تاریخ هجری شمسی کم کم به ابتدای سده پانزدهم نزدیک می شود و در این راه، چشم‌انداز گُنگی در تبیین راهبرد برای طراحی ویترینی مشخص از سوی سیاستگذاران فرهنگی وجود دارد.

پایگاه خبری تئاتر: سیاستگذاری در عرصه فرهنگ یکی از عناصر مهم در توسعه پایدار هر کشور محسوب می شود و  سینما به عنوان یکی از مهمترین ابزار فرهنگی در این قاعده، نقشی کلیدی ایفا می کند.

در جمهوری اسلامی ایران اما سینما نسبت به دیگر ابزار فرهنگی اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه پس از انقلاب اسلامی این سینما و آثار سینمایی تولید شده بر اساس چارچوب جدید فرهنگی کشور بود که به عنوان سفیر فرهنگی به کشورهای دیگر رفت و امروز سینمای ایران به عنوان یکی از مهمترین، پاک ترین و خاص ترین سینماها در دنیا محسوب می شود و حضور موفق فیلمسازان ایرانی و فیلم های تولید شده در کشور در جشنواره های مختلف جهانی دلیلی بر این مدعاست.

در این نگاه اگر اهداف توسعه فرهنگی را در تقویت هویت و مشارکت فرهنگی و ارتقای همکاری های فرهنگی بین المللی بدانیم، برای گسترده کردن چتر فرهنگی کشور بر اساس شاخص های اسلامی- ایرانی، نیازمند برنامه ای جامع در راستای اصول اشاره شده هستیم.

سیاستگذاری در این نگاه، تدوین راه حلی جامع برای توسعه فرهنگی به منظور رفع مشکلات اجتماعی و دستیابی به هویت فرهنگی در گام نخست و در نگاه دوم، صادرات و معرفی آن به جهانیان در قالب همکاری های بین المللی است.

دولت ها و سیاستگذاری فرهنگی

دولت ها در کشورهای مختلف در تبیین و اعمال سیاستگذاری های خود به گونه های مختلفی رفتار می کنند. در برخی کشورها دولت ها مستقیم وارد عمل می شوند و آنها هستند که مهمترین مرجع تصمیم گیرنده فرهنگی محسوب می شوند.

در برخی دیگر نیز دستگاه های اداری نیمه مستقل، بین دستگاه های دولتی و سازمان ها و نهادها و بخش های فرهنگی قرار می گیرند و سیاست های مورد نظر دولت ها از این روش اعمال می شود.

در برخی دولت ها نیز سیاست ها در قالب ایالتی و به دور از دخالت مستقیم دولت مرکزی اتفاق می افتد.

ایران اما با توجه به سطح ساختاری، از جمله کشورهایی است که دولت، نقشی اساسی در اعمال سیاست های فرهنگی ایفا می کند؛ هرچند تلاش هایی برای میدان دادن به سمن ها (سازمان های مردم نهاد) در این راه شده اما در نهایت قدرت سیاستگذاری در اختیار دولت و حاکمیت است.

در این نگاه آنچه باید مورد توجه قرار گیرد فقدان برنامه ای جامع در تبیین سیاست های فرهنگی سینما بوده و سینمای ایران در همه سال ها از فقدان نقشه راه جامع رنج برده و در نهایت، این سلایق مدیریتی بوده که سرنوشت تولیدات هنر هفتم را در کشور رقم زده است.

در این نگاه برای داشتن چشم اندازی درست به سینما در سده ۱۵ هجری شمسی نیازمند راهبرد هستیم و پرسش اصلی این است که آیا این راهبرد وجود دارد؟ و آیا سینمای ایران از بدو ورود به عرصه تولید و اکران تا کنون، راهبردی داشته است؟

از آبی و رابی تا قیصر

برای آنکه دریابیم در ادوار مختلف نسبت سینما با جامعه و سیاستگذاری فرهنگی چگونه بوده، کافی است نگاهی به فعالیت سینمای ایران از بدو تولید نخستین فیلم تا به امروز داشته باشیم.

از بدو آغاز تولید در سینمای ایران تا ابتدای سال ۱۳۹۹ نزدیک به سه هزار و ۸۰۰ فیلم تولید شده (منبع: رصد بانک اطلاعاتی سوره سینما) و بخش بزرگی از این آثار که اتفاقاً موفقیت های بسیاری در عرصه بین المللی داشته اند، در دوران پس از انقلاب اسلامی ساخته شده اند.

