بخشی از مخالفت‌ها به نظر طبیعی است؛ برخی فیلم را دوست ندارند یا هر نوع ایرادی که آنها به شکل فنی، کارگردانی، فیلم‌نامه یا بازی می‌گیرند می‌تواند درست یا غلط باشد. من كاری به نظر آنها ندارم. اما بخشی از این مخالفت‌ها یک هجمه فضای مجازی است و از صفحات مجازی قلابی و اکانت‌های فیک كه مدام فحش می‌دهند، نشئت می‌گیرد.
پایگاه خبری تئاتر: «لتیان» به کارگردانی علی تیموری به‌تازگی به جمع فیلم‌های اکران آنلاین پیوسته است؛ فیلمی که نقش‌های اصلی‌اش را به بازیگران چهره و محبوب سینما سپرده است و از زمان نمایش فیلم تا به امروز بازخوردهای متفاوتی به همراه داشته، از شبیه‌دانستن این فیلم به نمونه‌های دیگر در سینمای ایران گرفته تا نبود شخصیت‌پردازی درست. اکتای براهنی این‌بار در مقام فیلم‌نامه‌نویس در کنار علی تیموری قرار گرفته است و در روزهایی که پیش‌تولید ساخت فیلم جدیدش بعد از سال‌ها از ساخته نخست سینمایی‌اش «پل خواب» که در زمان اکرانش تحسین بسیاری از منتقدان را به همراه داشت، آغاز کرده است، گفت‌وگو کردیم.
 
‌«لتیان» از‌جمله فیلم‌هایی بود که انتظار داشتیم روی پرده سینما آن را ببینیم و در نهایت راهی اکران آنلاین شد. اصلا این شیوه نمایش فیلم را می‌پسندید؟
فکر می‌کنم اکران آنلاین دارای ظرفیت محدودی است و اینکه تعداد کاربران اپلیکیشن‌های فیلیمو و نماوا در مقایسه با سینما هم طبعا محدود است. در نتیجه به نظرم چنین وضعیتی در عین اینکه مفید است، مشكلاتی اعم از قاچاق غیرقانونی دارد؛ اما در كل در این شرایط چاره‌ای نیست. در شرایطی که برخی فیلم‌ها اکران عمومی شدند و انتظار می‌رفت که فروش خوبی داشته باشند اما سالن‌ها و سینما‌ها در ماه‌های شیوع کرونا خالی است، باید تغییرات را پذیرفت. به‌هر‌حال در مجموع خوشحالم که «لتیان» اکران شد. با‌این‌همه فکر می‌کنم این فیلم در اکران عمومی بهتر دیده می‌شد. دفاتر پخش که فیلم را دیده بودند، این تخمین را می‌زدند که در اکران عمومی فیلم نتیجه بهتری می‌گیرد. فکر می‌کنم در دوره‌ای هم بنا شد اکران عمومی شود ولی بلافاصله که موج دوم کرونا اتفاق افتاد، اکران آنلاینش قطعی شد.
