در اين سينما، پيشنهاد خوب كم نيست اما كم ديده مي‌شوند. سالن كم و فيلم‌هاي زياد و فرصتي كه فقط در اختيار سينماداران و پخش‌كنندگان است. همه اينها عجيب بر سينماي ما مسلط شده. ما اما كار خواهيم كرد.

پایگاه خبری تئاتر:دو فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» و «پرويز» به كارگرداني مجيد برزگر اين روزها در شبكه نمايش خانگي منتشر شده؛ دو فيلمي كه گرچه از زمان ساخت آنها مدت زيادي گذشته اما همچنان موضوع به‌روزي دارند؛ « فصل باران‌هاي موسمي» قصه تنهايي آدم‌هاست؛ نوجواني كه به بلوغ رسيده و در اين دوران بحراني دچار روحيه عصيان‌گري مي‌شود. فصل باران‌هاي موسمي فيلمي درباره پرسه، ملال و سرخوردگي از زندگي است.

«پرويز» هم در همين راستا ساخته شده اما نگاه پخته‌تري به موضوع دارد و نشان از رشد فكري و تجربي كارگردان دارد. در فيلم «پرويز» ما با تنهايي در پس ظاهرِ شلوغي شهرِ تهران مواجه مي‌شويم. آدم‌هاي سرد با روابطي سرد كه در ظاهر زندگي گرمي در شهري شلوغ دارند. آدم‌هايي كه به يك‌باره شرايط جامعه يا نوع زيست‌شان باعث تغيير و دگرگوني آنها مي‌شود. اين جمله‌ها كه «ما هم كسي مثل پرويز را مي‌شناسيم» يا «ما هم درون خودمان يك پرويز داريم» بعد از تماشاي اين فيلم به ذهن خطور مي‌كند.

جايزه ويژه هيات داوران شصتمين دوره جشنواره فيلم سن‌سباستين، برنده نتپك براي بهترين كارگرداني جشنواره فيلم آسياتيكا رم، جايزه زردآلوي طلايي جشنواره بين‌المللي فيلم زردآلوي طلايي ايروان، جايزه قرقاول طلايي بهترين فيلم جشنواره فيلم كرالا، جايزه سپنتا براي بهترين فيلم، بهترين كارگرداني، بهترين فيلمنامه، بهترين بازيگر نقش اول مرد و بهترين فيلمبرداري جشنواره فيلم نور و... جوايزي هستند كه به فيلم «پرويز» تعلق گرفته است. همين‌طور فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» اين كارگردان كه در بخش مسابقه فستيوال‌هاي مختلف بين‌المللي نظير مونترآل، سائوپائولو، ماردل پلاتا آرژانتين، جشنواره بين‌المللي پونا هندوستان و... نمايش داده شده است.

نمونه اين فيلم‌ها هر چقدر كه در جشنواره‌هاي معتبر خارجي جوايزي كسب مي‌كنند به دليل رويكرد و ساختار فيلم در اكران عمومي با مشكل مواجه شده و نمي‌توانند نظر سينماداران را جلب كنند. به نوعي چنين فيلم‌هاي ارزشمند زيادي قرباني جريان اصلي سينما و فيلم‌هاي پرستاره مي‌شوند اما خوشبختانه شبكه نمايش خانگي اين فرصت را فراهم كرده تا اين نوع فيلم‌هاي با رويكرد خاص بيشتر در معرض ديد مخاطب گذاشته شود.

به بهانه نمايش دو فيلم همزمان مجيد برزگر در شبكه نمايش خانگي با او گفت‌وگويي انجام داديم كه از نظر مي‌گذرانيد.

همزمان دو فيلم به كارگرداني شما (فصل باران‌هاي موسمي و پرويز) در بازه زماني كوتاه وارد شبكه نمايش خانگي شد. اين انتشار همزمان از پيش مشخص‌شده بود؟

