من بيشتر اوقات با قطار سفر مي‌كنم. صداي قطار و ريتم آن در گوشم موج مي‌زند. اگر دقت كنيد در شروع كار يك كندي عجيب و غريبي وجود دارد. انگار قطاري به سختي در حال آغاز حركت است. البته گاهي اوقات حوصله تماشاگر هم سر مي‌رود. با اين حال، ريتم و تمپو به يك باره سرعت بالايي پيدا مي‌كند. اجراي نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» بر اساس ريتم قطار است.

پایگاه خبری تئاتر: اين روزها نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» به نويسندگي و كارگرداني مهران مرادي و بازي هنرمنداني چون پوريا شكيبايي، اميد شوندي، آرش صفايي، احمدرضا موسوي و اكبر مشكاتي در خانه هنرمندان (سالن استاد انتظامي) روي صحنه رفته است. به همين مناسبت پاي صحبت‌هاي مهران مرادي نشسته‌ايم و نمايش او را وارسي كرده‌ايم.

جرقه نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» از كجا زده شد؟

نوشتن متن را پارسال آغاز كردم. در واقع، جمله‌‌اي بدين قرار را خواندم: «در صلح پسران، پدران را دفن مي‌كنند ولي در جنگ پدران، پسران را». سپس شروع به چيدمان ماجراها و شخصيت‌هاي گوناگون كردم.

در نهايت، ماجرا به دو پسر و دو پدر رسيد. بازي‌اي را كه در نمايش مي‌بينيد، در ابتداي كار شكل نگرفته بود، بلكه آرام آرام به آن رسيديم. خلاصه اينكه به چهار رفيق رسيديم. چهار رفيق كه در بازي ديوانه‌واري حضور دارند. نمي‌دانم در جريان هستيد كه در تهران بازي‌هاي خطرناكي در جريان است. البته من از يك مشاور اين داستان‌ها را شنيدم و صحت و سقم آن را نمي‌توانم تاييد كنم. گويا چند بچه دبيرستاني پس از پايان مدرسه سراغ پل هوايي مي‌روند. آنان خود را از پل به پايين پرت مي‌كنند و از اين عمل وحشتناك فيلم مي‌گيرند. اين بازي را پيوسته انجام مي‌دهند. بازي به ‌شدت عجيبي است. حتي، شنيده‌ام آنان خود را جلوي ماشين هم مي‌اندازند. دقيقا بعد از تصادف، دوباره اين كار را تكرار مي‌كنند. چنين اتفاق‌هايي در تمام دنيا در جريان است. كلي در اين زمينه پژوهش كردم. بازي‌هاي خطرناكي شكل گرفته است. آدم‌هايي هستند كه جايي را براي خودكشي انتخاب مي‌كنند. دليل خودكشي هم اصلا مهم نيست. شايد آنان دنبال ارضاي روحي هستند. اين اتفاق در نمايش من هم شكل گرفته است. چهار رفيق به دنبال بازي خودكشي هستند ولي دليل آن مهم نيست. وقتي بازي تمام شد، خداحافظي مي‌كنند و فردا دوباره روز از نو و روزي از نو. مقالات فراواني درباره خودكشي خواندم و كنفرانس‌هاي فراواني هم تماشا كردم. گويا پلي در امريكا وجود دارد كه براي خودكشي به آنجا مي‌روند. اين پديده مختص به ايران نيست.

ژاپني‌ها هم سنتي به نام «هاراكيري» دارند...

البته خودكشي ژاپني يك سنت است. اين خودكشي‌هايي كه بيان مي‌كنم يك بازي جوانانه است. هيچ آييني در آن ندارد. بسيار مهم است كه اين اتفاق ريشه‌يابي شود. خيلي دوست داشتم اين وضعيت را نمايشي كنم. البته تئاتر را واسطه كار ديگري نمي‌دانم. واقعا مخالف اين امر هستم كه تئاتر، واسطه بيان چيز ديگري شود. تئاتر يك هنر واحد است. تئاتر كار خودش را انجام مي‌دهد. استاد عزيزم، فرهاد مهندس‌پور اين حرف را مدام تكرار مي‌كرد.

نوشتن و اجراي نمايش چقدر زمان برد؟

چيزي در حدود يك سال وقت گذاشتيم. پروسه نوشتن متن را با حضور بازيگران دنبال كردم. يادم مي‌آيد نگارش متن از مرداد سال ۱۳۹۷ آغاز شد و تمرينات هم از مهر. البته يك وقفه كوچك هم داشتيم.