‌خاطرم هست که بعد از اکران فیلم«پل خواب» درباره علاقه‌مندی شما به پرداختن به امیال انسانی در فیلم‌نامه زیاد صحبت کردیم و «لتیان» هم در ادامه تجربه‌های شما در نوشتن، به همین موضوع اشاره می‌کند. فیلم‌نامه «لتیان» یک متن آماده بود یا طبق یک هم‌صحبتی با تیم سازنده و به‌مرور شکل گرفت؟
من و علی تیموری، کارگردان فیلم «لتیان»، چندین بار قرار بود با هم کار کنیم. علی برنامه‌ریز و دستیار سینما بود و در یکی، دو‌ تا از پروژه‌هایی که به من پروانه ساخت ندادند، قرار بود همكاری كنیم تا در نهایت در فیلم «پل خواب» این اتفاق افتاد و علی تیموری دستیار و برنامه‌ریز بود. بعد از اینکه فیلم «پل خواب» تمام شد، فکر می‌کنم در مرحله تدوین فیلم بودیم که یک روز، در میان صحبت‌های‌مان علی از فیلم «فورس ماژور» صحبت کرد و گفت بر‌اساس آن فیلم، ایده‌ای به ذهنش رسیده. همین‌طور که با هم درباره این فیلم حرف می‌زدیم، من یاد خاطره‌ای در نوجوانی افتادم؛ دعوایی که خودم در آن شرکت داشتم. ماجرا این بود که دو، سه ‌تا ماشین بودیم و خانوادگی در یک منطقه جنگلی شلوغ رانندگی می‌کردیم. ناگهان ماشینی از روبه‌رو آمد و سواران آن، آدم‌هایی شبیه به اراذل‌و‌اوباش بودند که مشخص بود در حال طبیعی نیستند. یكی از آنها به یکی از فامیل‌های ما که پشت فرمان بود، بددهنی کرد. ما همه خانواده بودیم و تمام سعی‌مان را كردیم كه درگیری ختم به خیر شود؛ اما نشد. در کوتاه‌ترین زمان ممكن دعوای وحشتناکی درگرفت؛ به‌طوری‌كه هر مردی در فامیل ما بود، درگیر شد و متقابلا آنها با چوب و زنجیر به‌سوی ما حمله كردند. بعدا دیدیم كه این افراد تنها نیستند و یك مینی‌بوس كه پایین‌تر پارك كرده بود، با این افراد همدست از آب در‌آمد. خلاصه ما مردان خانواده با افراد این مینی‌بوس درگیر شدیم و آنها با ما کتک‌کاری وحشتناکی کردند. من چوب خوردم و درگیر دعوای جدی ناخواسته‌‌ای شدم. نکته اصلی اخلاقی این دعوا آن بود که چه كسی فرار کرد؟ چه كسی كم آورد؟ باور كنید هنوز هم این بحث در فامیل مطرح است كه فلانی چه كرد و آن یكی كجا رفت! اتفاقا در آن دعوا دقیقا به خاطر این موضوع که مبادا من جزء آدم‌هایی باشم که در دعوا کم آورده، با همه هیجان و اضطرابی که داشتم، به‌صورت فیزیکی وارد دعوا شدم. حدود 21، 22 سالم بود و چیزهایی که واقعا با ما و شخصیت‌های ما جور درنمی‌آمد، به وقوع پیوست. زنان و دختران جیغ می‌كشیدند و فحش از هر طرف و ضربه و زد‌و‌خورد شدید و... که ناچار شدیم درگیر شویم. وقتی این خاطره را برای علی تیموری تعریف کردم، بر مبنای این جلو رفتیم. از سویی طرح فیلم دیگری داشتم که ننوشته بودم. در آن طرح یک عده در یک سفر متوجه برملاشدن رازهایی در یک رابطه‌ای می‌شوند كه در نهایت همه آدم‌هایی که در این سفر هستند، با هم درگیر می‌شوند و در انتها فاجعه‌‌ای اتفاق می‌افتد. این طرح خیلی طرح مستقل و جمع‌وجوری بود. در گفت‌وگوهایی که با علی تیموری داشتم، به این نتیجه رسیدیم که می‌توان بر‌اساس طرح‌های موجود به یک فیلم‌نامه کامل رسید. همین‌جا بود كه پایان به ذهنم رسید و هر دو، شیفته پایان شدیم. معمولا روش من در نوشتن این است که برای اینکه جهان داستان برای خودم خلق شود، چیزی حدود 30، 40 صفحه سیال ذهن برای خودم می‌نویسم. این 30، 40 صفحه معمولا یا به طرح تبدیل می‌شود یا اوایل فیلم‌نامه را شكل می‌دهد.
