تالار حافظ در سال‌های گذشته روند افولی طی کرده است و دیگر از سرودست شکستن‌های سال‌های نه چندان دور برای اجرا در حافظ خبری نیست.
پایگاه خبری تئاتر: توسعه فضاهای هنری از طریق ساخت، بازسازی و فعال کردن تالارها و مراکز هنری و بهره گیری از امکانات موجود و جلب مشارکت اشخاص حقیقی و حقوقی، دولتی و غیردولتی در توسعه فعالیت‌های هنری و ادبی» این سومین بندی است که در مأموریت‌های بنیاد رودکی آمده است و از قضا اصرار بر این مأموریت توأم بر تخطی از آن بوده است. همین مسأله به اعتراض‌ها و انتقادها علیه این نهاد فرهنگی بدل شده است. هفته گذشته مدیرعامل بنیاد رودکی با تغییراتی در بدنه مدیریتی این نهاد، عملاً در حوزه اجراییات، دست به یک تغییر قابل تأمل زد. او جایگاهی که احتمالاً بیشترین اعتراضات از آن ناحیه نشات می‌گرفته را کنار گذاشت تا فرصت را به نعمت‌الله پایان دهد. این تغییر نیز دور از انتظار نبود؛ چرا که صفی‌پور همواره از برج آزادی به عنوان یک الگوی موفق در بازتعریف فضای فرهنگی یاد می‌کرد. هر چند بنیاد رودکی، در دوره مدیریت برنامه‌ریزی سابق، در راستای درآمدزایی، در جلب مشارکت نهادهای دولتی و غیردولتی به ظاهر موفق بوده است؛ اما واقعیت آن است که فعالیت‌های صورت گرفته گاهی به سوی غیرهنری و غیرادبی شدن پیش رفته و این خود به بخش مهمی از اعتراضات به خصوص در تالار وحدت شده است؛ اما در این میان کمتر کسی نگاهی به تالار حافظ و نقش آن در جریان تئاتر امروز داشته است. شاید کمتر کسی جز بدنه درگیر تئاتری در تالار حافظ بداند، در دوره گذشته مسئولیت تالار حافظ در اختیار کسانی بود که سررشته‌ای در سالنداری تئاتر نداشته است. این در حالی است که تالار حافظ در مجموعه سالن‌های موجود در تهران یک بلک‌باکس جذاب برای اجراگری است. کما اینکه در تاریخچه آن می‌توان حضور پررنگ چهره‌های جذاب و شاخص کارگردانی تئاتر را مشاهده کرد. در سایت بنیاد رودکی ذیل عنوان «تالار حافظ» آمده است:
  1. تالار حافظ اولین تالار نمایشی است که به صورت متحرک طراحی شده و پس از ساخت، در کنار ضلع شمالی تالار فردوسی و در زمینی به مساحت400 مترمربع  قرار گرفته است.
  2. صحنه تالار حافظ با مساحت 10 × 10 مترمربع امکان  تعویض جایگاه تماشاچیان را به صورت یکسویه، دوسویه، سه سویه و چهار سویه دارد که در حالت دوسویه، ظرفیت 175 تماشاچی دارد.
  3. تالار حافظ یکی از بهترین سالنهای بلک باکس  می باشد که در وسط شهر تهران قرار گرفته است.
  4. این تالار با توجه به پرتابل بودنش، به صورت پیچ ومهره ای و با فولاد سبک طراحی و ساخته شده است و در عرض 20 روز امکان جمع کردن کل تالار و برپا کردنش در مکانی دیگر هست.
  5. با توجه به کمبود سالن نمایش در استان‌ها نیز می‌تواند به صورت چرخشی استفاده شود.
تالار حافظ برای اجرای نمایشی به کارگردانی آروند دشت‌آرای و به پیشنهاد این کارگردان راه‌اندازی شد. مدتی نیز در اختیار گروه‌هایی قرار گرفت که به نحوی با جریان هنری آثار دشت‌آرای انتساب داشت. نمایش‌هایی پرستاره با فضاهای عجیب و غریب و مملو از ویژگی‌های فیزیکی. با درگیر شدن تئاتر با مناسبت‌های مالی - که بخش مهمی از آن به بنیاد رودکی بازمی‌گردد- تمایل به واگذاری سالن حافظ به چند اجرا در یک روز بیشتر می‌شود. تالار حافظ حداقل در پنج سال گذشته، اجاری سه نمایش در یک شب را تجربه کرده است. این در حالی است که تالار حافظ در طول این سال‌ها و نزدیک شدنش به ده‌ سالگی تغییرات اساسی نداشته است. تالار حافظ فاقد یک گیشه ایستا است و هنوز بلیت‌هایش به شکل نامناسبی توسط گروه‌ها ارائه می‌شود. با ورود سامانه‌های بلیت‌فروشی آنلاین، فقدان گیشه دردسرسازتر هم شده است. بخش مهمی از این وضعیت معطوف به نگاه اجاره‌‌ دادن سالن توسط بنیاد رودکی است. برای بنیاد رودکی میزان فروش نمایش اهمیتی ندارد و گروه موظف است در هر صورتی مبلغ مشخصی را به بنیاد تحویل دهد. از همین رو شاکله یک سالن را از دست داده است. این مسأله درباره