اول اينكه بگويم خيلي خوشحالم كه اين دو فيلم بالاخره در شبكه نمايش خانگي توزيع شد و پرونده آنها به شكلي بسته شد اما اين نكته را هم بگويم كه اين انتشار همزمان از قبل برنامه‌ريزي‌شده نبود. آقاي منوچهر شاهسواري تهيه‌كننده فيلم از مدت‌ها قبل فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» را به هنر اول واگذار كرده بود و فيلم «پرويز» را هم آقاي آرمند به شركت ديگري فروخته بودند. قطعا به عنوان كارگردان و يكي از توليدكنندگان در جريان واگذاري بودم اما نمي‌دانستم چه زمان فيلم‌ها منتشر مي‌شوند تا اينكه در خيابان و فروشگاه‌ها پوستر فيلم پرويز را ديدم اما براي فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» كمي غافلگير شدم. به نظرم پخش‌كننده اين فيلم هم نمي‌دانسته چه زماني فيلم منتشر مي‌شود. دست‌كم پيش از انتشارش تبليغي نكرد و مثل بقيه شركت‌ها كه يكي، دو هفته پيش‌تر با پوستر «به زودي» بازاريابي مي‌كنند، اعلامي نكرد.

با توجه به اينكه هر دو فيلم هم در سينماها اكران شد اما به نظر مي‌رسد در شبكه نمايش خانگي با استقبال مخاطبان زيادي همراه بوده است.

فيلم «پرويز» اكران طولاني در سينماها داشت؛ نزديك به پنج ماه يا بيشتر بر پرده سينماهاي هنر و تجربه بود و مخاطبان زيادي را- در الگو و مدل خودش- در زمان اكران جذب كرد با وجوداين وقتي در شبكه نمايش خانگي فيلم توزيع شد با كامنت‌ها و پيغام‌هاي زيادي مواجه شدم چون اين فيلم‌ها در تيراژ وسيعي در سراسر كشور توزيع شد. سايت‌هاي زيادي لينك فيلم را براي ديدن تبليغ مي‌كنند و شبكه‌هاي ماهواره‌اي زيادي هم تاكنون فيلم را در همين يكي، دو هفته پخش كردند.

از فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» شروع كنيم. اين فيلم محصول 10 سال گذشته است يعني سال 87 ساخته ‌شده اما تماشاي آن نكته‌اي را كه به ذهن مي‌رساند، اينكه قصه فيلم كاملا به‌روز است و موضوعي را كه آن سال‌ها مطرح مي‌كند حتي از زمانه خود جلوتر هم هست.

واقعيت اين است كه ما تلاش مي‌كنيم اغلب قصه‌هاي تازه و حرف‌هاي نو در فيلم‌هاي‌مان بگوييم اما فضاي عجيب حاكم بر اكران اجازه ديده شدن به اين فيلم‌ها را نمي‌دهد. روي صحبتم فقط «پرويز» يا «فصل باران‌هاي موسمي» نيست. فيلم‌هاي زيادي قرباني جريان اصلي سينما و فيلم‌هاي پرستاره مي‌شوند و ما سينماگران كاري هم نمي‌توانيم از پيش ببريم اما خوشحالم كه شبكه نمايش خانگي اين فرصت را فراهم كرد كه اين فيلم‌ها ديده شوند. در اين سينما، پيشنهاد خوب كم نيست اما كم ديده مي‌شوند. سالن كم و فيلم‌هاي زياد و فرصتي كه فقط در اختيار سينماداران و پخش‌كنندگان است. همه اينها عجيب بر سينماي ما مسلط شده. ما اما كار خواهيم كرد.

داستان «ناطوردشت» سلينجر را خوانده بوديد؟ «فصل باران‌هاي موسمي» در بخش‌هايي تداعي داستان ناطوردشت را مي‌كرد.

بله داستان سلينجر را خوانده بودم؛ اما «فصل باران‌هاي موسمي» اقتباس از آن داستان نيست. اينكه يادآوري آن داستان باشد در نوع خودش برايم جالب است. مي‌خواستم فيلمي بسازم كه از پس ساخته‌شدنش- به لحاظ مالي و توليدي- بربيايم. ضمنا دغدغه‌هايم، لحن و شكل كارم هم از دست نرود كه به لطف آقاي شاهسواري اتفاق افتاد.

ازآنجايي‌كه «فصل باران‌هاي موسمي» فيلم اول شما به‌حساب مي‌آيد كاملا مشخص است انتخاب سوژه را در جهت علاقه‌اي كه به نوع روايت فيلم‌هاي‌تان داريد انتخاب كرديد.

زمان طولاني براي ساخت فيلم اولم صبر كردم. دهه 80 همان دوراني كه فيلم كوتاه مي‌ساختم و دانشجو بودم و همه نوع كاري در بسياري از فيلم‌ها مي‌كردم.

