایرانشهر را گران می‌کند. این گران شدن بلیت چندان به مذاق منتقدان و روزنامه‌نگاران خوش نمی‌آید؛ اما شرایط فروش بلیت چنان موفق است که انتقادها از یاد می‌رود. بازخوانی مصاحبه غنی‌زاده با رامتین شهبازی درباره رویداد رخ داده قابل تأمل است: شهبازی: چرا قیمت بلیت نمایش شما اینقدر گران است؟ 20 هزارتومان برای یک نفر خیلی زیاد نیست؟ غنی‌زاده: مگه باید چقدر باشد؟ شهبازی: نمی‌دانم من قیمت گذار نیستم؛ اما در فرهنگ ما برای تماشای تئاتر 20 هزار تومان رقم زیادی است. غنی‌زاده:افراد دیگری باید پاسخگوی توان خرید مردم باشند. شهبازی: خب فکر می‌کنید سالن نمایش شما با این قیمت بلیت پر می شود؟ غنی‌زاده: من سعی می‌کنم  به جای بلیت ارزان از راه‌های دیگری برای پر کردن سالنم استفاده کنم. شهبازی: این قیمت بلیت برای این سالن تماشاگر گزینش شده می‌آورد. غنی‌زاده: چه کسی می‌گوید اینها گزینش شده هستند؟ شهبازی: این قیمت بلیت نوعی گزینش است. به طور حتم یک آدم از طبقه متوسط اقتصادی توان دیدن نمایش شما را ندارد. غنی‌زاده: من مسئول توان خرید طبقه متوسط هستم؟ شهبازی: نه اما با ارزانی بلیت مخاطب بیشتری را در کارتان مشارکت می‌دهید. آنگاه تماشاگران بیشتری برای دیدن یک نمایش حق انتخاب دارند. غنی‌زاده: من این‌طور فکر نمی‌کنم.در ضمن تئاتر برای بعضی‌ها کالای لوکس است. گفتگوی شهبازی و غنی‌زاده فارغ از اینکه در مسیر پاسخگویی به یک شبهه نیست حاوی کدها و اطلاعات خوبی است. از ابتدا آغاز کنیم که غنی‌زاده می‌گوید او مسئول بلیت نیست و شخص یا نهاد دیگری این وظیفه را برعهده دارد. شهرام کرمی در زمان حضورش در اداره کل هنرهای نمایشی وعده آیین‌نامه تماشاخانه‌های خصوصی را داده است که در آن مسائلی چون قیمت‌گذاری و درجه کیفی سالن‌ها تعیین می‌شود. با این حال هنوز خبری از این آیین‌نامه نیست. هنوز خبرنگاران و صاحب‌نظران از رویکرد تهیه این آیین‌نامه باخبر نشده‌اند و از آنان مشورتی گرفته نشده است. شهبازی در گفتگویش جایی می‌پرسد که قیمت‌گذاری فراواقعی موجب تفکیک طبقات مخاطب می‌شود. به یاد داشته باشیم که این گفتگو در زمانه‌ای گرفته می‌شود که هنوز شعار «تئاتر برای همه» شعار نخست اداره کل هنرهای نمایشی است. غنی‌زاده می‌گوید که این رویه موجب گزینش طبقاتی نمی‌شود. این نگاه غنی‌زاده دقیقاً برخلاف نظر خبرنگاری است که قیمت‌گذاری بلیت را آفرینش نوع جدید از طبقه اجتماعی برمی‌شمرد که توان دیدن تئاتر را دارد.  با این حال تجربه نشان داد که دیدگاه شهبازی و خبرنگاران به واقعیت نزدیک‌تر است. پس از موفقیت در فروش «کالیگولا» روند گران شدن در سالن‌های مختلف آغاز می‌شود. کارگردانان مشهور، با توجه به شانس داشتن ستارگان سینما و شاخصان تضمین‌کنندگان فروش ریسک گران کردن و مخاطب داشتن را به جان می‌خرند و البته در این مسیر موفقیت‌های بسیار کسب می‌کنند. نتیجه این رویه یک دست شدن ذائقه هنری مخاطبان می‌شود. با نگاهی به آثاری که موفق به فروش بلیت‌های گران‌قیمت شده‌اند، نشان می‌دهد