خالق «خرمگس» این‌بار نیز با اثری متفاوت پا به عرصه تئاتر گذاشته است. علی عابدی با نوشته‌های خاص و اجراهای خاص‌تر توانسته است نظر بسیاری از منتقدان و علاقه‌مندان تئاتر را به خود جلب کند. اثر جدید وی «تیولا» نام دارد و قرار است در مردادماه روی صحنه تماشاخانه مهرگان برود، به‌این‌جهت مصاحبه‌ای را با او ترتیب دادیم تا بیشتر با این اثر آشنا شویم.
پایگاه خبری تئاتر: شما ازجمله هنرمندانی هستید که یک اثر را از بدو تولد؛ یعنی نگارش نمایش‌نامه تا اجرا شخصا انجام می‌دهید. به نظر شما این مورد چه تفاوتی با دیگر آثاری دارد که نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان دو شخص متفاوت هستند؟ من معمولا تمام آثاری را که نوشته‌ام خودم کارگردانی کرده‌ام و عادت ندارم که اجرا را به شخص دیگری واگذار کنم، چون احساس می‌کنم کار من زمانی کامل می‌شود که اجرا نیز با خودم باشد؛ یعنی فضای فکری کارهای من به شکلی است که آغاز آن با نمایش‌نامه و پایان آن با اجراست و به این شکل است که آثار کامل می‌شود. من حد کمال آثارم را در اجرا می‌بینم، هنگامی‌ که نگارش یک نمایش‌نامه را آغاز می‌کنم، تا آن اثر را اجرا نکنم، حس کامل‌بودن اثر در من ایجاد نمی‌شود. در زمان نگارش یک نمایش‌نامه در ذهن من اجرائیات آن نیز نقش بسته است و همین مسئله باعث شده تا تمام نوشته‌ها را شخصا اجرا کنم تا اثر به تکامل کلی برسد.  به نظر شما این روش تأثیر خاصی از لحاظ استقبال مخاطب دارد؟ احساس من این است که وقتی شما یک نمایش‌نامه خام را خوانش می‌کنید، تأثیراتش به‌مراتب کمتر از زمانی است که آن را برای اجرا روی صحنه می‌برید. چون اجرا خلأهایی را که در متن وجود دارد پوشش می‌دهد و مخاطب بیشتر با تفکرات ذهنی من رابطه برقرار می‌کند. به‌هرحال در اجرا احساسات و فضاسازی و... وجود دارد که در نوشته دیده نمی‌شود. گاهی اوقات من متن را برای دوستان فرستاده‌ام و بعد از خوانش به من گفته‌اند آنچنان‌که بایدوشاید با متن ارتباط برقرار نکرده‌اند و بعضی از قسمت‌ها را نتوانسته‌اند برای خود فضاسازی کنند. اجرا این امکان را به من می‌دهد که اثرم را با تمام المان‌های موجود در یک نمایش به مخاطب عرضه و دغدغه فکری خودم را منتقل کنم و من از آن دست اشخاصی هستم که علاقه‌مندم نوشته‌های خودم را به اجرا ببرم.   دغدغه جنگ دست‌بردار شما نیست. بعد از اثر پیشین باز هم ما شاهد اثری هستیم که جنگ نماد اصلی آن است، این تفکر از کجا نشئت گرفته؟ آیا به‌خاطر زندگی در زمان جنگ بوده یا دنیای پر زدوخورد امروز چنین اثری را روی شما گذاشته است؟ زندگی من از بدو تولد تا به امروز با جنگ آغشته شده است و به‌نوعی می‌توان گفت که جنگ قصد دست‌کشیدن از انسان را ندارد، البته این دغدغه جنگ برای من فقط در ایران وجود ندارد. درواقع از همان دوران جوانی که فیلم‌های جنگ داخلی آمریکا در برابر دیدگان من قرار گرفت، همیشه یک پرسش در ذهن من ایجاد شده است. به‌راستی جنگ چه تغییری ایجاد می‌کند؟ چه دستاوردی برای بشریت داشته است؟ و چه عواملی باعث می‌شود که انسان به‌سوی جنگ حرکت کند؟ و همین مسئله باعث شد تا من مطالعات زیادی درخصوص جنگ‌های مختلف در تمام دوران تاریخ داشته باشم و همین مسئله باعث گسترش یک تفکر ذهنی در من شد. با وجود اینکه جنگ یک مقوله خشن و دهشتناک در جهان امروز است و ما شاهد فجایع عمیق آن هستیم، اما بدون توجه به عواقب آن گاهی خود ما باعث ایجاد جنگ می‌شویم و از آن مترسکی می‌سازیم که بعد از جنگ هم از آن وحشت داریم و فراری هستیم. احساس من از عصر معاصر این است که جنگ ‌مانند لوحی منقوش‌شده بر سردر خانه ما نصب‌ شده. دنیای این روزهای ما شده است غرش هواپیماهای جنگنده در آسمان و موشک‌های اصابت‌کرده به زمین و طبیعتا با این شرایط دغدغه و ذهنیت جنگ دست از سر من برنمی‌دارد. من جنگ را دستاویزی برای نشان‌دادن خشونت قرار نمی‌دهم. من یک نگاه گروتسک‌وار و فانتزی به جنگ دارم. با اینکه اثرات جنگ در آثار من وجود دارد، اما سعی بر آن است تا با زبانی شیرین و کودکانه اثرات مخرب جنگ را به مخاطب القا کنم، چون به نظر من واژه جنگ به ‌اندازه کافی در خودش وحشت و ترس دارد. احساس من این است که باید نگاهی متفاوت به این موضوع داشت. من جنگ را بستری برای نشان‌دادن دیگر وجهه‌های انسانی قرار می‌دهم.   تیولا یک موجود نامیراست. به‌لحاظ نشانه‌شناسی چرا تیولا انتخاب شد؟ تیولایی که در آخر می‌میرد؟ تیولا کلمه‌ای است عربی و یک‌ گونه از موجودات دریایی است که هیچ‌گاه به مرگ طبیعی نمی‎میرند و درواقع تا زمانی که شکار نشوند یا به دام نیفتند به‌صورت مداوم از نابالغی به بلوغ می‌رسند و به حیات خود ادامه می‌دهند. من از این ایده استفاده کردم و تیولا را در قالب انسان‌هایی نشان دادم که در جنگ در حال مبارزه هستند. در یک جنگ هنگامی‌ که یک سرباز می‌میرد، سرباز دیگری جایگزین آن و به‌نوعی ادامه‌دهنده راه همان سرباز مرده می‌شود. جنگ از نظر من ماهیتی تهی و پوچ دارد و در اصل می‌توان گفت کاری عبث و بیهوده است. در جنگ یک اتفاق به‌صورت ممتد تکرار می‌شود و یک چرخه بیهوده در آن شکل‌ گرفته است، سربازی می‌میرد و تفنگش بر زمین می‌افتد، سرباز دیگر جایگزین آن می‌شود و تفنگش را از زمین برمی‌دارد و به همین شکل ادامه دارد و همین مسئله دستمایه خلق انسان‌هایی در نمایش‌نامه من شد. من سعی کردم تا نامیرایی تیولا را از او بگیرم و به انسان‌های زمینی خودم هدیه کنم و دنیایی را ایجاد کنم که هیچ‌گاه نابود نمی‌شود. چون تیولا هیچ‌وقت نمی‌میرد. تیولای داستان ما هم در آخر بر اثر مرگ طبیعی نمی‌میرد و جنگ باعث مرگ آن می‌شود.   سبک‌ کاری  و نوع نوشته‌های شما به سمت ابزوردیست‌ها به‌ویژه بکت تمایل دارد. این مورد عمدی است یا به‌صورت ناخودآگاه در آثار شما ایجاد شده است؟ در حقیقت هنگام نوشتن یک اثر به این موضوع فکر نمی‌کنم که چه سبکی را در کارم لحاظ کنم، این نوع نوشتن به‌صورت ذاتی در من وجود دارد. من حتی انشاهای دوران تحصیل را نیز به ‌این سبک می‌نوشتم و سعی می‌کردم در جمله‌ای بسیار کوتاه و مفید منظور خودم را بیان کنم. در زندگی شخصی نیز به همین منوال است و زیاد اهل مبالغه و صحبت زیاده نیستم. البته باید این نکته را هم اضافه کنم که آثار ابزوردیست‌هایی مانند بکت بی‌تأثیر نبوده است. احساسم این است که آثار این‌چنین به تفکرات ذهنی من نزدیک‌تر است. هرچند  همه سعی‌ من  این است که تقلیدی در آثار من وجود نداشته باشد. سعی من این است که ادامه‌دهنده آن سبک و سیاق باشم. اشخاصی که به این سبک نمایش‌نامه می‌نویسند، به نهایت کمال خود رسیده‌اند درحالی‌که من هنوز در ابتدای راه هستم.   