درنهایت سکانس‌ها و لحظات مؤثری به‌صورت بداهه به دست می‌آید كه شاید بعدها به درد بخورد یا نخورد. بعد از اینکه این 30-40 صفحه را نوشتم، به ساختار و نقطه‌بندی خاصی می‌رسم. در این مرحله بود كه تصمیم گرفتم از یک دوست دیگرمان كه قبلا در نگارش یکی از فیلم‌نامه‌ها با من همکاری کرده بود، کمک بگیرم. از آنجا به بعد خانم آناهیتا تیموریان هم به پروژه پیوست. ایشان سابقه تصویرگری و نوشتن كتاب كودك داشتند و چندین جایزه مهم بین‌المللی برده بودند. همكاری قبلی ما تبدیل به فیلم‌نامه‌‌ای شد كه هیچ‌وقت اجازه نگرفت و تا امروز هم در محاق مانده است؛ در نتیجه من و خانم آناهیتا تیموریان شروع به نوشتن فیلم‌نامه کردیم و علی تیموری به‌عنوان کارگردان هر چند‌وقت یک‌بار به ما سر می‌زد و متن را می‌خواند و نقطه‌بندی‌ها را می‌دید و در جریان افكار ما قرار می‌گرفت و نظراتی می‌داد. ظرف چهار یا پنج ماه به یک متن اولیه رسیدیم. بعد درگیر نمایش فیلم «پل خواب» در جشنواره فیلم فجر شدم. بعد از آن یک‌بار بازنویسی کردیم. قبل از شروع فیلم‌برداری هم دوباره بازنویسی کردیم و یکی، دو ماه بعد هم تولید فیلم آغاز شد. طبعا زمان زیادی برد تا فیلم ساخته شود و بحث سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده فیلم اول همیشه یکی از مشکلات بوده و هست.
‌برای شما که یک‌بار نگارش و ساخت قصه‌ای معمایی و جنایی را تجربه کردید و بار دیگر چنین قصه‌ای را در اختیار کارگردان دیگری گذاشتید، فکر می‌کنید «لتیان» تا چه اندازه در اجرا موفق بود؟
معتقدم فیلم بیش از هر شخص دیگری، متعلق به کارگردان است. می‌توانم بگویم از نظر کلامی و گره‌بندی فیلم، «لتیان» همان فیلم‌نامه است. چیزهای ریزی اضافه یا حذف شده ولی در اجرا می‌توان فیلم‌نامه را دید. واقعیت این است که من نویسنده پرکاری هستم. همین الان چهار، پنج فیلم‌نامه دیگر وجود دارد که یا خودم قرار بوده بسازم و بعد پشیمان شدم یا فکر کردم که بماند برای آینده. از یک جایی به بعد احساس کردم حالا که فیلم اولم را ساختم و شرایط ساخت فیلم هم برای من همیشه خیلی سخت ایجاد می‌شود، حداقل دستم را باز کنم و تعدادی فیلم‌نامه بنویسم. برای من هم کار عجیبی بود، چراکه منتظرم فیلم بسازم و فیلم‌نامه‌هایم را دیگران می‌سازند و معمولا این نگاه به وجود می‌آید که اگر من بودم این‎طور می‌ساختم. ولی در کل باید بگویم از کاری که کردم راضی‌ام. اینکه قصه را به‌صورت تصویری به‌عنوان یک فیلم می‌بینیم و شخص دیگری آن را ساخته است، تجربه جدید و دل‌انگیزی است. هر كارگردانی با دید خود قصه را می‌سازد و اگر یك فیلم‌نامه را دست 10 كارگردان بدهید، 10 فیلم متفاوت ساخته خواهد شد. من وقتی فیلم‌نامه‌‌ای را واگذار می‌كنم دیگر به اینكه خودم بسازم فكر نمی‌كنم.
