پایگاه خبری تئاتر: نخستین «سمینار مطالعات اجرا» هم به همت کانون تئاتر دانشگاهی اداره کل هنرهای نمایشی در روزهای ۶، ۷ و ۸ مرداد در سالن مشاهیر مجموعه تئاترشهر برگزار شد و حواشی فراوانی هم داشت. مناقشات نظری و عملی مطالعات اجرا وارد بحث عمومی شده و استقبال جالب توجهی هم از آن صورت گرفته است. از سوی دیگر، محمدرضا خاکی مقالهای با عنوان «فضا، زمان و کنش در تئاتر» به قلم پاتریس پاوی را در مجله «دفتر مطالعات تئاتر» ترجمه کرده است که نگاهی به رابطه این ۳ جزو
تئاتری در یک اجرا دارد و میتواند مورد توجه پژوهشگران مطالعات تئاتر و اجرا قرار بگیرد. به همین مناسبت پای صحبتهای محمدرضا خاکی نشستهایم.
اگر امکان دارد درباره مقاله خود در نشریه «دفتر مطالعات تئاتر» کمی توضیح بدهید.
واقعیت امر این است که این مقاله در گذشته نه چندان دور ترجمه شد. در واقع، فصلنامه تئاتر را مدتی منتشر میکردیم. شماره اول درباره ژست بود و شماره دوم هم دراماتورژی. شماره چهارم هم درباره تئاتر ایران بود ولی متاسفانه اجرایی نشد. آنان مانع کار من شدند. ما مباحثی در رابطه با کارگردانی را ترجمه کرده بودیم. این مطالب به دوستان سفارش داده شده بود. خود من هم مقاله «فضا، زمان و کنش در تئاتر» به قلم پاتریس پاوی را ترجمه کرده بودم. وقتی دوستان نشریه «دفتر مطالعات تئاتر» مخصوصا آقای رضا سرور از من برای همکاری دعوت کردند، این مقاله را در خدمت آنان قرار دادم.
به نظر میرسد در زمینه مطالعات تئاتر و اجرا کمکاریهای جدی صورت گرفته و چاپ چنین نشریاتی هم مبارک است. خاطرم هست که مقالات شسته و رفتهای در زمینه دراماتورژی وجود نداشت و وقتی آن مجله مورد اشاره بیرون آمد، کمک شایانی به اهالی تئاتر کرد ولی همچنان عملی نشده است. یعنی در واقع نظریات در ایران انضمامی نمیشوند. شاید نظریه و عمل ما از هم جداست و به نوعی پراکسیس صورت نمیگیرد. شاید ضعف پژوهش و مطالعه در زمینههای اجتماعی و فرهنگی یک مقداری جدی شده است.
یک مقدار نه بلکه خیلی جدی شده است. به نظر میرسد که تئاتر ایران به سوی عوامگرایی رفته است. شاید گسترش سالنهای خصوصی باعث سریدوزیها و نمایشهای بریده و منقطع شده است. جالب است برخی تحت عنوان چهره و لاکچری وارد عرصه تئاتر شدند. این اتفاق لطمات جدی به بدنه تئاتر زده است. آثار این اجراهای فستفودی و تند و تند را آرام آرام شاهد هستیم. سالنداری نیازمند دانش و شناخت است. باید مخاطب را بشناسید و برنامهریزی داشته باشید. از طرف دیگر، سالنهای پرمایهتر هم به جایگاه تئاتریان و تاریخ تئاتر توجه نکردند. آنان به گیشه و تجارت فکر کردند. مخاطب آنان هم نیازی به مطالعه ندارد. بازیگران این سالنها هم سواد لازم را ندارند. در واقع، هر اثری که توسط این دوستان روی صحنه میرود فورا مشتریان ثابت خود را هم پیدا میکند. حوزه مطالعات آثار تئاتری با مشکلات جدی روبهرو شده است. محور مطالعات تئاتر و اجرا هم چاپ کتاب و در عین حال مطالعه کتاب است. تیراژ کتابها به ۲۰۰ نسخه رسیده است. این موضوع یک مساله عمده تئاتری است. باید آسیبشناسی شود. دوستان باید نشست و گفتوگو برگزار کنند.