تولید در سینمای ایران با فیلم «آبی و رابی» متولد شد. «آوانس اوگانیانس» در سال ۱۳۰۹ نخستین اثر سینمای ایران را تولید کرد. فیلمی که صامت بود و روایتی خنده آور از دو مرد بلند و کوتاه را به تصویر می کشید.

این فیلم ۱۲ دی ۱۳۰۹ به عنوان اثر داستانی متولد شد و تاریخچه سینمای ایران از این تاریخ آغاز می شود. دومین فیلم صامتی که ساخته شد، «انتقام برادر» بود که در سال ۱۳۱۰ تولید شد. فیلم «حاجی آقا اکتور سینما» آوانس اوگانیانس  در سال ۱۳۱۲ سومین اثر سینمای ایران بود اما  در همین سال نخستین فیلم ناطق سینمای ایران به نام «دختر لر» که روایت جعفر و گلنار بود، به کارگردانی «اردشیر ایرانی» به تولید رسید.

پس از این سال بود که سینمای ایران وارد وادی جدیدی شد. از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۶ در سینمای ایران پنج فیلم ساخته می شود و از تولیدات سینما از این سال تا ۱۳۲۷ اطلاعات دقیقی منتشر نشده است.

قاطبه تولیدات ابتدایی سینمای ایران که با یک فیلم طنز صامت شروع به کار کرد، به سمت و سوی آثار عاشقانه رفته و ادبیات در این میان تا حدودی نقش آفرینی می کرده است.

از سال ۱۳۲۷ اما سینمای ایران جدی‌تر دنبال شد و در ادامه، فیلم های سینمایی داستانی که بعدها نام فیلمفارسی را یدک کشیدند، خلق شدند؛ بر اساس فرهنگ حاکم بر جامعه در این دوران، سینما بیشتر ابزاری برای تفریح بود و آثار تولید شده رنگ و لعاب رقص و آواز داشتند و با حضور فیلمسازان مطرح و تولیداتی که به «موج نوی سینمای ایران» شهرت دارد، این سینما در دهه ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی دستخوش تغییر محتوایی شد.

حد فاصل سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۷ مجموعاً نزدیک به یکهزار و ۱۳۰ فیلم سینمایی به تولید رسید. در مجموع ۴۸ سال از بدو تولد نخستین اثر سینمایی در ایران پیش از انقلاب، آثار متعددی خلق شد که مشهور به فیلمفارسی هستند اما به جرأت، مهمترین آثار این سال ها مربوط به دهه ۴۰ و ۵۰ می شود؛ در جایی که مسعود کیمیایی جوان «قیصر»، «گوزن ها» و آثاری از این دست را می سازد و تیغ عدالتخواهش را در پشت قاب دوربین به رخ می کشد. داریوش مهرجویی نیز با فیلم «گاو» جریانی جدید را رهبری کرد که پایه گذار آن وزارت فرهنگ و هنر وقت بود و این اثر از ادبیات ارتزاق می کرد.  

فارغ از خلق قهرمان و ضد قهرمان در سینمای آن سالها، برخی فیلمسازان که تولیداتشان با بودجه بخش خصوصی ساخته می شد به همراه برخی فیلمسازان که سرمایه گذار دولتی داشتند، موج نوی سینمای ایران را شکل دادند.

حاصل این نگاه دولتی در جان دادن به سینمای روشنفکرانه آثاری همچون «یک اتفاق ساده» و «طبیعت بی جان» سهراب شهید ثالت و «مغول ها»ی پرویز کیمیاوی بود که در کنار فیلم هایی که به بدنه نزدیک بودند رسم و روشی دیگر به سینما دادند.

در کنار این موج نو، فیلم هایی که بدان اشاره شد و آثار در خور توجه فیلمسازانی همچون علی حاتمی مانند «سوته دلان» و پایه گذاری سینمای موزیکال از سوی وی و روایت سعدی وار در قاب دوربین از جامعه، سینمای اجتماعی قوام یافت و حاصل این قوام، آثاری همچون «دایره مینا» است. فیلمسازانی همچون بهرام بیضایی، فریدون گله، جلال مقدم، امیر نادری، ناصر تقوایی، بهمن فرمان آرا و... حاصل قوام همین سینما هستند.

فارغ از تصویر چهره اعتیاد، فقر، تنگدستی، اختلاف طبقاتی در آثار این دوران و البته آثار طنزی که فارغ از نگاه های مرسوم اخلاقی آن زمانه، نقدی آشکار به پدیده مدرنیته داشتند، سینمای کودک نیز در اواخر دهه ۵۰ در ایران متولد شد.

عباس کیارستمی در همین دوران «نان و کوچه» و «زنگ تفریح» را برای کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان ساخت و کم کم سینما به سمت و سویی دیگر از آنچه فیلمفارسی نامیده می شد، حرکت کرد.

