˝فاوست˝ به کارگردانی حمیدرضا نعیمی بر اساس نمایشنامه‌ای از گوته نویسنده آلمانی روی صحنه رفته است.

پایگاه خبری تئاتر: حمیدرضا نعیمی دو سوم اولیه متن خود را با موفقیت پیش می‌برد اما در یک سوم نهایی که می‌خواهد جمع‌بندی کند دچار مشکلات اساسی است. یعنی می‌شود آنچه را مد نظر دارد، خیلی راحت نپذیرفت و حتا وارد چالش فکری شد که آنچه درایت کرده چندان هم منطقی نیست. از یک سو این پایان در تناقض با آنچه گوته نوشته خواهد بود و از سوی دیگر به دلیل روند شعارگونه می‌شود با نویسنده ایرانی کاملا مخالفت کرد.

فاوست دانشمندی است که روزی که با بیماری و گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کند به خاطر داشتن یک زندگی مادی و لذت جویی از باقی عمرش روحش را به شیطان می‌فروشد. مفیستو به نمایندگی از شیطان می‌آید که قراردادی را با امضای خونین فاوست ببندد. به ازای این امضا هر لذت و کامجویی برای فاوست مهیا خواهد بود. او ابتدا سری به میکده می‌زند تا بنوشد و بخورد. بعد در راه دلبسته‌ی دختری به نام مارگریت می‌شود. این دختر زیبا توبه کرده و به رختشویی مشغول است و از گناه مبراست. فاوست دلبسته و عاشق می‌شود و باید همان شب در کنار یار و دلدارش باشد. مفیستو چند روز وقت می‌خواهد اما اصرار و پافشاری فاوست او را وامی‌دارد که با نقشه‌ای امشب بساط عیش و کامجویی‌اش را فراهم سازد. همین هم می‌شود. اما والنتین برادر سرباز مارگریت که از گوشه و کنایه مردم متوجه رابطه خواهرش با فاوست شده، قیل و قال می‌کند. فاوست به میان معرکه می‌آید و به رغم میل باطنی‌اش و به دفاع از خود مجبور می‌شود چاقو از دست والنتین بستاند و همین خود او را به کشتن می‌کشاند. فاوست از آنجا می‌گریزد. مارگریت به عنوان شریک جرم به سیاهچال می‌افتد و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. این زن زیر شکنجه بچه‌اش را سقط می‌کند. فاوست طاقتش سر می‌رسد و به دنبال نجات مارگریت می‌آید و حتا مفیستو را مجبور می‌کند که در این راه یاریگرش باشد. هر چند او خود مخالف این کمک حالی است.

اما مارگریت همراه فاوست نمی‌شود و با گیوتین سر از تن‌اش جدا می‌شود. تا اینجا داستان مطابق با داستان نمایش گوته از فاوست است. اما پس از این دیگر قلم‌فرسایی نعیمی است که از فاوست روشنفکری همه کاره می‌سازد تا به دنیای معاصر پا بگذارد و برای اینکه مردم را از بیکاری و بی‌عاری نجات دهد، به طور گسترده‌ای کار و بار برایشان فراهم می‌کند. حالا کارگران به دلیل کمی دستمزدها و نبودن بیمه عمر دست به اعتصاب می‌زنند و فاوست به آنها وعده حقوق دو برابری و بیمه عمر می‌دهد تا اعتصاب‌شان را باطل کند. او در ادامه با روح مردگانی مواجه می‌شود که برای برقراری دسیسه دیکتاتوران و استثمارگران جان خود را از دست داده و قربانی جنایت‌های آنان شده‌اند. دقیقا این لحظات بار سنگین و غیر معقولی می‌گیرد که جریان اصلی را دچار اختلال می‌کند چراکه نعیمی بر خلاف گوته فردیت را کنار می‌گذارد، و به نظرگاه‌های جمعی و اجتماعی می‌پردازد. هدف گوته این است که فردیت را در میان جمع دچار چالش کند و در نهایت همین فرد است که دچار عذاب و تراژدی خواهد شد. اما گوته عقوبت فاوست را با بخشش و آمرزش مواجه می‌کند چراکه مارگریت فاوست را می‌بخشد و این راه خروجش از عالم دوزخ خواهد بود. اما نعیمی این مسیر را کاملا عوض می‌کند و با طول عمر فاوست به نمایندگی از بشر در حال ترقی رو به جلو می‌آورد اما او دچار بحران‌های اساسی‌تر است چون در راه عملی شدن خواسته‌هایش باید دیگرانی که سد راهش هستند، از پیش پا بردارد! یعنی نعیمی بر آن است تا رنسانس فکری بشر که انسان محوری را اصل و اساس قرار می‌دهد هم‌ردیف با خودفروشی انسان به شیطان تلقی کند. شاید هم همین باشد اما نحوه‌ی ارائه چنین مصداقی را به عینیت و تلقین نزدیک نمی‌سازد.

همین‌جاست که باید گفت؛ آن طور که باید و شاید این فاوست نمی‌تواند نظرگاه قابل تاملی را پیش روی مخاطب‌اش قرار دهد. اگر فاوست به بشر خدمت کرده است، چرا باید سر از دوزخ و عذاب ابدی در بیاورد؟ و اگر خلاف آن است چرا باید این مسیر طولانی بشود؟ متاسفانه این طول عمر دلیل منطقی ندارد. حتا اگر بخواهیم شکل تمثیلی ماجرا را هم باور کنیم، نوع مواجهه او با عالم و آدم‌هایش بسیار متناقض است شاید به این دلیل که فاوست اسیر شیطان است و دچار شر است و باید عقوبت ببیند.

به هر تقدیر نعیمی در کارگردانی و اجرا بسیار ظریف و دقیق‌تر کار کرده و اثر هم موفقیت‌آمیز بودن خود را در زمینه ارائه زیبایی‌شناسانه اثبات کرده است. در این راه طراحی صحنه رضا مهدی‌زاده، طراحی نور رضا حیدری، طراحی حرکت محسن گودرزی، طراحی لباس ادنا زینلیان، طراحی ماسک و گریم افسانه قلی‌زاده، طراحی صدا حسین مقدم، آهنگ‌سازی سیاوش لطفی و بازی رضا بهبودی، مسعود دلخواه، بهناز نازی، فروغ قجابگلی، کتانه افشاری‌نژاد، و بهمن عباسپور، کارگردان را به درستی همراهی کرده‌اند. به همین دلیل اجرای فعلی یک سروگردن از اجرای فاوست در سال 89 بالاتر است. اما هنوز سقراط بهترین نمایش این گروه است. چراکه سقراط در میزانسن و متن و تفکر فصل تازه‌ای در تئاتر کشورمان گشوده است که درک و فهمش هنوز هم سال‌ها نیاز به وقت و دقت دارد.