خنده‌هاي جوکر از سر تفنن نيست بلکه اعتراض به نظامي اجتماعي است که در آن تبعيض نژادي، بي‌کاري، خيانت و له‌شدن حقوق تهيدستان در حال افزايش است.
پایگاه خبری تئاتر: «تاد فيليپس» سال‌ها پيش با تيمي از نويسندگان، فيلم‌نامه فيلم «بورات» را به‌کارگرداني «لري چارلز» مي‌نويسد و در سال 2006 براي اين فيلم‌نامه کمدي، نامزد جايزه اسکار مي‌شود و نام خود را به‌عنوان فيلم‌نامه‌نويسي خلاق که آثارش با چاشني طنز همراه است، بر سر زبان‌ها مي‌اندازد. فعاليت او در زمينه مستندسازي و تهيه‌کنندگي تا جايي ادامه مي‌يابد که در سال ۲۰۱۸ براي فيلم «ستاره‌اي متولد شده است» به کارگرداني «بردلي کوپر»، وارد جزيره قايق‌رانان سينما شده و با اين فيلم در جایگاه يکي از تهيه‌کنندگان مطرح سينما در جشنواره ونيز ظاهر مي‌شود، اما برگ برنده او امسال با کارگرداني فيلم «جوکر» رو مي‌شود؛ «تاد فيليپس» با کارگرداني اين فيلم و برنده‌شدن «شير طلايي ونيز» به‌عنوان يکي از فيلم‌سازان مطرح سال شانس زيادي در گرفتن چند جايزه اسکار دارد. اين‌طور که به نظر مي‌رسد چند سالي است که برندگان شيرطلايي ونيز در گرفتن جايزه اسکار بخت و اقبال خوبي دارند! برای مثال برندگان دوره‌هاي قبلي جشنواره فيلم ونيز يعني فيلم‌هاي «شکل آب» و «روما» در مراسم اسکار خوش درخشيدند.
 «جوکر» تماشاچي را با تصويرسازي و کنش درامي که افشاي تدريجي خوبي دارد، جذب مي‌کند. فيلم‌ساز تسلط خوبي بر فيلم‌نامه و کارگرداني اثر دارد؛ سازماندهي «عناصر شنيداري و ديداري» در اين فيلم از روايت خوبي برخوردار است، آن هم در ژانري که پيش از اين شخصيت «سادو مازوخيستي» جوکر، نقشي مکمل و منفي به حساب مي‌آمد، اما امروز به عنوان شخصيتي آسيب‌پذير و شکننده وارد ميدان شده که نشان‌دهنده شکست کهن‌الگوهايي است که تا به امروز از کميک‌هاي (داستان‌هاي مصور) شرکت «دي‌سي کاميکس» گرته‌برداري شده است. اين کمپاني با آثاري مانند «بتمن، سوپر‌من، نايت وينگ و آکوآمن» در سينماي آمريکا مشهور است.
«جوکرِ فتنه‌گر» که سال‌ها در کنار بتمن به‌عنوان نقش دوم حضور داشته، در اين فيلم نه تنها يک ابر‌قهرمان است، بلکه در نقش مبارزي براي عدالت‌خواهي و تحقق حقوق ديگران در تلاش است. کارگردان جهان تک‌افتاده اين شخصيت را از همان ابتداي فيلم با خيره‌شدنش به آينه‌اي که نمايان زندگي اسفبار اوست، چنان براي مخاطب باورپذیر مي‌کند که اين‌بار با جوکري مواجه مي‌شويم که نه در‌پي شرارت و آزار ديگران، بلکه در‌پي دفاع از خود و ساير دلقک‌هاي هم‌نوع خويش است، او بي‌دفاع و آسيب‌پذير است؛ تا جايي که چند پسربچه او را در کوچه‌اي گير مي‌اندازند و کتک مفصلي به او مي‌زنند! دوستان او براي تلف‌نشدنش پيشنهاد حمل يک سلاح گرم را به او مي‌دهند، اما او حتي نمي‌داند که چطور با يک هفت‌تير کار کند! البته حضور همين اسلحه در يک متروي شبانه باعث نجات‌دادن زني از حمله نژاد‌پرستانه شده و از همين‌جا تحول شخصيت يا عمل برانگيزنده درام شروع شده و سير صعودي درام به نقطه اوج نزديک مي‌شود. کشتن ناخواسته متجاوزان در مترو به‌دست جوکر، بحران روحي و افسردگي او را بيشتر و هم‌زمان خنده‌هاي هيستريک او را بيشتر مي‌کند.