فيلم‌برداري و توليد و...

بله. فيلم‌هاي زيادي فيلم‌برداري كردم. تدوين و توليد و نوشتن هم انجام مي‌دادم اما هميشه منتظر فرصتي براي ساختن فيلم‌هاي خودم هم بودم. بله! زمان طولاني براي فيلم اولم صرف كردم. آن زمان فضا كمي بهتر بود و مي‌توانستيم فيلم بسازيم. گرچه بازار هميشه حرف اول را مي‌زند.

همان داستان تكراري ساخت فيلم‌هايي مخصوص اكران با هنرپيشه‌هاي شناخته‌شده.

اين موضوع آن زمان يعني ده سال پيش هم وجود داشت اما نه به‌شدت و حدت اين روزها. عرض كردم: طبيعتا سعي كردم موضوعي را انتخاب كنم كه هم امكان ساختش براي من فراهم شود و هم از آرمان‌ها و نگاهي كه به سينما دارم دور نشوم و ضمنا به خواسته‌هاي تهيه‌كننده هم پاسخي گفته باشم؛ ‌گر چه واقعا از طرف آقاي شاهسواري آزادي عمل كامل داشتم.

داستان نوجواني به اسم «سينا» كه دوران بحراني زندگي خود را سپري مي‌كند و اطرافيانش هم با او ملاطفت ندارند.

همين‌طور است. «فصل باران‌هاي موسمي» قصه تنهايي و نوجوان تنهايي است. قصه بلوغ است. اصلا فيلم درباره بلوغ است و پرسه و ملال و شهركي (اكباتان) كه در اختيار گرفتم. ازآنجايي‌كه بودجه زيادي براي ساخت اين فيلم نداشتم لوكيشن فيلم را شهرك اكباتان قراردادم و در اين شهرك متمركز شدم و هنگام نگارش هم به ‌اتفاق حامد رجبي روي اين جوانب يعني موضوعِ تنهايي، پرسه، بلوغ و ملال دقيق شديم.

تنهايي كه آدم‌ها با آن اين روزها درگير هستند به‌وضوح در فيلم مشخص است و حتي به ويژگي و كاراكتر فيلم تبديل مي‌شود. به لحاظ روان‌شناختي هم ‌روي اين موضوع تحقيق داشتيد؟

به گمان من ملال و پرسه زدن محصول تنهايي آدم‌هاست؛ آن‌هم تنهايي در پس ظاهرِ شلوغي شهرِ تهران. آدم‌هاي سرد و روابط سردشان كه در ظاهر زندگي گرمي در شهري شلوغ دارند. تلاش ما اين بود در عين اين شلختگي و شلوغي، تنهايي آدم‌ها را به نمايش بگذاريم.

حتي در ميان خانواده هم سينا تنهاست و با بي‌مهري پدر و مادري كه در آستانه طلاق هستند مواجه مي‌شود. يك نوع طلاق عاطفي كه گريبان قريب به‌اتفاق خانواده‌ها را اين روزها گرفته است.

منظور ما هم همين است. وقتي از تنهايي و اجتماع حرف مي‌زنيم خانواده بخشِ مهم آن است. بخش اصلي از اين اجتماع است. گسست، فاصله، طلاق و جدايي كه بين سينا و خانواده‌اش وجود دارد. از همان ابتداي فيلم به‌واسطه تعريفِ اين رابطه سرد، موتور فيلم روشن مي‌شود و در ادامه اين فاصله را بين آنها بيشتر مي‌بينيم. در واقع اين تك‌افتادگي عميق و اين تنهايي و گسست بين خانواده و فرزند منظور اصلي فيلم است كه به‌ كل جامعه و در ابعاد وسيع‌تر تعميم داده مي‌شود.

اما نكته‌اي كه وجود دارد، به نظر مي‌رسد سردي روابط ميان كاراكترها بيش ‌از حد است و فيلم را به فيلمي خشن و خشك تبديل مي‌كند و حتي به شكلِ بازي آنها وارد مي‌شود.