‌شخصیت طاها در فیلم دچار جرح و تعدیل شد یا آقازادگی این شخصیت برای پروانه ساخت مورد بحث بود؟
بنا بود كه شخصیت طاها شخصیتی از طبقه تازه‌به‌دوران رسیده باشد و وجه آقازادگی در این شخصیت پررنگ بود. البته نمی‌خواستیم كه زیاد به این موضوع آقازادگی بپردازیم ولی مشخصا او یك نوع آقازاده است. اما موضوع این است كه حالا ما در جامعه با آقازاده‌های متعددی روبه‌رو هستیم كه با هم تفاوت‌هایی دارند. مشخصه‌‌ای كه در بخشی از این نوع آقازاده‌ها وجود دارد، این است كه برخی می‌خواهند طبقه فرهنگی عوض كنند. پول و تجملات در زندگی ساده نقش كمتری ایفا می‌كند؛ درنتیجه اینها می‌خواهند با افراد طبقات دیگر وصلت كنند. اما در اصل به‌صورت ذاتی یا تربیتی متعلق به طبقه به‌ظاهر مدرن جامعه هم نیستند. این موضوع بسیار مهمی است؛ یعنی یك طبقه انحرافی كه برآمده از قدرت و امكانات مالی است و در عین اینكه پدران و مادران سنتی دارند اما در عمل حوصله آن صفات سنتی را نیز ندارند اما از سویی در طبقه به ظاهر مدرن هم نمی‌گنجند. از سوی دیگر، طبقه فرهنگی و هنری مصنوعی و گلخانه‌‌ای در كشور ما شكل گرفته كه به پول آقازادگی وابسته است و مدام خود را به آقازاده‌ها نزدیك می‌كند تا به درآمدی برسد. این تناقض بحث اصلی فیلم است. در پروانه ساخت مشكلی نبود اما به نظرم در پروانه نمایش، بخشی از تأكیدات روی آقازادگی كم شد.
‌برخی معتقدند در «لتیان» شخصیت‌پردازی درست شکل نگرفته یا به تعبیری کد‌های بیشتری برای شناسایی آنها لازم بود. چقدر این انتقاد را می‌پذیرید؟
دو یا سه مخالفت جدی با «لتیان» می‌بینم. بخشی از مخالفت‌ها به نظر طبیعی است؛ برخی فیلم را دوست ندارند یا هر نوع ایرادی که آنها به شکل فنی، کارگردانی، فیلم‌نامه یا بازی می‌گیرند می‌تواند درست یا غلط باشد. من كاری به نظر آنها ندارم. اما بخشی از این مخالفت‌ها یک هجمه فضای مجازی است و از صفحات مجازی قلابی و اکانت‌های فیک كه مدام فحش می‌دهند، نشئت می‌گیرد. درواقع مخالفت اصیل عده‌ای با هجمه عده‌ای دیگر که دقیق نمی‌توانم شناسایی کنم از كدام‌سو است، مخلوط شده است. در نتیجه نمی‌توانم عیار این موضوع را نسبت به كار خودم به‌طور دقیق مشخص كنم. باید زمان بگذرد تا متوجه شوم واقعا جایگاه فیلم کجاست. مدتی قبل در صفحه شخصی‌ام ویدئویی از مستندی منتشر کردم، از زمانی که فیلم «طعم گیلاس» نمایش داده شد و مردم به دیدن آن رفته بودند، مردم وقتی از سینما بیرون می‌آمدند، نظراتشان درباره فیلم را با واژه‌هایی مثل مزخرف و افتضاح بیان می‌کردند.