عموماً این نمایش‌ها بازیگران اصطلاحاً «بفروش» دارند، دکورهای عظیمی در دل خود جای داده‌اند، به سوی کمدی پیش می‌روند و از موسیقی با حضور ستارگان این عرصه بهره می‌برند. این موضوع حتی در تئاتر شهر را نیز درگیر می‌کند. محمد رحمانیان دوبار موفق به شکستن رکورد قیمت بلیت نمایش در سالن اصلی می‌شود تا جایی که بلیت سالن اصلی - یک سالن دولتی - به 50هزار تومان می‌رسد. در زمان مدیریت پیمان شریعتی و اجرای نمایش «اعتراف» شهاب حسینی، گروه تولید خواهان فروش بلیت 100هزار تومانی می‌شوند که با مخالفت شریعتی قرار می‌گیرد. بلیت این نمایش با قیمت 60هزار تومان به فروش رسید و رکورد فروش سالن اصلی که در دست رحمانیان بود شکسته می‌شود. با توجه به مخالفت شریعتی با افزایش 200درصدی بلیت، می‌توان حدس زد فروش «اعتراف» نیز به نصف تقلیل یافته است. اما مجادله‌برانگیزترین سالن در قیمت‌گذاری تالار وحدت بوده است. زمانی که یک کارگردان یک‌شبه نمایش فاجعه‌بار «عاشقانه‌های ناآرام» را روی صحنه می‌برد تا سیرکی از بازیگران مشهور را به نمایش بگذارد و تداعی‌گر جهان «ترالفامادور» در زمان سلاخ‌خانه شماره پنج کورت ون‌گات می‌شود. نمایش با بلیت 80 تا 100 هزارتومانی غوغایی به پا می‌کند. حتی کانون کارگردانان تئاتر در معدود واکنش‌هایش نامه‌ای منتشر می‌کند که در آن نوشته شده بود «تئاتر برای تامین هزینه­‌های خود و نیز کشیدن بار هزینه‌­های سالن، به کشاندن هرچه بیشتر تماشاگران به سالن رو خواهد کرد و گیشه و فروش هر چه بیشتر آن اصل حیات تئاتر قرار خواهد گرفت. امری که آسیب­‌های آن بی‌شمارند و در نهایت از هنر تئاتر چیزی جز یک فعالیت اجرایی پرزرق و برق و درآمدزا باقی نخواهد گذاشت. نگاهی به قیمت عجیب و باورنکردنی یکصدهزارتومانی بلیت همین نمایش «عاشقانه‌­های ناآرام» به خوبی بیانگر این پیش‌بینی فاجعه‌آمیز است.» اگرچه کانون در زمان اجرای «اولیورتویست» و فروش بلیت 120هزارتومانی چنین واکنشی از خود نشان داد - شاید به سبب حضور حسین پارسایی در ایرانشهر و ذی‌نفع بودن کارگردانان در آن سالن- اما خبرنگاران حسین پارسایی و نمایشی که نزدیک به 10میلیارد فروش داشت را رها نکردند. پارسایی مجبور به کنسل کرد بلیت‌های 120هزار تومانی می‌شود و در عوض بلیت‌های نمایشش را به قیمت 95هزار تومان عرضه می‌کند. با این حال حسین پارسایی در ایرانشهر مانع قیمت‌گذاری‌های عجیب نمی‌شود. نمایش «گم‌وگور» با حضور الناز شاکردوست و نمایش «نمی‌تونیم راجع بهش حرف بزنیم» با حضور نگار جواهریان با بلیت‌های 60 و 70 هزارتومانی عرضه می‌شوند. این نکته قابل تأمل است که میانیگن قیمت بلیت در ایرانشهر 30هزار تومان است. رویه گران کردن بلیت در ایرانشهر توسط محمد رحمانیان نیز 65هزار تومان است؛ در حالی که نمایش پیش از او 45هزارتومان قیمت‌گذاری شده است. نمایش پارسا پیروزفر نیز در حالی با قیمت 50هزار تومان در تمامی سالن اقدام به فروش کرده است که نمایش پیشین آن بلیت 40هزار تومانی عرضه کرده است. در وحدت اما قضیه