لابی تالار نیز صادق است. اگرچه در سال‌های اخیر لابی حافظ طراحی مجدد شد؛ اما شرایط آن برای سه اجرای پیاپی مساعد نیست. وضعیت صندلی‌های حافظ نیز به هیچ وجه خوب نیست. با تغییرات عمده در صندلی‌های برخی از سالن‌های مهم، هنوز برای تغییر طراحی سالن‌های حافظ فکری اندیشده نشده است. استهلاک سالن و به روز رسانی نشدن آن هم موجب شد اقار خلاق دوران نخستینش، دیگر کمتر به عنوان یک مقصد نگریسته شود. حافظ آرام آرام به سالن نمایش‌های دم‌دستی بدل شده و به ندرت می‌توان اثر قابل‌توجهی در آن دید. می‌توان در سیاهه آثار روی صحنه رفته حافظ نام نمایش‌هایی آورد که چندان سنخیتی با وجه تجربی آن نداشته است. بخش مهمی از این مسأله از بی‌مدیریتی حافظ است. تا چندی پیش سالن توسط شخصی اداره می‌شد که صرفاً یک تکنسین امور فنی بوده و آشنایی با نظریه‌های اجرا و درام نداشته است. به عبارتی حافظ با یک بی‌ذوقی اداره می‌شده است. فاقد برنامه مشخص است و در حوزه سرمایه‌گذاری، به سبب گران‌ شدن مداومش، از چشم هنرمندان افتاده است. به نظر می‌رسد راه بازگرداندن حافظ به چرخه اجراهای جذاب گذشته بازگشت به اساسنامه بنیاد است. باید برای حافظ برنامه‌ای تدوین کرد و با دعوت از استعدادهای تئاتری و تزریق سرمایه، علاوه بر اعتلای هنر تئاتر، شرایط را برای بازگشت مالی نیز مهیا کرد. این مهم با تغییرات اساسی در تالار حافظ ممکن است.در بند چهارم مأموریت آمده است: «شناخت و به کارگیری استعدادهای درخشان هنری و ادبی در سطح داخلی و بین‌المللی». این بند می‌تواند یکی از آرزوهای محقق نشده در تئاتر ایران را عملی کند. با جذب سرمایه بخش خصوصی، بنیاد رودکی می‌تواند در تالار حافظ خود به یک تولید‌کننده تئاتر بدل شود. می‌تواند با نگاهی به پروژه‌هایی چون «امکان» در اداره کل هنرهای نمایشی کشف استعداد کند و روی آینده آنان سرمایه‌گذاری کند و در عین حال از بازگشت مالی آثار نیز منتفع شود. در مجموعه رودکی می‌توان از تالار فردوسی یاد کرد که تحت مدیریت بهروز غریب‌پور و به عنوان مکان استقرار گروه آران با برنامه مشخصی پیش می‌رود.  از وجود برنامه و البته سرمایه‌گذاری مؤثر بنیاد رودکی در تالار فردوسی موجب می‌شود غریب‌پور موفق به احداث یک آکادمی و موزه در کنار سالن اجرای نمایش‌های عروسکیش شود. پویایی در کنار ثبات در مدیریت فردوسی منجر به تولید جامعه مخاطب و حفظ اقتصاد تالار شده است. به گفته مسئولان بنیاد رودکی گیشه و سطح مخاطبان تالار فردوسی در  وضعیت باثباتی است و در هر دوره رپورتوار اپراهای عروسکی خطری مبنی بر سقوط مخاطب اجراها را تهدید نمی‌کند. شاید توسعه و بسط تئوری تالار فردوسی راهی برای برون‌رفت از فضای نامناسب تئاتری بنیاد رودکی باشد. این مهم نیز به یکی از بندهای اساسنامه بنیاد رودکی بازمی‌گردد. «جذب و بررسی و تدوین طرح‌های مناسب تولید و اجرای هنرهای نمایشی و موسیقیایی به منظور پاسخ‌گویی به نیازهای تخصصی جامعه هنری» این عبارتی است که در بند وظائف بنیاد رودکی آمده و نشان می‌دهد بنیانگذاران این نهاد از آن توقعاتی داشته‌اند. حداقل در حوزه تئاتر و تالار حافظ، بنیاد رودکی از این مهم غافل مانده است و می‌تواند در شرایط کنونی با برنامه‌ریزی و دخیل کردن بخش خصوصی متخصص - به یاد داشته باشیم اساساً بخش خصوصی درگیر در بنیاد تخصصی فرهنگی نداشته است - و تعریف‌شده، می‌توان جریانی در حوزه هنر نمایش ایجاد کرد. به نظر می‌رسد تالار حافظ می‌تواند به واسطه همان بندهای اساسنامه شرایط را برای تشکیل یک کمپانی تئاتری - امری که سال‌ها پیش می‌توانست با تشکیل کلاس‌های تهیه‌کنندگی در بنیاد ممکن شود - مهیا کند. با توجه به امکانات و تسیهلات موجود در مجموعه حافظ از جمله کارگاه دکور و وجود پارکینگ و شرایط رفاهی برای مخاطبان، حضور سرمایه بخش خصوصی متخصص در امور فرهنگی - چرا که سرمایه صرف در کوتاه‌مدت به فاجعه ختم خواهد شد - می‌تواند در برنامه‌ریزی مجموعه و تبدیل کردن حافظ به یک مرکز تئاتری کارساز باشد.