از سال 76-77 که «طعم گیلاس» کن گرفته بود، اینها را می‌گفتند جامعه‌‌ای كه به‌ندرت فیلم درست و حسابی می‌بیند و تفاوت شیوه‌های روایی را تشخیص نمی‌دهد، به همه چیز معترض است و خودش هم كاری نمی‌كند. نمی‌خواهم قیاسی با آن فیلم داشته باشم. اما فکر می‌کنم بخشی از مخالفت‌ها با این فیلم لحظه‌ای است... طبعا ممکن است من هم به «پل خواب» و «لتیان» بسته به دانش یا علاقه‌مندی‌های سینمایی خودم انتقادهایی داشته باشم. هیچ فیلمی بی‌ایراد نیست. من در جمع‌های خصوصی و با کارگردان‌ها که صحبت می‌کنم، معمولا آدمی هستم که زیادتر از همكارانم از کار خودم انتقاد می‌کنم و نمی‌توانم به‌عنوان یک تحلیلگر دست از اینکه کار خودم را به‌صورت انتقادی ببینم، بردارم. اما در نهایت در مورد فیلم «لتیان» به نظرم یک هجمه غیرمنصفانه در مورد فیلم وجود دارد. جملات کلی را که در مورد این فیلم و در انتقاد به آن مطرح می‌شود، قبول ندارم. اگر می‌گویند شخصیت‌پردازی كم است، باید بگویم كه این فیلم از نمونه فیلم‌های ژانر سفر است. در سفر زمان محدودی برای شخصیت‌پردازی وجود دارد.
‌البته شباهت «لتیان» با فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر با چنین حال‌و‌هوایی ساخته شدند و به قول معروف سوار بر موجی حرکت کردند هم از دیگر انتقاداتی است که به فیلم وارد شده اما تا حد زیادی می‌توان گفت فیلم در بسیاری از مواقع در اجرا هم صدمه دیده است.
انتقاد دیگری که می‌شود، این است که می‌گویند «لتیان» شبیه فیلم «درباره الی» است! خب زمان «درباره الی» هم انتقاد می‌کردند و می‌گفتند این فیلم عین «ماجرا» ساخته آنتونیونی است. مفاهیم انسانی مثل رابطه و سفر در ده‌ها فیلم آمده‌اند. خدا را شكر كه خود آقای فرهادی در مصاحبه‌‌ای گفته‌اند ما همه از جامعه برمی‌داریم و برای این است كه قصه‌ها شباهت پیدا می‌كنند. فیلم‌های زیادی هستند كه در آنها جمعی به سفری می‌روند. مثلا عده‌‌ای در جنگل هستند و عده‌‌ای جنایتكار محلی به آنها حمله می‌كنند. مثل فیلم بازماندگان، فیلم بازی‌های خنده‌دار از هانكه، فیلم سگ‌های پوشالی سم پكین‌پا كه اتفاقا دقیقا درباره زوجی است كه در ویلایی در دهات انگلستان ساكن می‌شوند و در همین سفر روابط زن با یكی از افراد روستا برملا می‌شود و جنجال به وجود می‌آید. انگار عده‌‌ای فقط همین چند فیلم را دیده‌اند و نظر می‌دهند یا فكر می‌كنند چون فیلمی درباره جمع یا سفر ساخته شده، دیگران باید دست به سینه بنشینند و از خاطرات و زندگی‌های خود صرف‌نظر كنند. این نظریه بسیار عقب‌افتاده است. لتیان به ده‌ها فیلم شبیه است.
اگر همین الان فیلم «ماجرا» را ترجمه کنیم و بازیگرانش را ایرانی کنیم و چهار تا ایراد معمول در سینمای ایران را هم در آن بگذاریم، آن‌وقت این منتقدان مجازی نسبت به فیلم‌نامه چه نظری می‌دهند؟ نمی‌گویند اصلا منطق ندارد؟ در فیلم ماجرا یك مرد و زن را در آغاز عشق می‌بینیم كه در نهایت به پوچی اخلاقی می‌رسند. اصلا معلوم نیست چه كسی چه فردی را دوست دارد یا ندارد. درون شخصیت‌ها دیده نمی‌شود. آیا اگر این كار را ما می‌كردیم، قبول می‌كردند. خیر! شما در انتظار گودو را در نظر بگیرید یا الان اگر این نمایش‌نامه را بدهیم به عده‌‌ای بخوانند تا سرگرم شوند آنها فحش به ما نمی‌دهند؟ هنر انواع و اقسام دارد و روایت انواع و اقسام دیگری دارد. اینها به این معنی نیست كه كار من نقص ندارد. حتما هم دارد و حتما هم حرف عده‌‌ای درست است. اما اینكه یك‌دفعه دنیای ندانسته خودشان را از فیلم طلب می‌كنند، محال است.
