بايد تلاش كنيم درماتورژي به عنوان يك جايگاه يا يك پست در سالن‌هاي تئاتر تعريف شود. اصلا كار جالبي نيست كه يك نمايشنامه‌نويس اسم خودش را با عنوان دراماتورژ بيان مي‌كند.

پایگاه خبری تئاتر: اين روزها در بروشور و پوسترهاي مختلف تئاترهاي روي صحنه با عنوان «دراماتورژ» برخورد مي‌كنيم كه گويا به‌شدت «مُد» شده است. اين مُدشدگي بدون شناخت، خبر از ناآگاهي و تكثر اشتباهي مهلك در تئاتر ايران مي‌دهد. واقعيت ماجرا اين است كه بسياري از كارگردان‌هاي باتجربه و جوان براي اينكه از پرداخت دستمزد مترجم و مولف فرار كنند نام خود را با عنوان مترجم و دراماتورژ ذكر مي‌كنند كه اين امر خيانتي به تئاتر و حقوق انساني ديگران است. مگر تئاتر پديده‌اي انساني نيست كه از بي‌عدالتي‌ها و دروغ‌ها پرده برمي‌دارد؟ مگر نمايشنامه‌هاي برتولت برشت از وضعيت سخت انسان‌هاي فرودست نمي‌گويد؟ مگر داريو فو تلاش نمي‌كند دروغ‌هاي پشت قوانين جامعه سرمايه‌داري را افشا كند؟ پس در تئاتر ايران چه اتفاقي افتاده است كه كارگردان‌ها به راحتي آب خوردن حقوق هنرمندان ديگر را تضييع مي‌كنند؟ اين انسان‌هاي «دنيا طلب» از كجا وارد تئاتر ايران شده‌اند؟!

پديده پيچيده و بغرنجي به نام دراماتورژي

باز هم تاكيد مي‌كنيم كه واژه دراماتورژي در تئاتر ايران دچار سوءتفاهم گسترده‌اي شده است. اما دراماتورژي چيست؟ اين واژه مثل واژه‌هاي ديگر در علوم انساني به‌شدت «كشدار» و «چندمعنا» است. دراماتورژ در اصل از نظر لغوي، به معناي «سراينده‌ درام» يا «نمايشنامه‌نويس» است. پديده دراماتورژي با اينكه از دوران كلاسيك وارد زيبايي‌شناسي تئاتر شده است ولي با كمي تغييرات به شكلي فراگير در تئاتر قرن هجدهم آلمان ظاهر شد. در اين دوره نويسندگاني- با عنوان دراماتورژ - به منظور ايجاد و گسترش برنامه‌هاي نمايشي به استخدام سالن‌هاي تئاتر حرفه‌اي درآمدند. گوتهولد افرايم لسينگ، نمايشنامه‌نويس پرآوازه آلماني با نوشتارهاي فلسفي و تئاتري خود به عنوان اولين دراماتورژ جدي تئاتر شناخته مي‌شود. بنابراين در آلمان و سپس انگلستان، دراماتورژها وظايفي مانند: «مشاوره ادبي»، «ترجمه»، «نمايشنامه‌نويسي» و «انتخاب آثار» را بر عهده داشتند. آنها در روند تمرينات هم شركت مي‌كردند. دراماتورژي در زمان برتولت برشت آلماني دگرگون شد. او «نظريه‌پردازي» و «تعيين شيوه اجرايي» را هم بر دوش دراماتورژ گذاشت. «پاتريس پاويس» نيز دراماتورژي را چنين مي‌داند: ۱. انتخاب نمايشنامه؛ ۲. تحقيق در مورد اثر؛ ۳. تغيير و تعديل در متون؛ ۴. تعيين مفاهيم نمايشنامه و قراردادن اين مفاهيم در زمينه‌هايي گسترده‌تر (همچون سياسي، اجتماعي و غيره.)؛ ۵. حضور در تمرينات به عنوان ناظري انتقادكننده.

«مارتين اسلين»- مشهورترين منتقد تئاتر- هم اعتقاد دارد كه دراماتورژ نقش «مخالف‌خوان» و «ياري‌كننده‌» گروه اجرايي را دارد. او تصميمات نمايشنامه‌نويس، كارگردان و ديگر اعضاي گروه را زير سوال برده و در مورد آنها به بحث و مجادله مي‌پردازد. «يرژي گروتفسكي»- مهم‌ترين كارگردان تئاتر تجربي- نيز در مقاله‌اي مي‌نويسد: «در دراماتورژي معاصر آنچه اهميت دارد و مورد توجه قرار مي‌گيرد از دو منبع نشأت مي‌گيرد: 1- توهم: بايد صحنه تئاتر عين زندگي خلق شود؛ 2- ضد توهم: بايد وسايل بياني و عمل ارتباطي آشكار شود.»