در نمایش‌نامه تیولا قسمت‌هایی وجود دارد که حال‌وهوای ترجمه به خود گرفته است. این مسئله به دلیل همان سبک نمایش‌نامه‌نویسی شماست؟ آیا عمدی در کار بوده است یا خیر؟ فضای ذهنی من به شکلی است که بی‌تأثیر از این نگرش نیست. قطعا آثاری مانند بکت  روی من تأثیر گذاشته  و راهی  را برای من باز کرده است. جملاتی که به‌نوعی تکرار یک‌ رویه و موقعیت است شاید برگرفته از همین فلسفه نیهیلیسم و ابزورد باشد؛ اما باید به این نکته اشاره ‌کنم که من اصلا عمدا نمی‌خواهم شبیه ابزوردیست‌ها بنویسم و این مسئله در ناخودآگاه من شکل‌ گرفته است. من تجربه نوشتن نمایش‌نامه‌های ایرانی هم داشته‌ام. نمایش‌نامه‌های شیون، تارا و... همگی آثاری ایرانی  با ضرب‌المثل‌های ایرانی و اصطلاحات خاص نمایش‌نامه‌های ایرانی هستند، اما وقتی بیشتر بررسی می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که جهان ذهنی من درحال‌حاضر به سبک تیولا و خرمگس نزدیک‌تر است. شاید در آینده تغییر سبک دهم، اما با توجه به حال حاضر جهان دغدغه ذهنی‌ام  سبکی است که دنبال می‌کنم.   در نمایش‌نامه تیولا ما با لامکان و لازمان‌بودن اثر روبه‌رو هستیم. آیا تعمدی در این بخش بوده است؟ بله؛ من تعمدا چنین مسئله‌ای را لحاظ کردم زیرا جهانی که در ذهن من است، به‌راستی جهانی لازمان و لامکان است. این مسئله باعث می‌شود که در هرکجای دنیا بتوان کار را  روی صحنه برد. برای مثال، خرمگس در سانفرانسیسکو اجرا شد و برایم جذابیت بسیاری داشت که بدون بومی‌کردن نمایش‌نامه به روی صحنه رفت و استقبال خوبی هم صورت گرفت. ما شاهد این مسئله هستیم که چه متون ایرانی و چه متون خارجی دراماتیزه می‌شوند و  روی صحنه می‌روند؛ اما مسئله لامکان و لازمان‌بودن کارهای من باعث شده تا هرکسی در هر نقطه جهان بدون تغییر آن را اجرا کند.   در پرده‌های مختلف تیولا، دیالوگ‌های دونفره طولانی دیده می‌شود. فکر نمی‌کنید همین مسئله باعث خستگی مخاطب در زمان اجرا شود؟ در تجربه کارهای اخیر من چنین موردی دیده نشده است. شاید در خوانش چنین اتفاقی رخ دهد، چون شنونده جهان کامل من را نمی‌بیند، اما در اجرا این جهان کامل می‌شود، اما در اجرا بازی، نور و صدا و گریم جهان من را کامل و به جذابیت کار اضافه می‌کند. همه این عوامل باعث می‌شود تا مخاطب با جهان ذهنی من به‌صورت کامل روبه‌رو شود.  با توجه به عکس‌هایی که از تیولا در فضای مجازی منتشر شده، ما شاهد  گریم سنگین و پیچیده  روی چهره بازیگران  هستیم. این نوع گریم هم به فضای ذهنی شما برمی‌گردد؟ من قبل از هر صحبتی دراین‌باره باید از احمد نگهبان تشکر کنم که به‌خوبی توانست گریمی را که مدنظر بود پیاده  و با فضای فکری من ارتباط برقرار کند، در اصل  هنگام نوشتن به چنین گریم‌هایی فکر می‌کردم و شخصیت‌ها را به همین شکل در ذهن خودم ترسیم کرده بودم و همین مسئله باعث می‌شد تا ترغیب شوم برای اینکه این شخصیت‌ها را ببینم و کار را ادامه دهم.   نکته پایانی؟ در پایان باید عرض کنم که تیولا خسته از جنگ، جنگ انسان را فرسوده می‌کند، روح مردم در جنگ روح خسته‌ای است و یأس و مرگ از ثمرات جنگ است و تیولا هم چون زاده جنگ و در جنگ بزرگ‌ شده و در جنگ نیز می‌میرد، خسته  از جنگ‌های بی‌حاصلی است که در دنیا اتفاق می‌افتد.