در ایران با تماشاگران و برخی منتقدان فضای مجازی سروکار داریم که همان تماشاگری است که كمدی‌ها را می‌پسندد. من معتقدم او باید به من فحش دهد! اگر من بر اساس نمایش‌نامه «پدر» استریندبرگ، فیلم‌نامه بنویسم، چه کسی منطقش را از من می‌پذیرد؟ در نمایش‌نامه مرد بالشی مارتین مك‌یدونا كودكی توسط پدر و مادرش به صلیب كشیده می‌شود. چه كسی می‌پذیرد؟ در هنر نقاشی هزاران نوع از فرم انتزاع را چه كسی واقعا می‌پذیرد؟ ما انواع روایت هنری در سینما داریم. به قول بوردول اساس فیلم هنری در ابهام است. خب این ابهام از نظر عده‌‌ای غلط تلقی می‌شود اما در آثار هنری می‌تواند مبنا باشد. خلاصه منظورم این است كه از اساس معیار این منتقدان چیست؟ شاید من اشتباه كنم ولی منطق و استدلال آنان یا دیده نمی‌شود یا از اساس غلط است. اگر منتقدبودن به پیداكردن شباهت فیلم‌هاست كه واقعا فاجعه است. ما فاصله‌گذاری در شخصیت‌پردازی داریم. از نظر عده‌‌ای فاصله‌گذاری غلط است.
منظورم از منتقدان، آن منتقدان تریبون‌دار و دست به قلم در مجلات یا سایت‌ها نیستند. چون آنها مثلا در مورد «لتیان» یا اظهار نظر نکردند یا اگر اظهار نظر کردند، نظرات مثبت و منفی دادند. برخی از فیلم خیلی تعریف كردند. می‌ماند منتقدان صفحات اینستاگرام که اسم و رسمی هم ندارند و دیدگاه خودشان را شرح نمی‌دهند و از جملات کلی استفاده می‌کنند. تحت عنوان اینکه شخصیت‌پردازی ندارد، پلاتش ضعیف است و... من اصلا این را قبول ندارم. ایدئال نیست نوشته من؛ ولی اینها غیركارشناسانه و غیرمنصفانه است. برایتان مثال می‌زنم، جایی در فیلم هست که سارا بهرامی (یاسی) با علی ثانی‌فر (مانی) بیرون از خانه در مورد پریناز ایزدیار (سلما) حرف می‌زنند و حسن معجونی (رضا شوهر یاسی) از پشت شیشه آنها را می‌پاید. صحنه زیبایی است. دوربین هم درست است. آنجا شخصیت یاسی رو به مانی می‌گوید كه «تو سلما رو دوست داری هنوز؟» مانی جواب می‌دهد: «دوستم داره هنوز». خب اگر فرض کنیم می‌گفت «ما همدیگر را دوست داریم» شخصیت دیگری بود. اگر می‌گفت «آره من خیلی دوسش دارم» باز هم او شخصیت دیگری بود. اما هیچ‌کدام از این جملات را نمی‌گوید. مانی با جوابش نشان می‌دهد چطور فکر می‌کند. غرورش چیست و چه اندازه به خود متكی است.