شکل دیگری دارد. حمیدرضا نعیمی در نامه‌ای عجیب مدعی می‌شود در حالی که بلیت نمایشش 120هزار تومان بوده به سبب وضعیت اقتصادی اقدام به فروش بلیت 95هزار تومانی کرده است. نمایش «شوایک» او در سال گذشته با قیمت 70هزار تومان بلیت‌فروشی کرده است و مشخص نیست قیمت 120هزار تومان که با جنجالی رسانه‌ای چهار ماه پیش کنسل شده بود؛‌ چرا باید برای نمایش تازه نعیمی که از لحاظ وضعیت فروش ابزارهای «شوایک» را ندارد، مطرح شود. با این حال نعیمی بلیت نمایش خود را 25 هزار تومان یا به عبارتی 35درصد افزایش داده است. رویه قیمت‌گذاری در سالن‌های خصوصی نیز به همین منوال است و قانونی در این موضوع وجود ندارد. برخلاف سینما که سینما از منظر کیفیت قیمت‌گذاری می‌شود. البته در آنجا نیز مسئله موقعیت مکانی گویا بر ارزش کیفی چیره شده است. با این حال تئاتر در قیمت‌گذاری بی‌سروسامان است. این بی‌سروسامانی نتیجه‌اش بدل شدن تئاتر به یک کالای لوکس شده است که از قضا طبقه مخاطبش را گزینش می‌کند و این گزینش کلیت تئاتر را زیر سؤال می‌برد؛ چرا که برای طبقه مدنظر تئاتر صرفاً یک وسیله سرگرمی است. تئاتر برای این طبقه مکانی برای تعمق نیست تا برای مثال از سقراط نعیمی داستان فلسفه را استنتاج کنند؛ بلکه بدل به جایی می‌شود تا تکه‌کلام‌های فرهاد آییش را یاد بگیرند تا یک ماه استفاده کنند. به گفتگوی غنی‌زاده و شهبازی برگردیم. جایی که شهبازی در انتهای مصاحبه‌اش می‌پرسد «نه تئاتر یک ارائه فرهنگی است نه کالای لوکس. شاید مخاطب کالای لوکس صرفاً مصرف‌کننده‌ای باشد که چندان هم اهل تئاتر نیست.» غنی‌زاده در این باره طولانی‌ترین پاسخ این مصاحبه را می‌دهد که قابل تأمل است «البته مصرف‌کننده کالای لوکس هم یک شهروند است که ممکن است اهل تئاتر باشد یا نباشد؛ اما باید اعتراف کنم که من هم دوست دارم بلیت این تئاتر ارزان‌تر باشد. اما ما گروه‌های تئاتر نمی‌توانیم آن را ارزان عرضه کنیم. به هر حال این وظیفه دولت است که شرایطی را به وجود آورد تا مردم دسترسی آسان‌تر و ارزان‌تر به تئاتر یا هر گونه مقوله فرهنگی دیگر داشته باشند. اتفاقی که در مورد نان رخ می‌دهد. ما نیاز به سوبسید داریم. این تئاتر بدون کوچکترین حمایتی  به شکل صددرصد خصوصی روی صحنه رفته است. ما نمی‌توانم به جای دولت به مردم سوبسید بدهیم.» سوبسید واژه‌ای است که می‌تواند تمام معادلات ضدطبقاتی را برهم زند. تئاتر در سالیان اخیر با اندک بودجه‌ای اداره می‌شود و جنبه حمایتی دهه شصت و هفتاد عملاً برچیده شده است. دولت و دستگاه‌های فرهنگی نیز بیشتر روی نمایش‌های سرمایه‌گذاری می‌کنند که بازخوردی از جانب مردم ندارند. نمایش‌ها عموماً نخ‌نما هستند و ارزش هنری ویژه‌ای ندارند. نمایش‌هایی که بیشتر برای پر کردن رویدادهای تقویمی طراحی می‌شوند یا بیشتر به قشری از هنرمندان پرسروصدا و محصول رانت‌های نفتی می‌رسد. نتیجه این جنگ یک چیز است. نفس‌های تئاتر حرفه‌ای در ایران به شماره افتاده است و تئاتر تجربی نیز برای نفس اکسیژنی ندارد.