سینمای پس از انقلاب

بدون شک سینما، یکی از دستاورهای فرهنگی هنری کشور پس از انقلاب است. بخشی از این پیشرفت، حاصل نگاه فردگرایانه فیلمسازان مستعد و بخشی نیز حاصل سیاستگذاری جسته و گریخته و البته تغییرات فرهنگی جامعه پس از انقلاب است.

سینمای ایران در دوران پس از انقلاب بیش از دو هزار و ۶۵۰ اثر تولید کرد و رکورد تولید فیلم در سینمای ایران در دهه ۹۰ و در دوران دولت یازدهم و دوازدهم اتفاق افتاده و یکی از مهمترین دلایل این مهم، تسهیل تولید با گسترش دنیای دیجیتال است.

اگر نگاهی گذرا به چهار دهه تولید فیلم در سینمای ایران داشته باشیم اتفاقات متعددی قابل مشاهده است.

بخش بزرگی از تولیدات سالیانه سینمای ایران پیش از انقلاب از سوی بخش خصوصی تأمین می شد و پس از انقلاب، فعالیت بخش خصوصی به حالت نیمه تعلیق در آمده بود؛ چراکه با توجه به تغییرات فرهنگی ایجاد شده، تولید فیلم در این دوران با مخاطرات بسیاری از منظر سرمایه گذاری همراه بود.

در این شرایط و برای ترمیم تعداد تولید سینمای ایران، بنیاد سینمایی فارابی از سوی معاون سینمایی وقت در سال ۱۳۶۲ تأسیس شد و کم کم سینمای ایران که جان گرفتنش در دوران پس از انقلاب با هشت سال دفاع مقدس همراه شده بود، خود را با شاخص های فرهنگی جدید به جهان معرفی کرد.

در همین دوران، فیلمسازانی همچون ساموئل خاکیچیان، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، امیر نادری و... با تجربه اندوزی در سینمای پیش از انقلاب، قدم در تولید فیلم در سینمای ایران نهادند و حاصل این اتفاقات، آثار درخشانی همچون «عقاب ها»، «کانی مانگا»، «تاراج»، «تیغ و ابریشم»، «دونده»، «باشو غریبه کوچک»، «خانه دوست کجاست»، «کمال الملک»، «مادر»، «اجاره نشین ها»، «هامون»، «سرب»، «ناخدا خورشید» و... شد.

باید به این مهم اشاره کرد که حاصل کار این فیلمسازان در نگاه و سیاستگذاری فرهنگی در دوره جدید و البته درایت و هوشمندی این فیلمسازان قابل بررسی است.  

در همین دوران بود که ژانر منحصر به فرد سینمای ایران در دوران پس از انقلاب به عنوان دفاع مقدس پایه گذاری شد و فیلمسازانی همچون ابراهیم حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور، کمال تبریزی، شهریار بحرانی، مجتبی راعی، جمال شورجه، احمدرضا درویش، سیف الله داد و.. در دوران جدید پرورش یافته و وارد سینما شدند که حاصل این تلاش ها در دهه ۶۰ آثاری همچون «افق»، «پرواز در شب»، «بلمی در ساحل»، «هویت»، «دیده بان»،
«کانی مانگا» و... است.

در این میان، حضور فیلمسازان زن نیز از اتفاقاتی دیگر بود که پس از انقلاب رخ داد و این حضور جدی و مستمر در طول سالیان سال به جریانی مؤثر تبدیل شد.

در کنار این اتفاقات در این دهه تولید و احیای سینمای کودک اتفاق افتاد و تولید فیلم های ماندگاری همچون «دزد عروسک ها»، «پاتال و آرزوهای کوچک»، «شهر موش ها»، «سفر جادویی»، «علی و غول جنگل» و... حاصل توسعه و برنامه ریزی مدیریت وقت در گسترش روزافزون سینما برای تأمین نیازهای نسل جوان آینده از طریق هنر هفتم بود؛ سینمایی که در دهه هفتاد و با سیاستگذاری های اشتباه از بین رفت و جای خود را در دهه ۸۰ و ۹۰ به سینمای لاغری داد که تنها نام کودک را یدک می کشید و آسیب شناسی در این باره در این کلام نمی گنجد.