جوکر مخاطب را دچار چالش و سؤال عجيبي مي‌کند که آيا او «براي نريختن اشک‌هايش» اين‌گونه مي‌خندد؟ روان‌پزشک او نمي‌تواند دارويي جز مثبت‌انديشي به او تجويز کند، جوکر مي‌داند که دچار عارضه بيماري «بي‌اختياري عاطفي» است که نوعي اختلال عصبي است که شخص بيمار گاه بي‌هيچ کنترلي شروع به گريه يا خنده مي‌کند! خنده‌هاي جوکر از سر تفنن نيست بلکه اعتراض به نظامي اجتماعي است که در آن تبعيض نژادي، بي‌کاري، خيانت و له‌شدن حقوق تهيدستان در حال افزايش است. سکانس خيره‌شدن‌هاي او در آينه که هر بار آن را مي‌بينيم، مخاطب را آماده تماشاي گروتسکي مي‌کند که تدريجا ماسک از صورت بيننده برمي‌دارد! در‌واقع هر بيننده‌اي وجهي از شخصيت و مرز خود با جهان ممکني را که در آن قرار دارد، در اين فيلم پيدا مي‌کند. گاه به جوکر مي‌خندد ولي به‌زودي در‌مي‌يابد که اين خنده‌ها به رفتارها و عادت‌هاي بد خويش است تا شخصيت جوکر! در‌واقع جوکر چون يک کاتاليزور عمل کرده که با سرعت بيشتري قادر به نقد رفتارهاي نادرست بشر است و خود درانتها نمي‌تواند به موقعيت متعادل خود بازگردد و به چيز ديگري يا جرياني نو تبدیل مي‌شود.
داستان با اينکه تداعي‌کننده زندگي‌ دهه 80 ميلادي در يکي از شهرهای خيالي به‌نام «گاتهام سيتي» در آمريکا است، اما فضاسازي و طراحي آن تداعي‌کننده نيويورکي است که در زير متن خود از يک زمينه سياسي روز برخوردار است. نکته ديگري که در اين فيلم متمايز از ساير آثار پيشين است، روايت کارگردان بر‌اساس دکوپاژ و قاب‌بندي کلاسيک است تا يک فضاسازي تخيلي که در فيلم‌هاي روز هاليوودي و نمونه‌هاي قبلي آن بسيار پررنگ بود! فيلم‌نامه وحدت بالايي در شخصيت‌پردازي قهرمان اصلي دارد تا شخصيت کنجکاو جوکر را در افشاي حقيقت پرتلاش نشان دهد، در‌واقع فيلم با قدرت داستان‌گويي و يک کارگرداني هوشمندانه که بر‌اساس ميزانسن و پلان‌بندي شکل گرفته است، به ريتم بسيار خوبي در مونتاژ و روايت رسيده و به‌خوبي مخاطب را بدون استفاده از جلوه‌هاي ويژه پرزرق و برق تا انتهاي داستان همراهي مي‌کند. فضاسازي و بازي در بازي‌هاي شخصيت آرتور در برابر آينه‌اي که تنها دوست اوست، تداعي‌کننده بازي درخشان «رابرت دنيرو» در فيلم «راننده تاکسي» ساخته «مارتين اسکورسيزي» است! شايد حضور مؤثر «رابرت دنيرو» در شروع، ميانه و فينال فيلم جوکر، اتفاقي نباشد.
«واکين فينيکس» در کشف جوهره نقش و ابلاغ آن به مخاطب صورت و بدني هوشمندانه دارد که به جرئت مي‌توان گفت بازي درخشان او مهم‌ترين نقش کليدي در موفقيت اين فيلم به حساب مي‌آيد. اين بازيگر با شناخت و استفاده از تکنيک بالاي بازيگري چنان نقش را در بدن خود شکل داده و براي آن دست و پا، حرکت، بيان و چهره جديدي پيدا کرده که اگر بازيگر ديگري براي ايفاي اين نقش انتخاب مي‌شد، امروز اين فيلم چنين تأثيرگذاري خوبي نداشت! به نظر مي‌رسد که «فينيکس» به‌زودي ماسک جوکر را بر صورت اسکاري خواهد زد که سال‌ها در انتظار گرفتن آن چشم به راه بوده است.