كارگرداني كار، چالش‌برانگيز است. شيوه اجرايي شما فرماليستي است ولي اگر از منظر نشانه‌شناسي به اجرا نگاه كنيم، در لايه‌هاي زيرين و دلالت‌هاي ضمني با مفاهيم سياسي و اجتماعي حادي مواجه مي‌شويم.

من متن را بر اساس موقعيت آغاز كردم. بازيگران را در موقعيت‌هاي وحشتناكي قرار دادم و ديالوگ‌هاي آنان را ركورد ‌كردم. وقتي شب‌ها به خانه مي‌رفتم، تلاش مي‌كردم تا ديالوگ‌ها را روتوش و تميز كنم. بنابراين فرداي همان روز وقتي به تمرين مي‌رفتم همان ديالوگ‌هاي روز قبل را به آنان مي‌دادم. كار سختي بود. هيچ ديالوگي نداشتيم كه تنها در تخيلات من موج بزند.

در واقع، فرآيند اجرا را از متن آغاز كرديد و ديگر به اتوريته متن و كارگردان توجهي نداشتيد.

بله، من براي هر موقعيت يك بازي خاص طراحي كردم. اگر به اجرا نگاه كنيد به دو يا سه بازي مشخص برمي‌خوريد. بعد هم حركات را طراحي كردم. شايد يك دقيقه از متن را در حدود يك ماه تمرين كرديم.

براي اجرا وسواس داريد؟

تمرينات ما سنگين بود. خيلي. نمي‌دانم. شايد.

به نظر مي‌رسد يكي از سخت‌ترين وظايف كارگرداني، در آوردن فضاسازي و ريتم اجرا باشد. نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» داراي فضاسازي، ريتم‌ و تمپو متفاوتي است.

من بيشتر اوقات با قطار سفر مي‌كنم. صداي قطار و ريتم آن در گوشم موج مي‌زند. اگر دقت كنيد در شروع كار يك كندي عجيب و غريبي وجود دارد. انگار قطاري به سختي در حال آغاز حركت است. البته گاهي اوقات حوصله تماشاگر هم سر مي‌رود. با اين حال، ريتم و تمپو به يك باره سرعت بالايي پيدا مي‌كند. اجراي نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» بر اساس ريتم قطار است. اين ريتم برايم خيلي اهميت دارد. گروه خيلي خوبي داشتم. اجراهايي چون نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» احتياج به بازيگران درجه يك دارد. من واقعا از اعضاي گروه تشكر مي‌كنم.

اجازه بدهيد به فيلم «هامون» داريوش مهرجويي هم اشاره كنم. دو بازيگر در نمايش هستند كه ما را ياد اين فيلم مي‌اندازند. در واقع، هم پوريا شكيبايي-پسر زنده‌ياد خسرو شكيبايي- در نمايش «اين يك كنفرانس از شكست ماست» حضور دارد و هم آقاي اكبر مشكاتي.

در ابتدا، آقاي مشكاتي در نمايش نبودند. من با بازيگران فراواني تماس گرفتم. خوشبختانه ايشان افتخار دادند و در كار حاضر شدند. نقش بسيار سختي هم دارند. بيشتر از ۴۰ دقيقه تكان نمي‌خورند. گاهي به خودم گفتم كه آقاي مشكاتي سن و سال بالايي دارند و شايد براي ايفاي اين نقش سخت با مشكلات فراواني روبه‌رو شوند. بعد هم به خودم گفتم چرا بايد آقاي مشكاتي را از دست بدهم؟ ايشان نقش خودشان را خيلي خوب و درجه يك ايفا كردند. هيچ حركت اضافه‌اي روي صحنه ندارند. وقتي هم كه قرار است ديالو‌گ‌ها را بگويند خيلي دقيق اين كار را انجام مي‌دهند. به نظرم اين اتفاق در كل زندگي هنري من تكرار نخواهد شد.

البته نقدهايي به پايان نمايش وارد شده است. گروهي مي‌گويند ‌اي كاش پايان نمايش با مونولوگ به پايان نمي‌رسيد و موقعيت دراماتيك پرتنشي شكل مي‌گرفت؛ گروه ديگري هم مي‌گويند اين مونولوگ براي پايان نمايش يك شيوه استاندارد مدرن است.

واقعيت امر اين است كه پايان نمايش را به شكل گروهي ايجاد كرديم. اعتقاد خود من بر پاياني دراماتيك بود. با اين حال، آقاي مشكاتي پيشنهاد بيان مونولوگ را دادند. ايشان گفتند كه بايد اتفاق اميدواركننده‌اي در پايان نمايش شكل بگيرد. اين اتفاق هم به عينه در نمايش شكل گرفته است. نمايش ما بين فضاي سياه و سفيد مي‌گردد و تنها دنبال نمايش سياهي‌ها نبوديم.