اين خشونت و سردي را بر ما ببخشيد. فيلم لازم داشت. با شما موافقم. به اين نكته توجه كنيد آن چيزي كه در ذات ماجراي اين فيلم وجود دارد همين تنهايي و ملال آدم‌هاست و اين در شكل و شمايل فيلم كاملا جاري و ساري است و كاملا طبيعي است كه فيلم سرد و خشكي از كار درمي‌آيد. بااين‌حال معتقدم كاش كمي اين خشك بودن كمتر مي‌بود. بر ما ببخشيد. درباره بازي هم عمد ما دوري از نمايش غلوآميز و حتي نمايش رئاليستي بود. اين عمد را در همه جاي هر دو فيلم مي‌بينيد.

و فيلم «پرويز» كه با فاصله كمي از «فصل باران‌هاي موسمي» در شبكه نمايش خانگي توزيع شد با همان حال و هوا در همان فضا روايت مي‌شود. با همان تركيب رنگ‌ها و همان قاب‌بندي‌ها...

بله، با شما موافقم. يك‌جورهايي ادامه «فصل باران‌هاي موسمي» است با مفهوم و نگاه و آن جهان‌بيني‌اي كه دارد؛ حتي در فيلم «يك شهروند كاملا معمولي» هم ادامه پيدا مي‌كند انگار اين فيلم‌ها ناخواسته سه‌گانه‌اي شدند. در فيلم «فصل باران‌هاي موسمي» با تنهايي و ملال پسر 16 ساله مواجه مي‌شويم. در فيلم «پرويز» نظاره‌گر خستگي يك آدم 50 ساله هستيم و در فيلم «يك شهروند كاملا معمولي» تك افتادگي پيرمرد 84ساله براي شما روايت مي‌شود. در همه اين فيلم‌ها من مسائل و موضوعاتي كه ذهنم را مشغول مي‌كند روايت مي‌كنم. سعي مي‌كنم فيلمي بسازم كه جهان فكري من را ارايه دهد با شكل ساختاري كه مي‌دانم و سينما با آن برايم تعريف مي‌شود. پرواضح است كه همه اين فيلم‌ها محصول يك آدم است و اينجا بدون در نظر گرفتن كيفيت‌شان، ارايه‌دهنده ديدگاه سازنده است.

تعمدي اين‌گونه ساخته‌شده تا به تعبيري رد تاليف در ساخته‌ها مشهود باشد؟

تعمدي صورت نگرفته است. اينكه فيلم‌هايم از چه مولفه‌هايي برخوردار است رنگ فيلم، ‌انتخاب بازيگران، خط موضوعي فيلم، عصيان آدم‌ها، شكل كارگرداني، همه و همه ذهنيات من را تشكيل مي‌دهد و در فيلم‌هاي من هم همين مسير را ادامه مي‌دهد و از همين قواعد پيروي مي‌كند. با تاكيد مي‌گويم كه هركسي مدلي فكر مي‌كند. مدل فكر كردن من اين‌گونه است. تجربه‌هاي زيست من در نهايت منجر به اين فيلم‌ها مي‌شود؛ تجربه‌هايي كه سعي مي‌كنم با آن درگير شوم.

فيلم پرويز به‌گونه‌اي ساخته‌شده كه بدون لوون هفتوان اين فيلم را نمي‌توان تصور كرد. نقش پرويز از ابتدا براي لوون نوشته شد؟

دو سال بعد از نوشتن فيلمنامه با لوون آشنا شدم. لوون از آخرين نفرها بود كه به اين پروژه اضافه شد. او را نمي‌شناختم و به‌واسطه پرويز با او آشنا شدم اما انصافا در اين فيلم خوب بازي كرد و حالا به‌گونه‌اي شده كه تصور پرويز بدون لوون خيلي سخت است حتما از خوش‌شانسي من بود كه پرويز را لوون بازي كرد. سعيد آرمند دوست نزديك و قديمي لوون بود. باهم دوستي بسيار نزديكي داشتند. سعيد بسيار حواسش به لوون بود و مراقبش بود. همكاري با هردوشان موهبتي برايم بود. سعيد آرمند بي‌منت و بزرگوار پرويز را تهيه كرد. هميشه از او ممنونم.