در دهه ۷۰ آثار سینمای اجتماعی و تابوشکنانه آن روزها از جمله تولید فیلم طنز با موضوع دفاع مقدس، تولید آثاری با موضوعات عاشقانه و به اصطلاح تین ایجری در کنار آثار منتقدانه دولت ها، قوت گرفت و در نهایت در اواسط دهه ۸۰ تا اوایل دهه ۹۰، سینمای ایران اغلب به جولانگاه آثار طنز تلویزیونی و البته گهگاه آثاری اجتماعی شد که بر اساس دغدغه های فیلمسازان خلق می شدند. همچنین در این دوران آثاری شبه سیاسی نیز شکل گرفت که این آثار منتقدان و موافقان بسیاری داشته است.

در اوایل دهه ۹۰ و از سال ۹۲ سینمای ایران به فناوری های دیجیتالی مجهز شد تا جایی که سینماها در سراسر کشور میزبان نسخه دیجیتال فیلم های سینمایی شدند و نسخه های نگاتیو فیلم ها و فیلمبرداری نگاتیو به موزه سینما پیوست.

این مهم موجب شد تولیدات سینمای ایران افزایش یابد و در کنار سینمای به اصطلاح بدنه-طنز و اجتماعی، سینمای تجربی جانی تازه بگیرد؛ سینمایی که از عمر آن نزدیک به ۷ سال می گذرد و مخاطبان خاص این سینما که نگاهی خاص و عمیق تر به سینما دارند فعال هستند.

همچنین در همه این سال ها فیلمسازان بزرگ سینمای ایران در جشنواره های جهانی خوش درخشیدند و برخی از آنان همچون عباس کیارستمی فقید، امروز جز فیلمسازان صاحب سبک دنیا هستند.

بر اساس آنچه گفته شد، در هیچ دوره ای سینمای ایران دارای چشم انداز مشخصی نبوده است؛ سینمای ایران پیش از انقلاب بیشتر بر اساس تجربیات و بر اساس سرگرمی حرکت می کرده و در دهه ۴۰ و ۵۰ با بلوغ تجربی از فیلمفارسی به موج نو رسید. در این مسیر البته که نگاه خاص به تولید برخی آثار از سوی وزارت فرهنگ و هنر وقت اثرگذار بوده اما در مجموع بخش عمده تولیدات دراین دوره از سوی بخش خصوصی اتفاق می افتاده و همین بخش یکی از سردمداران موج نوی سینمای ایران محسوب می شود.

در دهه ۶۰ تا ۹۰ اما سینمای ایران بیشتر اتکا به دولت ها داشته از این منظر، نقش دولت ها در تولیدات سینمای ایران بسیار پررنگ بوده اما به دلیل عدم برخورداری از برنامه ای جامع، آنچه از آن به عنوان هویت فرهنگی نام برده می شود در هر دهه و دولت به گونه ای متفاوت در آثار سینمایی متبلور می شود؛ آثاری که اغلب آنها با بودجه مستقیم دولت ها تولید شده و آزمون و خطاهای اتفاق افتاده در تبلور برخی کلید واژه ها از جمله سینمای ملی، سینمای معناگرا و... دلیلی بر این مدعاست.

در دهه ۹۰ نیز کم کم بخش خصوصی وارد سینما شد و در نهایت در این دهه، بزرگترین اتفاقات سینمای ایران از جمله موفقیت های بزرگ بین المللی حاصل شده که از جمله آن می توان به اسکار فیلم های «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی اشاره کرد که البته این موفقیت های بین المللی را نمی توان نتیجه برنامه ریزی و سیاستگذاری فرهنگی کلان دانست بلکه این مهم، بیشتر حاصل تلاش های فردی یک فیلمساز محسوب می شود.

سینما ۱۴۰۰

تا رسیدن به ابتدای سال ۱۴۰۰ هجری شمسی، کمی بیشتر از ۹ ماه فرصت باقی است؛ اگر به تاریخ بنگریم، در می‌یابیم که سینمای ایران بیشتر بر اساس سلایق، پیش رفته و در این مسیر، مدیران وقت و سلایق آنان موجب شده در هر دوره، سیاستگذاری های فرهنگی و به تبع آن تعاریف از مباحث کلان فرهنگی همچون هویت فرهنگی دستخوش تغییر شود.

بر اساس آنچه در ابتدای این کلام بدان اشاره شد، دولت ها در کشورمان نقشی کلیدی در تبیین سیاستگذاری های فرهنگی و البته تدوین ویترین آثار فرهنگی دارند اما در هر دولت و با توجه به سیاست های حاکم، سینما دچار تزلزل و از ریل اصلی خود خارج شده است.

دولت ها گلوگاه های متعددی برای تبیین ویترین سینمایی دارند و البته این مهم همواره بدان معنا تعبیر می شود که دولت ها مانعی برای تولید آثار سینمایی منتقدانه هستند.

