رويكرد قصه‌گويي ميركريمي در قصر شيرين ما را مجاب مي‌كند كه براي شناخت سبكي اثر او راهي سينماي شرق اروپا شويم. بر خلاف خيلي از فيلم‌هاي چند سال اخير سينماي ايران كه وامدار هاليوود هستند. در اين سفر به شرق اروپا ما نه‌تنها مشابهت‌هاي سينماي قصر شيرين را پيدا مي‌كنيم، بلكه دقيقا مي‌توانيم در سينماي روسيه به ريشه اصلي قصر شيرين برسيم.

پایگاه خبری تئاتر: آنچه در ادامه مي‌آيد نه از باب نگاهي منفي به فيلم «قصر شيرين» كه صرفا نگاهي تاريخي به سينما و روند تاثيرپذيري و تاثيرگذاري در اين هنر است. مي‌توان در يك نگاه كلي و با كمرنگ كردن خرده روايت‌هاي قصر شيرين اين طور گفت كه رابطه پدر غايب با فرزنداني كه در نبود او بزرگ شده‌اند، تم اصلي فيلم جديد رضا ميركريمي است. پدري بعد از چند سال به خانه بازگشته و حالا بايد با فرزنداني مواجه شود كه او را به عنوان پدر يا به رسميت نمي‌شناسند يا با ديده ترديد به او نگاه مي‌كنند. در اين مواجهه مسيري كه برگزيده مي‌شود سفر است. پدر به همراه فرزندان در مسيري قرار مي‌گيرد و حوادث طي مسير به شناخت بيشتر پدر غايب با فرزندان و تغيير نگاه هر دو طرف كمك مي‌كند. البته شايد بد نباشد به اين نكته اشاره كنم كه سفر به نوعي بيشترين فرم مورد استفاده در روايت‌هايي است كه در آن دو نفر (دو گروه) قرار است با هم چالش شناختي داشته باشند.

رويكرد قصه‌گويي ميركريمي در قصر شيرين ما را مجاب مي‌كند كه براي شناخت سبكي اثر او راهي سينماي شرق اروپا شويم. بر خلاف خيلي از فيلم‌هاي چند سال اخير سينماي ايران كه وامدار هاليوود هستند. در اين سفر به شرق اروپا ما نه‌تنها مشابهت‌هاي سينماي قصر شيرين را پيدا مي‌كنيم، بلكه دقيقا مي‌توانيم در سينماي روسيه به ريشه اصلي قصر شيرين برسيم. سال 2003 فيلم‌سازي در روسيه و اروپا به جهان معرفي شد كه هم‌اكنون جزو معروف‌ترين و صاحب سبك‌ترين كارگردانان دنيا محسوب مي‌شود. آندري زوياگينتسف با فيلم بازگشت در سال 2003 به سينماي جهان معرفي شد. داستان پدري كه بعد از مدتي غيبت به ناگاه راهي خانه مي‌شود، فرزندانش را برمي‌دارد و با خود به سفر كوتاه آخر هفته مي‌برد. اين مرد دو پسر دارد و تمام فيلم حول محور مواجهه پدر غايب با فرزندان بزرگ شده بدون حضور او مي‌گردد.

تا اينجا به نظر مي‌رسد مشابهت فرمي قصرشيرين با بازگشت انكارناپذير است. در اين مشابهت جزييات زيادي را نيز مي‌توان مثال زد. از خشونت پدر تا شك فرزند بزرگ‌تر تا مسير جاده‌اي و چيزهايي از اين دست كه از حوصله متن خارج است. اما آنچه قصر شيرين را از بازگشت متمايز مي‌كند آشنايي با روايت پدر است. مي‌توان اين جمله را بهتر كرد اگر بگويم قصر شيرين مكمل و در ادامه بازگشت زوياگينتسف است. اگر در بازگشت ما هيچ اطلاعاتي از پدر به دست نمي‌آوريم، اگر تا آخر فيلم نمي‌فهميم او چرا چند سال پيش خانه را ترك كرده، اگر نمي‌دانيم او چه رابطه‌اي با مادر بچه‌ها دارد و اگر نمي‌فهميم حالا چرا برگشته و تصميم گرفته فرزندانش را به تعطيلات آخر هفته ببرد، در قصر شيرين به تمامي اين سوالات پاسخ داده مي‌شود. انگار قصر شيرين سرگذشت مرد بدون روايت بازگشت است. ميركريمي و تيم نويسندگي‌اش در قصر شيرين به تمامي ابهامات پدر غايب پاسخ مي‌دهد. او چرا خانواده را ترك كرده و حالا چرا برگشته و آيا او هنوز مادر فرزندانش را دوست دارد يا نه.

طبيعتا در اين مسير بنا بر مقتضيات قصه تفاوت‌هايي نيز ديده مي‌شود و گاه مسير روايت به سمتي مي‌رود كه ديگر به بازگشت ربطي ندارد. اصلا همين كه اين شباهت فرمي باعث ديد منفي به فيلم ميركريمي نمي‌شود نشان مي‌دهدكه قصر شيرين در نهايت با همه اين تفاسير اثري است مستقل اما در ادامه فيلم آندري زوياگينتسف.