كاراكتري كه در ذهن از ابتدا براي پرويز داشتيد شبيه لوون بود؟ چه نوع آدمي مدنظر شما بود؟

شبيه لوون نبود. اصلا روحيه خودِ لوون كه مطلقا شبيه به كاراكتر پرويز نبود. پر شور بود و زندگي را دوست داشت. از لحظه لحظه زندگي‌اش لذت مي‌برد. او بازيگر خيلي خوب تئاتر بود؛ بنابراين توان اين را داشت شبيه به «پرويز» شود. براي اين فيلم تمرين زيادي كرديم تا به نقش پرويز نزديك شود و به آن كاراكتر و شخصيتي كه مدنظرم بود تبديل شود.

با وجود اينكه بازي لوون باورپذيري دارد اما در صحنه‌هايي بي‌خيال ظاهر مي‌شود، به‌راحتي دوست خود را در خشك‌شويي مي‌كشد و بعد به پدرش تلفن مي‌زند. چنين بي‌خيالي را در طول فيلم هم زياد شاهد هستيم.

خب، اين انتخاب ما بود براي ارايه اين نوع بازي. نمي‌خواستيم تغييرات در چهره او مشهود باشد يعني به تعبيري بازي رئاليستي از او نمي‌خواستيم و چقدر خوب اين كار را كرد.

در فيلم پرويز با نكته‌اي كه مواجه هستيم بحث سرزنش و سرخوردگي آدم‌هاست كه به‌ مرورزمان اين سرزنش‌ها آنها را به موجودات خطرناكي تبديل مي‌كند. نمونه‌هاي اين آدم‌ها در جامعه زياد است. خودتان تجربه روبه‌رويي با اين آدم‌ها را داشتيد؟ يا درباره اين خصلت انسان مطالعه كرديد؟

البته كه دوروبرمان اين آدم‌ها را مي‌بينيم. در لحظاتي خود ما هم مثل «پرويز» مي‌شويم. مشخصا از روي كسي برنداشتيم. من، حامد رجبي و برديا يادگاري در نوشتن اين كار وقت گذاشتيم و همه خصوصياتِ آدم‌ها را سعي كرديم بررسي و در قالب قصه پرويز ارايه كنيم. اين جمله‌ها را كه «ما هم كسي مثل پرويز را مي‌شناسيم» يا «ما هم درون خودمان يك پرويز داريم» را بعدتر بسيار شنيديم.

بااين‌حال نمي‌توانيم تمام تقصير را گردن پرويز بيندازيم. يعني تا پايان فيلم مخاطب پرويز را دوست دارد و با او همدلي مي‌كند. چه‌بسا پدر داستان به موجودي منفور تبديل مي‌شود. موافقيد؟

وقتي شرايط كاراكترت را در فيلمنامه و فيلم توضيح مي‌دهي و با تماشاگر در ميان مي‌گذاري، لابد تماشاگر با او همراه مي‌شود. وقتي علل رفتارش را توضيح مي‌دهي و چيزي را از او پنهان نمي‌كني لابد اين همذات پنداري رخ مي‌دهد. پيداست ما فيلمنامه خودمان و فيلم خودمان را ساختيم و قصد و سعي‌مان اين نبود كه همدلي وسيع مخاطب با پرويز را همراه كنيم اما قرارمان اين بود كه از او بگوييم و شرايطش را توضيح بدهيم. نمي‌دانم اين‌گونه شد يا نه! اما بدون ترديد قصدمان اين نبود كه پدر را منفورِ قصه كنيم. ما قصه پرويز را مي‌گفتيم نه قصه پدر را.

در سال‌هاي اخير عمده فعاليت شما پيرامون بحث تهيه‌كنندگي فيلم‌هايي نظير والدرما، مميرو يا فيلم‌هاي كوتاه شده است. اين باعث عدم تمركز شما در بخش كارگرداني نمي‌شود؟

واقعيتش را بخواهيد دلم مي‌خواهد فيلم بسازم اما شرايط فيلمسازي هنوز برايم مهيا نشده به همين جهت سعي مي‌كنم امكان توليد را براي دوستانم فراهم كنم و با دوستانم فيلم بسازم. فيلم‌هايي نظير «مميرو» هادي محقق و فيلم‌هاي ديگر محصول همه ماست. يعني« مميرو» فيلم من هم هست. ولي اين‌بار در مقام تهيه‌كننده يا تدوين‌گر قرار مي‌گيرم. مهم اين است كه در اين شرايط سينما اين نوع فيلم‌ها براي سينما ساخته شود؛ حال چه در مقام تهيه‌كننده يا كارگردان.