این روزها نمایش «تو کجا بودی وقتی اوفلیا خودشو کشت؟» به نویسندگی و کارگردانی مینا میرزا آقا در عمارت نوفل‌لوشاتو روی صحنه رفته است. در این نمایش نسیم عرفانی، محمدصادق ملک و پریسا محمدی ایفای نقش می‌کنند. نویسنده در این اجرا تلاش کرده تا اقتباسی از داستان «گودال» به نویسندگی «آلیس مونرو» ـ نویسنده موفق کانادایی ـ و نمایشنامه «هملت» به قلم «ویلیام شکسپیر» انجام بدهد. این نمایش در فضایی بین رئالیسم و سوررئالیسم روایت می‌شود.
پایگاه خبری تئاتر: چه شد سراغ داستان «گودال» نوشته آلیس مونرو رفتید؟ اصلا نمایشنامه شما از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ یکی از دوستان بر اساس همین داستان کوتاه مونولوگی نوشته بود که آن را خواندم و به شدت از آن خوشم آمد و به سراغ داستان اصلی رفتم. احساس کردم که در ترجمه فارسی بسیاری از عناصر متن از بین رفته است بنابراین سراغ متن اصلی رفتم و نسخه انگلیسی آن را خواندم. همان‌طور که فکر می‌کردم این داستان در ترجمه لطمه خورده بود و بسیاری از اتفاقات از داستان حذف شده بود. این داستان خیلی خوب است. انسان را با چالشی بزرگ درگیر می‌کند. تصمیم گرفتم تا از این داستان اقتباس کنم. بنابراین باید به بحث درام و دراماتیک‌کردن متن توجه می‌کردم. در ابتدا به هفت، هشت صحنه رسیدم. ولی در ادامه و در روند تمرینات کارگاهی صحنه‌هایی را هم اضافه کردم. اگر حس می‌کردم که باید چیزی را کم یا زیاد کنم، تعلل نمی‌کردم و این کار را انجام می‌دادم. کارگردانی نمایشنامه‌های اقتباسی به شدت مشکل است. مخصوصا اگر از روی داستان کوتاه صورت گرفته باشد. خیلی سخت بود. باورتان بشود یا نه واقعا کار سختی برایم بود. گویا چند تا کار کردم. اولین چالش بزرگ من کار کردن با دو تا بچه بود که واقعا کار طاقت‌فرسایی بود. یک نمایشنامه اقتباسی اگر بخواهد اجرا بشود روند بسیار طولانی را طی می‌کند. بر همین اساس ما هم یک سال و سه ماه تمرینات‌مان طول کشید. کارگردانی من بر اساس شیوه کارگاهی جلو رفت. متن را صحنه به صحنه به بازیگرها دادم. همه متن را یک جا به آنها ندادم. یک صحنه را ماه‌ها تمرین می‌کردیم تا به نتیجه مناسب برسیم. پس تلاش کردید تا از طریق شیوه‌های کارگاهی و تجربی نمایش را روی صحنه ببرید؟ بله. شیوه اجرایی شما بین فضاهای سوررئالیستی و رئالیستی در نوسان است. این اتفاق از روی عمد بوده است؟ بله. راستش را بخواهید، زمانی که صحنه‌بندی‌ها را شروع کردم به این نتیجه رسیدم که باید اینگونه پیش بروم. این ترکیب را می‌خواستم. با این حال، کم کم پیش رفتیم. همیشه دوست دارم که اتفاقات اصلی در حین تمرین رخ بدهد. هیچ‌گاه با پیش‌زمینه سر کار نرفته‌ام. با تمام این احوال، چیزهایی هم در ذهنم بود. واقعا می‌خواستم نمایش چیزی بین رئال و سوررئال شود. دکور نمایش‌ها در سالن‌های خصوصی به سمت مینی‌مالیسم رفته است. دیگر همه قطعات صحنه خلاصه شده است. دکور نمایش «تو کجا بودی وقتی اوفلیا خودشو کشت؟» هم همزمان