ساختن فیلم تختی در توان آقای افخمی نبود، به این دلیل که آقای حاتمی می‌خواست زندگینامه تختی را به تصویر بکشد، ولی آقای افخمی در فیلم دنبال قاتل تختی می‌گشت. آقای افخمی به من گفتند که می‌خواهند فیلم غلامرضا تختی را بسازند، ولی نه آن تختی‌ای که آقای حاتمی می‌خواهد بسازد، بلکه با هم تفاوت دارد ولی نه در این حد که او آمد و با منی که قرار بود نقش تختی را بازی کنم به‌عنوان مصاحبه شونده مصاحبه کند و از من بپرسد تختی که بود و چطور بود و من هم تعریف می‌کردم.
پایگاه خبری تئاتر: آقای نظافت‌دوست! آشنایی شما با مرحوم تختی قبل از اینکه در فیلم علی حاتمی بازی کنید چقدر بود؟ من حدودا 15 ساله‌ بودم که مرحوم تختی را دیدم. قبل از آن هم خیلی به ایشان علاقه داشتم و دائما پشت در سالن هفت‌تیر می‌رفتم می‌ایستادم و وقتی برای تمرین می‌آمدند از دور او را نگاه می‌کردم. بعضی از مواقع که از ماشین پیاده می‌شدند، وقتی راه می‌رفتند، پایم را جای پای او می‌گذاشتم به خاطر اینکه خیلی دوستش داشتم و بعضی از اوقات وقتی نزدیک می‌شدم، سلام و احوالپرسی می‌کردم و ایشان دست به سینه می‌ایستاد و جوابم را می‌داد. روزها دو سه ساعت تمرین می‌کرد و من منتظر می‌شدم تا تمرینش تمام شود تا موقع رفتن هم دوباره او را ببینم. به دلیل اینکه تختی را خیلی دوست داشتم و او را از نزدیک دیده بودم، حس او را در درونم گرفته بودم که تختی چطوری راه می‌رود، چطوری می‌خندد و... . چه ویژگی‌ و خصلتی در غلامرضا تختی باعث شد که شما به او علاقه‌مند شوید؟ وجود مردانگی، گذشت و افتخاراتی که برای مملکت کسب کرده بود. سربه زیر بودنش چون همه تعریفش را می‌کردند که پهلوانی سر به زیر است که به هیچ‌کس زور نمی‌گوید و بی‌ادبی نمی‌کند، به ضعفا کمک می‌کند، از پولدارها می‌گیرد و به ضعفا می‌دهد و پهلوانی است که «پیش‌سلام» است و تمامی اینها باعث شده بود که به ایشان علاقه‌مند شوم. البته زلزله‌ای که در بوئین‌زهرا اتفاق افتاد باعث شد محبوبیت غلامرضا تختی نزد مردم بالاتر برود و اسمش ورد زبان همگان شود. وقتی تختی با رفقایش در خیابان‌های تهران راه افتادند مردم کمک‌های بسیاری به او برای کمک به زلزله‌زدگان کردند. به نوعی اگر در آن زمان دولت از مردم برای زلزله‌زدگان کمک می‌خواست، مردم کمک نمی‌کردند، ولی وقتی مرحوم تختی از مردم کمک خواست، آنها همکاری کرده و با همه وجود کمک‌رسانی کردند تا وجه نقد یا وسایل مورد نیاز زلزله‌زدگان را به دست‌شان برساند. یک خصلت اساسی و مهم در غلامرضا تختی باعث شد که مردم حتی بعد از افولش به او توجه کنند، شاید در حال حاضر کمتر به این موارد برخورد کنیم. خدا بیامرز دوبار زنده شد. یک بار که در زنده بودنش زنده بود و محبوب دل مردم بود و دیگری هم بعد از مرگش. تختی پس از مرگش محبوبیت بیشتری پیدا کرد؛ چراکه آن خصلت و مرام پهلوانی را برای مردم و جوان‌های آن زمان معنا کرد و به من و نسل‌های من تحویل داد و برای همین هم است که نامدار و نام‌آشنا شد. ورود شما به کشتی به دلیل علاقه‌تان به غلامرضا تختی بود؟ احسنت. وقتی تختی قهرمان کشتی شد، آن زمان خانه ما در کوچه یخچال خانی‌آباد بود. وقتی ایشان در سال 36 یا 37 نفر اول المپیک شد، خانی‌آباد را با اینکه هنوز تیر برقی وجود نداشت آنچنان چراغانی کردند که مثل روز روشن شده بود و تختی را روی دست مردم دیدم و مردم از او استقبال کردند. در ضمن من وقتی دیدم که او چقدر محبوب مردم در ورزش کشتی است، پیرو کار ایشان شدم و به ورزش کشتی روی آوردم. قبل از اینکه بخواهید در فیلم علی حاتمی بازی کنید هم درباره شباهت شما به غلامرضا تختی صحبتی شده بود؟ شباهت دست خداست، دست بندگان نیست. من از همان اوایل که کشتی می‌گرفتم همه دوستان و رفقای قدیمی و جدید می‌گفتند که خسرو تو مقداری به تختی شباهت داری. من هم چون می‌خواستم تختی را حس بکنم و مثل او باشم سعی می‌کردم مثل او زندگی کنم در بین مردم خوب باشم مردم‌داری کنم و وجهه خوبی داشته باشم. بعد روزگار به جایی رسید که حاتمی نامی اراده کرد فیلم تختی را بسازد و سراغ هرکسی می‌رفت تا آن را برای بازی در نقش تختی انتخاب کند، همه من را معرفی می‌کردند. ایشان وقتی خودش من را دید و من را در آغوش گرفت و بوسید و با همین حرکت من برای نقش تختی انتخاب شدم و خیال آقای حاتمی هم از بابت  بازیگر این نقش راحت شد. فکر می‌کنید شباهت ظاهری‌تان بیشتر باعث شد به‌عنوان بازیگر نقش غلامرضا تختی انتخاب شوید یا دلایل دیگری وجود داشت؟ مرحوم حاتمی بیشتر به چهره تختی اهمیت می‌داد، به هرحال باطن همه آدم‌ها با هم فرق دارد. چون می‌خواست چهره نقش کسی که در فیلم بازی می‌کند، شبیه تختی باشد، به سراغ من آمد، ولی اگر آن زمان کسی را بهتر از من پیدا می‌کرد، سراغ آن شخص می‌رفت. یکی دیگر از ویژگی‌هایم نسبت به دیگران این بود که قهرمان کشتی بودم و در این عرصه کار کرده بودم و چند سال فیلم هندی بازی کرده بودم و این امر باعث شد در کنار شباهتم به تختی به سراغ من بیاید و مرا انتخاب کند. بعد از اینکه در این فیلم حضور داشتید و آن اسمی که قرار بود روی شما قرار بگیرد و نقش را بازی کنید به خودی‌خود آن اسم و فضا چه تاثیری روی ویژگی‌ها، رفتار و منش شما داشت. چون من از همان اول تختی را دوست داشتم، الگوی من هم تختی بود و سعی می‌کردم حرکت‌هایی که او می‌کرد را من هم انجام دهم. به‌عنوان مثال مرحوم تختی هیچ اشتباهی نمی‌کرد، در بین مردم محبوب و مردم‌دار بود و موقعی که در کوچه و بازار می‌رفت، مورد توجه همه بود و آنچنان زندگی کرد که مردم به آن حس خوبی داشته باشند. چون الگویم آقا تختی است سعی کردم مثل او زندگی کنم و هیچ‌گونه خلاف و خطایی از من سر نزند. قبلا گفته بودید که اول قرار بود که نقش خود غلامرضا تختی را بازی کنید و بعد از اینکه آقای افخمی آمدند و یک‌سری مسائل پیش آمد، نقش‌تان عوض شد. فکر می‌کنید که دلیل عدم حضورتان به‌عنوان شخصیت غلامرضا تختی چه بود؟ ساختن فیلم تختی در توان آقای افخمی نبود، به این دلیل که آقای حاتمی می‌خواست زندگینامه تختی را به تصویر بکشد، ولی آقای افخمی در فیلم دنبال قاتل تختی می‌گشت. آقای افخمی به من گفتند که می‌خواهند فیلم غلامرضا تختی را بسازند، ولی نه آن تختی‌ای که آقای حاتمی می‌خواهد بسازد، بلکه با هم تفاوت دارد ولی نه در این حد که او آمد و با منی که قرار بود نقش تختی را بازی کنم به‌عنوان مصاحبه شونده مصاحبه کند و از من بپرسد تختی که بود و چطور بود و من هم تعریف می‌کردم. هدایت فیلم خیلی هزینه کرد و مقداری با نام تختی بازی کردند و فیلمی ساختند که خرج‌ها و هزینه‌های خود را در بیاورند. بعد از آن هم فیلم تختی را کسی نتوانست بسازد ولی شنیدم آقای توکلی قرار است فیلم تختی را بسازد و ان‌شاءالله که موفق باشند. شما که فیلم آقای حاتمی را دیدید، فیلم را دوست داشتید؟ من هنوز جلوی دوربین آقای حاتمی نرفته بودم که کار نیمه‌تمام ماند. من فقط آنجایی را دیدم که آقای انتظامی نقش پدر تختی را بازی می‌کرد، از آن موقع که تختی به دنیا می‌آید و ایشان فوت می‌کند و در سقاخانه راز و نیاز می‌کند. بعد از آن به مرحله نوجوانی و جوانی می‌رسد و بعد نوبت من بود که نقش تختی را بازی کنم، ولی بیماری‌ ‌آقای حاتمی حاد شد و متاسفانه فوت کردند. بعد از این کار که به سرانجام نرسید، پیشنهاد کار دیگری را نداشتید؟ علی شاه‌محمدی به من پیشنهاد داد می‌خواهد فیلم تختی را بسازد و از من خواست در آن فیلم بازی کنم. به ایشان گفتم حاتمی زمانی که مرا برای نقش تختی انتخاب کرد، 39 سالم بود و جوان بودم و چهره‌ام بیشتر به تختی شباهت داشت. در صورتی که تختی 37 یا 38 سال بیشتر عمر نکرد ولی الان حدود 69 سال دارم و در 30 سال پیش این توان را در خودم می‌دیدم که بازی کنم، ولی در حال حاضر هم چهره‌ام عوض شده و هم موهای سرم سپید شده است. از تختی پیر نمی‌توان تختی جوان ساخت. ایشان گفت که با گریم درستت می‌کنم ولی من قبول نکردم و گفتم که من تختی را هیچ موقع خراب نمی‌کنم و به دنبال کسی باشید که شبیه تختی باشد. ایشان هم سراغ آقای مجید خدایی یکی از قهرمانان کشتی آزاد رفتند، در صورتی که از نظر من شبیه به تختی نبود ولی نظر آنان خلاف نظر من است. آقای توکلی فیلم غلامرضا تختی را ساخت و قرار است در جشنواره 37 فیلم فجر به اکران دربیاید و یک بازیگر دیگری برای نقش غلامرضا تختی انتخاب کرد و می‌خواهد ایشان نقش تختی را بازی کند. شما فکر نمی‌کنید این موضوع باعث شده  از آن یکتا بودن در بحث شباهت به غلامرضا تختی خارج شوید؟ نه، من اتفاقا خیلی خوشحال هستم به دلیل اینکه کسی پیدا شود و نقش تختی را همان‌طور که آقای توکلی مدنظرشان هست، بازی کند. نمی‌خواهم خدای ناکرده راهی که تختی می‌رفت، انحراف پیدا کند. الان جوان‌ها تختی را الگوی خود می‌دانند. اگر فیلمی ساخته شود که شاید از لحاظ ظاهری به تختی شباهت داشته باشد ولی کشتی‌گیری که در صحنه تشک کشتی است، خود تختی نباشد و یکی دیگر باشد، این انحراف است. نشان دادن شخصیت واقعی تختی خیلی سخت است. فکر می‌کنید بازی کردن شخصیت‌های تاریخی که مردم ما هنوز آنها را به یاد دارند و حداقل به دوره تاریخی ما نزدیک است، کار مشکلی است یا نه؟ علی حاتمی فیلم «امیرکبیر» را زمان  قبل از انقلاب ساخت که ناصر ملک‌مطیعی نقش امیرکبیر را داشت، آقای ملک‌مطیعی با اینکه امیرکبیر را ندیده بود و شباهتی هم نداشت، ولی حاتمی توانست آن کاراکتر و چهره را به امیرکبیر نزدیک کند و ملک‌مطیعی در این فیلم کارش را به خوبی انجام داد و موفق بود، چون واقعا هنرمند بود. ولی من که یک ورزشکارم، اگر بخواهم کار ناصر ملک‌مطیعی را انجام بدهم، خیلی فرق دارد و نمی‌توانم مثل آن نقشم را خوب ایفا کنم، چون ایشان کارش هنر و هنرپیشگی است. مرحوم حاتمی هم در فیلم تختی به دلیل اینکه من غلامرضا تختی را دیده بودم و نفس کشیدنش راه رفتنش و... را هم می‌دانستم مرا انتخاب کرده بود و با اینکه 55 سال از دیدار من با غلامرضا تختی می‌گذرد ولی انگار هنوز تختی در چشمانم زنده است و در گلفروشی چهارراه ولیعصر با دوستش ایستاده است. اگر خاطره‌ای از آقای تختی دارید تعریف کنید. ایشان روزهای زوج ساعت چهار بعدازظهر برای تمرین به سالن هفت تیر فعلی می‌آمد و پس از دو سه ساعت تمرین از سالن بیرون می‌رفت  من هم پشت در سالن می‌ایستادم و از آنجا تمریناتش را نگاه می‌کردم. شخصی به نام علی قاچاق که سرایدار سالن بود می‌آمد و به من می‌گفت که از اینجا برو چون کشتی‌گیران و ورزشکاران خوش‌شان نمی‌آید کسی اینجا بایستد ولی از آنجایی که علاقه زیادی به تختی داشتم، پشت در پنهان می‌شدم و از آنجا تمام قهرمان‌های قدیمی را می‌دیدم. وقتی تمرین تختی تمام می‌شد، آخرین نفری بود که با کشتی‌گیرهای دیگر بیرون می‌آمد. یک روز تختی به علی قاچاق گفت که علی برو دو سه تا چای ترکی(چای لیوان بزرگ) از قهوه‌خانه بگیر و بیار. بعد علی آقا به من گفت پسر بیا اینجا ببینم. من رفتم جلو گفت برو به قهوه‌چی بگو تختی گفت چهار پنج تا چای بزرگ  ترکی‌ بریزد و بیاورد. من هم دویدم رفتم قهوه‌خانه گفتم که آقای تختی چای بعد از تمرین می‌خواهد، گفتند پنج تا از آن چای بزرگ‌ها را بدهید. با خودم گفتم الان سینی چای را به من می‌دهد که ببرم داخل. قهوه‌چی از من زرنگ‌تر بود گفت برو کنار می‌خواهم چای‌ها را ببرم. بالاخره قهوه‌چی چای را آورد و من هم دنبال قهوه‌چی رفتم داخل سالن. چایشان را نوش‌جان کردند. این هم خاطره‌ای بود که به یادم آمد.