‌اي كاش مي‌گفتند كه تنها دراماتورژ هستند!

براي دريافت بهتر معناي دراماتورژي و تحليل آفت‌هاي اين اصطلاح تخصصي تئاتر، سراغ محمدرضا خاكي، پژوهشگر، مترجم و كارگردان رفتيم كه اولين كتاب در اين زمينه در ايران را منتشر كرده است. او مي‌گويد: «مشكلات اساسي در زمينه دراماتورژي بر اساس عدم مطالعه شكل گرفته است. توجه بفرماييد كه «كميت‌گرايي» و حجم انبوه تئاترهايي كه بايد تند تند روي صحنه بروند باعث نوعي آشفتگي شده است. كم‌توجهي و عدم فرصت براي مطالعه آسيب جدي به تئاتر ايران زده است. شاهد چند اتفاق مخرب هستيم. اين دوستان ‌اي كاش مي‌گفتند كه تنها دراماتورژ هستند! آنها ترجمه يك مترجم را مي‌دزدند و جملات را تغيير مي‌دهند و اسم خودشان را جاي مترجم مي‌زنند. بايد از اين كار جلوگيري شود. بسياري هستند كه معناي اين واژه را نمي‌دانند و خود را دراماتورژ معرفي مي‌كنند! حدود ۱۳ يا ۱۴ سال پيش بود كه يك مجموعه درباره دراماتورژي منتشر كرديم. من به كمك منصور براهيمي در زمان دكتر نشان كه مدير مركز هنرهاي نمايشي بود، فصلنامه‌اي در سه شماره درباره تئاتر كار كرديم. تئاتر ايران به لحاظ كيفي با نقصان‌ روبه‌رو است. عجيب است كه در ايران رشته دكتري تئاتر شكل گرفته است. اين كار به‌شدت پرسش‌برانگيز است! يعني اينكه هيچ چيزي سر جاي خودش نيست.»

محمدرضا خاكي تشريح مي‌كند: «مجلاتي كه درباره دراماتورژي منتشر كرديم به سرعت ناياب شد. سپس، نشر بيدگل كه در زمينه تئاتر كار مي‌كند با من تماس گرفت. آقاي علي‌اكبر عليزاد با آنها همكاري مي‌كند و به خوبي هم تئاتر را مي‌شناسد. ايشان تلاش كردند كه كتاب «دراماتورژي چيست؟ دراماتورژ كيست؟» در اين نشر منتشر شود. استقبال بسيار خوبي هم از آن صورت گرفت ولي به نظر مي‌رسد در بين تئاتري‌ها تاثير لازم را نگذاشته است.»

كارگردان «تراس» در ادامه مي‌افزايد: «دراماتورژ به نمايشنامه‌نويس گفته مي‌شود. اما تنها نبايد به اين معني بسنده كرد. اين واژه در نيمه دوم قرن نوزدهم به‌شدت توسعه يافت و در تئاتر آلمان به يك جايگاه تبديل شد. كسي كه در آنجا بگويد من دراماتورژ هستم يعني اينكه يك نمايشنامه‌نويس حرفه‌اي است. دراماتورژي تبديل به يك حرفه مهم شده است. دراماتورژ كسي است كه در تحليل، زيبايي‌شناسي، فلسفه، ايده‌ها و.. كمك مي‌كند و دانش لازم را در اختيار گروه اجرايي قرار مي‌دهد. دراماتورژي در روزگار كنوني گسترده‌تر شده است. الان شاهد هستيم كه دراماتورژي فضا، دراماتورژي بازيگري، دراماتورژي نور، دراماتورژي آكساسوار و... شكل گرفته ست.»