با تمرینات ما شکل گرفت. در ابتدا فکر می‌کردیم می‌خواهیم در سالن استاد انتظامی در خانه هنرمندان اجرا برویم ولی بعد مشخص شد که در آنجا به ما اجازه کار نمی‌دهند. در ابتدا کار فرمالیستی را آماده کرده بودیم. من هم تلاش کردم کار را از شیوه فرمالیستی به سوی شیوه رئالیستی هدایت کنم. دکور هم تغییر کرد. میزان بودجه و پول برای زدن دکور خیلی مهم است. دکور اجرایی‌مان اول چیز دیگری بود و بعد بنا به تغییراتی که اعمال شد آن هم تغییر کرد. سالن اجرایی خیلی مهم بود. خیلی جالب است بدانیم که یک تئاتر کارگاهی که گروهی کوچک از جوانان در آن کار می‌کنند چقدر هزینه دارد؟ خیلی زیاد است. خیلی! آنقدر که واقعا باید دیوانه باشید تا تئاتر کار کنید. در اجرای بعدی حتما سراغ تهیه‌کننده و اسپانسر می‌روم. مبلغ بسیار زیادی فقط خرج پلاتو تمرین کردیم. بین هفت تا ده میلون تومان می‌شود. واقعا دیگر نمی‌توانم همچین کار تئاتری را روی صحنه ببرم. به این مرحله رسیده‌ام که فکر می‌کنم شاید تئاتر کار کردن دیوانگی باشد. با این حساب شاید اجرای جوان‌ها در سالن‌های خصوصی دیوانگی باشد. واقعا نمی‌دانم چه بگویم. تئاتر کار کردن به شدت سخت شده است. هزینه‌ها واقعا زیاد است. فضای تئاتر خصوصی را چگونه می‌بینید؟ مسئولان عمارت نوفل‌لوشاتو تئاتری هستند. اولین بار که رفتم با آنها حرف زدم متوجه شدم که خیلی چیزها برایشان مهم است. پرسیدند که کار چگونه است؟ بازیگرها چه اشخاصی هستند؟ محمد صادق ملک بازیگر قدیمی است و پریسا محمدی هم در اجرای ما هست. به هر حال، مسئولان سالن با ما راه آمدند. وقتی به سالن‌های دیگر سر زدم و پرسیدم که چگونه باید اجرا بروم در جواب می‌گفتند که: «کارت بکش!» فقط پول برایشان مهم بود؟ بله. مدیر سالن به من گفت که بیا فقط کارت بکش. آن هم ۳۰ میلیون تومان برای سالن کوچک. یعنی شبی یک میلیون تومان برای اجرا؟ بله. چهارتا اجرای پشت سرهم آنجا روی صحنه هستند که شما تنها ۲۰ دقیقه وقت دارید دکورتان را جمع کنید! ولی عمارت نوفل‌لوشاتو خیلی خوب بود. رفتارشان واقعا حرفه‌ای‌تر است. با تمام این احوال این سالن تماشاگر خیلی کمی دارد. البته نسبت به سابق هم بهتر شده‌اند. یک روز دستیار نور اجرای ما دیر آمد و بچه‌های عمارت نوفل‌لوشاتو خودشان کمک کردند. آقای نامور که مدیر آنجاست خیلی دلسوز است. البته بگویم که مسئولان اینجا هم پولشان را گرفته‌اند. چرا سمت سالن دولتی نرفتید؟ اول سمت تئاتر شهر رفتم. همان اول پرسیدند که شما کی هستید. پیشینه اجرایی می‌خواستند. برای اجرا حتما باید رزومه پر و پیمانی داشته باشید. وضعیت تئاتر را به طور کلی چگونه می‌بینید؟ چیزی که در تئاتر این مملکت برایم جالب است، این است که همه چیز مافیایی شده؛ گروه‌ها و طبقات مختلفی در تئاتر شکل گرفته است که آنها مدام از کار یکدیگر حمایت می‌کنند. خیلی برایم عجیب بود که اساتید و حتی دانشجوهای تئاتری به دیدن کار ما نمی‌آمدند مگر اینکه از آنها دعوت کنیم و چند بار زنگ بزنیم.