حکایت «درخت گردو»، حکایت رنج و محنت و تنهایی است. حکایت برگ‌هایی که بر زمین می‌ریزند، طفل‌های معصومی که شوربختانه پرپر شده و بچه‌های بهشت لقب می‌گیرند و مردی جوان که در اوج آرزومندی و خواست زندگی، داغدار غمی دائمی و حُزنی جانکاه می‌شود.

پایگاه خبری تئاتر: پنجمین فیلم محمدحسین مهدویان «درخت گردو» یک ملودرام آخرالزمانی تکان‌دهنده آکنده از تکانه‌های عاطفی سهمگین و لبالب از اندوهی لایزال است. چهارمین اثر مهم سینمای ایران درباره فاجعه بمب‌های شیمیایی و تبعات هولناک آن در جنگ ایران و عراق در کنار «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا، «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور و «گیلانه» رخشان بنی‌اعتماد. فیلمی پرشور و بااحساس پیرامون یک جنایت جنگی که خشن‌تر و فیزیکی‌تر از آثار نامبرده اتمسفر آخرالزمانی «رستاخیز مردگان/برزخ آدمیان» را برای درک بهتر حقیقتی مدفون در جهت تکریم مظلومیتی جانسوز به کار می‌برد و تماشاگر را با صحنه‌های دلخراش و احساسات ناب شخصیت‌ها و مهابت عاطفی لحن‌ غمگین‌اش وادار به مچاله شدن و سوگواری می‌کند. ترسیم پرتره‌ای همدلی‌برانگیز از یک پدر رنجور و صبور ایرانی و نمایش انسان مطرود و تک‌افتاده و محروم در بی‌پناه‌ترین شکل‌اش در سینمای حسین مهدویان و فیلم‌های جنگی ایرانی.

پنجمین فیلم مهدویان سر بزنگاه و به موقع ساخته شده و به نمایش در خواهد آمد. در اواخر دهه نود شمسی؛ در هنگامه جنگ و دشمنی و نیرنگ‌های ریز و درشت. در روزگار مظلومیت و شهادت و دفاع. «درخت گردو» در چنین دورانی درباره وطن و خانواده و انسان و وظیفه خطیر پدر بودن است. درباره سنگرهایی که دیروز و امروز و فردا سرپناه ایرانیان در برابر یورش دژخیمان بوده و خواهند بود. در روزهایی که انسانیت و انصاف هر ایرانیِ عاشق ایران، زنده‌تر از همیشه مثل شعله‌های آتش زبانه می‌کشند مهدویان با فیلم ملی و محزون و غرورمندانه‌اش، با استعانت از واقعیت تاریخی فراموش شده (بمباران شیمیایی سردشت) و بواسطه احضار روحیه خویشتن‌دار و عاقله‌مردانه شرقی منتج از مواجهه با مصیبت، احساس و هوشیاری و ملی‌گرایی تماشاگر عاقل را بر می‌انگیزد و او را رهسپار مصاف عقلانی با جهل و ظلم می‌کند.

حکایت «درخت گردو»، حکایت رنج و محنت و تنهایی است. حکایت برگ‌هایی که بر زمین می‌ریزند، طفل‌های معصومی که شوربختانه پرپر شده و بچه‌های بهشت لقب می‌گیرند و مردی جوان که در اوج آرزومندی و خواست زندگی، داغدار غمی دائمی و حُزنی جانکاه می‌شود. پیمان معادی در نقش قادر مولان‌پور، مرد کُرد و پدر تنها باشکوه جلوه می‌کند و نگاه‌های سنگین‌ و چشمان غم‌آلودش به قلب تماشاگر چنگ زده و به معیاری خروشان و سرشار از دریغ برای تشخیص حق از باطل بدل می‌شود. یک شخصیت ماندگار در مقیاس تاریخ سینمای ایران و مهمترین دستاورد شخصیت‌پردازی در سینمای مهدویان با فیگوری بیادماندنی برآمده از دنیای واقعی و پرفورمنسی درخشان از معادی. رویکرد سیاسی فیلمساز در سکانس حضور قادر در اروپا و نگاه طعنه‌آمیز او به شهروندان اروپایی/غربی، شجاعانه و معنادار است و صحنه برآشوبنده نشت تدریجی بمب شیمیایی در طبیعت و رسوخ آن بر جان معصوم کودکان و اهالی روستا و حیوانات زبان‌ بسته، همچون هشداری همیشگی و داغی ابدی بر ذهن و قلب تماشاگر حک می‌شود. «درخت گردو» از خطر واقعی می‌گوید، از جنگی که ناغافل همه چیز را در کام دهشت‌ ویرانگرش فرو می‌کشد و از جستجویی به درازنای تاریخ که در تمنای رساندن دختری گمگشته به آغوش پدر دلتنگ‌اش است. اینگونه فیلم از امروز منجمد به گذشته ملتهب و آشوبناک در دهه شصت شمسی می‌رود و پس از نواختن عواطف تماشاگر و بیداری آگاهی فردی/اجتماعی او، زیست طبیعی بشری و حساسیت‌های انسانی را از خلال نشاط و پویایی موجود در روزگار کنونی و از طریق رویارویی دلاورانه با مسائل ماتم‌بار، طلب می‌کند.



نویسنده: پویان عسگری