جای تامل است که پایان بندی بسیار عجولانه ای دارد و ناگهان تمام مشکلات حل می شود و همین آسیبي جدی به اثر است. با رسیدن به تاسیس دانشکده مجسمه سازی با ابرها و پیروزی ناگهاني در رسیدن به این هدف که در سه صحنه پایانی فشرده شده عملا پایان خوشی به اثر، قالب یا تحمیل شده است.

 پایگاه خبری تئاتر:  راحله در این غصه(قصه) غرق می شود  به نويسندگي و كارگرداني احسان شادماني يكي از دو اثر برگزيده بيست و چهارمين جشنواره تئاتر فجر استان فارس و راه يافته به جشنواره ي منطقه اي است. اين اثر  از لحاظ اصول نمایشی قابل بحث است. همچنين اثر از لحاظ محتوا؛ درون مایه ؛مضمون و ارتباط با مخاطب سربلند بیرون می آيد؛چرا که کپی نیست. نمایش غصه راحله ... را می توان با نگاهی به نظریه یونگ (ناخود اگاه جمعی ) بحث کرد؛ اما از مولفه های هنر پست مدرن، دو مولفه اول بازگشت به سنت ها و نقد سنت ها و نگاه تازه به تابوها از یک طرف و دوم : عدم قطعیت در بیان و نتیجه گیری و قضاوت از مشخصه های بارز این کار بود. روایت بیست صحنه قطار وار که پشت هم داستانی را روایت می کند که داستان خود احسان شادمانی ست و این داستان را از هیچ جایی در جهت سهل الوصول بودن برنداشته. بازی ها کنترل شده و هیچ بازیگری بیان رسا را با داد اشتباه نمی گیرد. دخترها اعتراض را با جیغ گوش خراش اعلام نمی کنند.حتی بازیگران کودک هم به خوبی صحنه را از آن خود کردند.

با همه این تفاسیر: جای تامل است که پایان بندی بسیار عجولانه ای دارد و ناگهان تمام مشکلات حل می شود و همین آسیبي جدی به اثر است. با رسیدن به تاسیس دانشکده مجسمه سازی با ابرها و پیروزی ناگهاني در رسیدن به این هدف که در سه صحنه پایانی فشرده شده عملا پایان خوشی به اثر، قالب یا تحمیل شده است. با علم به این که میزانسن های زیبایی در کار بود اما گاهی سنخیت این میزانسن با ماهیت اثر در تضاد بود؛ پس تنها در توصيف ميزانس مي توان گفت زيبا بود؛ فقط همين! نمايش طراحی لباسی خوبی نيز داشت و به این مهم فکر شده بود. خیلی وقت ها در آثار نمایشی انتزاعی -ذهنی و یا آثاری با زبان نشانه شناسی و یا زبان شناسی، به اشتباه سعی می کنند شخصیت ها را به جایی ببرند که قابل درک نباشد. نام هاي غربی مثل جیمز ، مارتین و دیوید روی شخصیت ها می گذارند و دیالوگ ها را هم مانند تله تئاتر های تامین برنامه شبکه چهار می نویسند و تنظیم می کنند.اما قصه راحله داستان آدمهایی بود که نویسنده آن ها را خوب می شناخت. برخی صحنه ها اگر حذف می شدند هیچ اتفاقی نمی افتاد منظور نه به حذف این صحنه ها؛ بلکه به پرداخت دقیق تر این صحنه هاست. چرا که هنوز مفهوم خود را منتقل نکرده تمام می شود.

این نمايش تقديم شده است به به زنده یاد بهروز عارف دوست ،پسر با استعدادی که در زاینده رود خشک غرق شد.