مترجم آثار نمايشي «مروژك» تصريح مي‌كند: «به نظرم خيلي خوب نيست كه كارگردان اسم خودش را دراماتورژ هم بگذارد! كارگردان دستش باز است و مي‌تواند هر كاري روي متن كند. نيازي نيست كه او نام خودش را دراماتورژ هم بگذارد. بايد فرهنگ دراماتورژي در ايران شكل بگيرد. اميد مي‌رود كه رشته دراماتورژي در ايران داير شود و گروهي نيز به كشورهاي غربي بروند و اين رشته را تحصيل كنند. در حال حاضر با دراماتورژي‌هايي روبه‌رو هستيم كه دلبخواهي و سليقه‌اي است و به صورت اتفاقي روي پوسترها هم درج مي‌شود. اصلا معلوم نيست يك دراماتورژ در بيشتر تئاترهاي ايران چه كاري انجام مي‌دهد!؟!» محمدرضا خاكي با تاكيد بر اينكه دستكاري نمايشنامه به معناي دراماتورژي نيست، مي‌گويد: «برخي فكر مي‌كنند يك دراماتورژ كسي است كه يك نمايشنامه را كم و زياد و قلع و قمع مي‌كند. در نظر داشته باشيد كه اين اتفاق به خاطر وضعيت آشفته تئاتر ايران صورت مي‌گيرد.»

خاكي در پاسخ به اينكه آيا مركز هنرهاي نمايشي بايد اين وضعيت را ساماندهي كند يا نه، مي‌گويد: «بهترين راه‌حل اين است كه جامعه تئاتري با يكديگر گفت‌وگو كنند. بايد تلاش كنيم درماتورژي به عنوان يك جايگاه يا يك پست در سالن‌هاي تئاتر تعريف شود. اصلا كار جالبي نيست كه يك نمايشنامه‌نويس اسم خودش را با عنوان دراماتورژ بيان مي‌كند. برخي هم هستند كه رمان‌هاي غربي را اقتباس مي‌كنند و نام خود را دراماتورژ مي‌گذارند. اين اتفاق از يك ساده‌انديشي عجيب آمده است. اميدوارم اين عدم آگاهي با همكاري جامعه تئاتري و مترجمان رفع و رجوع شود. به نظرم بايد مسيري پيدا كنيم تا جايگاه حرفه‌هاي هنري در تئاتر روشن شود. امروز بايد جايگاه دراماتورژ روشن شود تا به تئاتر ايران كمك شود.» اين روزها شاهد هستيم كه دانشجويان تازه‌وارد به دانشگاه، آثار نمايشي مختلفي را تنها با پرداخت پول روي صحنه تماشاخانه‌هاي خصوصي مي‌برند و نام خود را با عنوان «كارگردان، دراماتورژ و طراح» روي پوستر ذكر مي‌كنند كه جاي تأمل بسياري دارد.

يك اجراي تعاملي با كمك بازيگران حرفه‌اي و جوان

محمدرضا خاكي درباره ترجمه نمايشنامه «آتش‌سوزي‌ها» و اعلان فراخوان جذب بازيگر براي اجراي اين نمايشنامه مي‌گويد: «وجدي مُعود نويسنده كانادايي - لبناني در نمايشنامه «آتش سوزي‌ها» به سراغ تئاتر داستان‌گو مي‌رود و درباره فلسطين مي‌گويد. نوشتن نمايشنامه‌اي مانند «آتش‌سوزي‌ها» آرزوي خيلي از نويسندگان است. اين اثر به بهترين شكل ممكن به مسائل مهمي مي‌پردازد. بسياري از منتقدان مي‌گويند او دوباره داستان را به تئاتر بازگردانده است و مسائل مهمي را مطرح مي‌كند. تئاتر مدرن مملو از «ايسم‌»هاي مختلف است ولي وجدي مُعود شكل ديگري از اجرا را در نظر مي‌گيرد. فراخواني براي اجراي اين نمايش منتشر كرده‌ام. گروه بازيگران اين نمايش بايد يك طيف گوناگون از بازيگران پير و جوان باشد. خيلي وقت‌ها بازيگران در تئاتر دنبال نقش خوب مي‌گردند و اين نمايشنامه فرصت خوبي است. از همه بازيگران حرفه‌اي و جوان دعوت مي‌كنم كه اين فراخوان را مطالعه كنند. البته ما پول و پله خاصي نداريم و صد البته كه ادعاي خاصي و هدف تجاري عجيبي هم نداريم. اميدوارم بازيگران و سپس تماشاگران از اين اجرا استقبال كنند. خيلي اميدوار هستم كه براي اجراي اين نمايش حمايت بشويم. افرادي كه باني تئاتر هستند بايد از اجراي اين نمايش حمايت كنند. ارزش و اهميت اين نمايشنامه بسيار بالاست. قصد داريم در تالار مولوي اجرا برويم و بازيگرها مي‌توانند به آن فراخوان مراجعه كنند.» نمايشنامه «آتش سوزي‌ها» به نويسندگي وجدي مُعود و ترجمه محمدرضا خاكي از سوي نشر روزبهان منتشر شده است.