پدیدههای عجیبی را در سالنهای تئاتر شاهد هستیم. برخی کارگردانان نام نمایشنامهها را برای اجرا تغییر میدهند. به نظر میرسد شما این ماهها نمایش «آتشسوزیها» را تمرین میکنید؛ درست است؟
همه میدانند که اجرای این نمایش زمانبر و مشکل است. آقایان شهرام کرمی و دکتر سعید اسدی هم در جریان اجرای من از نمایشنامه «آتشسوزیها» به نویسندگی وجدی معود هستند. البته من تصمیم گرفتم تا با بچههای جوان کار کنم. در حال حاضر شش ماه از تمرینات ما میگذرد. نکته اساسی این است که اگر اجرا از آموزش جدا شود با وضعیت طاقتفرسایی روبهرو خواهیم شد. باید به جوانان و استعدادهای تئاتری ایران توجه شود. متاسفانه تلاش جوانان دیده نمیشود. همین امروز که با شما صحبت میکنم باید سر تمرین بروم. بچهها نباید دلچرکین شوند و تلاش میکنم تا به آنان کمک کنم. فکر میکنم اجرای ما به پاییز برسد.
شاید مطالعات تئاتر و اجرا به کمک شیوههای کارگردانی و نقد آن هم بیاید. شاهد اجراهایی دوخت و دوز شده کولاژ هستیم. نمایشنامهها را کوتاه میکنند و شخصیتها را هم حذف. دلایل این امر هم بیشتر سلیقهای است و شاید به مناسبات تولید اجتماعی برمیگردد. این روزها کالای نمایشی باید سرگرمیمحور، کوتاه و مختصر باشد. افراد کمی وجود دارند تا طولانیمدت در سالنهای تئاتر بنشینند. البته سالنهای تئاتر هم مناسب نیستند. برخی کارگردانان هم به منتقدان و نقدها میتازند.
اگر توجه کنید اغلب کارگردانانی که با این روش پیش میروند، روی پوستر اجرای خود مینویسند: «دراماتورژی و دراماتورژ». من پیشنهاد میدهم همان کتاب دراماتورژی را که نشر بیدگل منتشر کرد، مطالعه کنند. واقعا در کجای این مقالات اشاره شده است که دراماتورژی یعنی حذف کردن، مثله کردن و بریدن عناصر ساختاری نمایش؟ یک مثال بزنند. متاسفانه امروز با وضعیت غریبی مواجه شدهایم و این شیوه دراماتورژی به امر عادیای تبدیل شده است. من یک متن بسیار خوب خارجی را خوانده بودم. نویسنده نمایشنامه اشاره کرده است که باید از شخصیت اصلی نمایش منزجر بشوید. با این وجود، روایت به گونهای در اجرا پیش رفت که تماشاگر با این شخصیت همذاتپنداری کرد. گاهی برخی تماشاگران میگفتند: «دم این شخصیت گرم!» دلیل این امر هم خوشایندسازی اجرا برای مخاطب است. نمایشنامهها از مفهوم خود حین اجرا تهی میشوند. آیا این امر دراماتورژی است؟ سنت دراماتورژی چند قرن است که ادامه دارد. من به خاطر این سادهانگاری متاسف هستم. با این وجود، همه تئاترهای ما بد نیست. آثار بسیار خوبی هم داریم. کوشندگان و عاشقان فراوانی هم داریم. من برای دیدن اجرای «آئورا» به سالن مولوی رفتم. واقعا عالی بود. پر از حرکت، تازگی و انرژی بود. امیدوارم دیگر از مباحثی چون دراماتورژی، نظریه و مطالعات سوءاستفاده نشود. بیشتر این کارگردانان در حال سرقت متون نمایشی هستند.
Friday, 13 December , 2019