فارغ از اینکه گاه سلایق مدیریتی موانعی را در سر راه فیلمسازان برای تولید آثاری با نقدهای اجتماعی ایجاد کرده، ذکر این نکته ضروری است که جدا از موارد خاص، باید به دنبال نگاه گسترده تری در باب سیاستگذاری فرهنگی بود.

در شرایطی که به گردش یک سده نزدیک می شویم و تا این اتفاق تاریخی کمتر از ۱۰ ماه فرصت است، این پرسش در ذهن متبادر می شود که آیا برنامه جامعی برای چیدمان ویترین سینمای ایران در چشم‌انداز پیش رو در دهه های مختلف سده ۱۵ هجری شمسی وجود دارد؟

در سده پانزدهم هجری شمسی سینما و عرصه فرهنگ و هنر نیازمند خانه تکانی است. باید تغییر این سده را به فال نیک گرفت و از فرصت پیش آمده استفاده کرد.

در این میان، نقش نهادهای تصمیم گیرنده درباره سینما همچون سازمان سینمایی تعیین کننده است و این سازمان باید در ایجاد فضا برای تصمیم گیری جمعی در باب ایجاد راهبرد کلان سینما برای سده ۱۵ پیشرو باشد.

در همه این سال ها مدیرانی به نام برنامه جامع و راهبرد، متن ها و سرفصل هایی را منتشر کرده اند که معمولاً چند ماه پس از انتشار به دست فراموشی سپرده شده است. از تمرکز زدایی تولید در پایتخت تا نگاه تخصصی به مقوله فیلمنامه و احیای سینمای کودک و دفاع مقدس و... همه شعارهایی است که در این سال ها در سخنرانی ها شنیده شده و امروز پرسش اصلی این است سازمان سینمایی و در نگاه کلان تر نهاد حاکمیتی فرهنگی برای سده ۱۵ چه نگاهی را در هر حوزه از سینما دنبال می کند؟

آیا برنامه ریزی بلند مدتی در محور استفاده از فناوری های روز سینما، نسبت سینما با مسائل اجتماعی، تنوع ژانر، آگاهی بخشی از طریق سینما درباره بحران های پیش رو، سطح حضور بین المللی سینمای ایران و معرفی تنوع فرهنگی و زیستی ایران و تغذیه فرهنگی نسل جوان فردا و کودکان امروز و جان گرفتن سینمای حاوی اندیشه و تفکر وجود دارد؟

در زمینه کشف استعدادها در یک دهه ابتدایی سده ۱۵، چه برنامه ریزی جامعی به تدوین رسیده و آیا از نگاه اهالی سینما، پیشکسوتان و بزرگانی که در همه این سال ها سینمای ایران را تجربه کرده اند استفاده شده است؟

آیا برنامه ای راهبردی درباره میزان تولیدات سینمای ایران برای اکران در سینماها، افزایش سالن های سینمایی، تولید سالانه محتواهای استراتژیک وجود دارد؟ چه فضایی برای هم اندیشی در این زمینه برای رسیدن به برنامه ای جامع در نظر گرفته شده است؟

سینمای ایران در مدت ۹۱ سال عمر خود از تولید فیلم آبی و رابی، اغلب برپایه نگاه فردی و سلایق شخصی افراد در قامت مدیران فرهنگی گام برداشته اما به نظر می رسد با توجه به نزدیک شدن به سده ۱۵ هجری شمسی، باید به بی نظمی های سینمای ایران خاتمه داد و مسیر حرکت این هنر را روشن کرد.

باید به برنامه ای جامع فکر کرد که با تغییر دولت ها دستخوش تغییر نشود و هر مدیری با هر سلیقه ای ملزم به اجرای برنامه ای جامع باشد که هر چند سال و بر اساس نیازهای جامعه به روز می شود.

آنچه امروز ضرورت دارد، آنکه در مدت باقی مانده باید نقشه ای جامع با تأیید نهادهای بالادستی فرهنگی تهیه و مورد مطالعه قاطبه اهالی سینما قرار گیرد و بند به بند این برنامه در اختیار افکار عمومی، خواص، متفکران و متخصصان عرصه فرهنگ و هنر قرار گیرد.

آنچه مسلم است، بدون وجود نقشه راه و با توجه به گسترش روز افزون صنعت دیجیتال در سینما، نمی توان از کیان سینمای ایران که امروز زینت و برگ برنده هر جشنواره معتبر خارجی است دفاع کرد و باید برای سده ۱۵ هجری شمسی چاره ای اندیشید.


منبع: خبرگزاری ایرنا