زنی (یاسی) به دوستش (مانی) می‌گوید كه بر اثر صحبت‌های من و تو، شوهرم (رضا) شك می‌كند یا توهم می‌زند. خب، شوهری كه توهم می‌زند، شخصیت ندارد؟ در دیالوگ‌ها در‌عین‌حال یک‌سری اطلاعات كلی و جزئی در حد یک سفر و یک‌سری کد‌های این‌چنینی وجود دارد. یک‌سری کد‌های طبقاتی مشخص وجود دارد؛ از لباس‌پوشیدن، حرکات دست‌ها و شیوه حرف‌زدن؛ مثلا از میزان وادادگی و پوچ‌گرایی شخصیت رضا كه شخصیت اخته اجتماعی است. آیا شخصیت او را نمی‌فهمیم؟ شخصیتی كه می‌فهمد همسرش او را دوست ندارد؛ اما همچنان هست! شخصیتی كه شك می‌كند همسرش به دوستش علاقه‌مند باشد؛ ولی هنوز سر جای خودش هست! شخصیتی كه توهم می‌زند؛ اما حرف نمی‌زند و اعتراض نمی‌كند! و در جایی ادعا می‌كند آدمی اخلاقی است! این شخصیت پیچیده نیست؟ این شخصیت‌ها زمین تا آسمان با هم فرق دارند. پس حتما یک شخصیت‌پردازی همراه با تیپ اجتماعی برای آنها در نظر گرفته شده است. حالا چون در مقیاس یک سفر باقی می‌مانیم، اینکه همه اینها بتوانند به شکل طبیعی ارائه شوند، امکانش وجود ندارد و عملا ما در یک ژانر محدودی هستیم. در اینجا از امیال درون‌، كنش و واكنش بیرونی به وجود می‌آورند. در فیلم «پل خواب» دست من باز بود که یک آدم را در زندگی شغلی و كاری و خانوادگی و به صورت توأمان شخصیت‌پردازی کنم. در «لتیان» آدم‌هایی داریم و با آنها وارد سفری می‌شویم که باید با هم رفتار متمدنانه‌ای داشته باشند و باید ظواهر اخلاق را حفظ كنند؛ اما همه‌چیز از زیرمتن و درون به هم می‌ریزد و زمین قصه را می‌لرزاند. وقتی یک دعوا پیش می‌آید و یکی می‌ترسد و فرار می‌کند، فرق او که می‌ترسد، با آدمی که درگیر كتك‌كاری می‌شود، چیست؟ من می‌گویم این شخصیت با آن یكی تفاوت جدی دارد. 
خطوط افتراق شخصیت‌ها و انتخاب اخلاقی آنها شخصیت را شكل می‌دهد. آیا این شخصیت‌پردازی نیست؟ شخصیت در لتیان ظرافت دارد. همه این توضیحات به این معنی نیست که حتما این فیلم شاهكار است و باید همه آن را دوست داشته باشند. قصد ندارم این را بگویم. می‌خواهم بگویم كارم را كرده‌ام. به این فکر کنید که شخصیت سلما و طاها کجا با هم آشنا شدند؟ در تیمارستان. اینها نشانه‌هایی است که من معمولا دوست ندارم در فیلم‌نامه‌ام باشد كه مثلا این کد را به مخاطب بدهم که با نشانه‌شناسی جنون این دو آدم را ببیند؛ ولی ما از ترس بیننده ایرانی سختگیر، این كد را گذاشتیم و در دیالوگ‌ها و رفتار پرسشگر و بازجو‌مآب طاها این را نهادینه كردیم. شخصیتی كه می‌خواهد جایی به‌زور در اتاق بخوابد تا جلوی دیگران غرورش حفظ شود، شخصیت جالبی نیست؟ شخصیت طاها به‌عنوان یک آقا‌زاده، ورزشکار و قدرتمند و قدرت‌طلب است. مدام پولش را به رخ می‌كشد؛ اما همین آدم در دعوا ناخودآگاه فرار می‌کند. دیگران برایش به‌اصطلاح دست می‌گیرند كه تو ترسیده‌ای و خردش می‌كنند. این وسط شخصیت مریم با بازی خانم پسیانی آتش‌بیار معركه است. آتش‌بیار معركه چگونه شخصیتی است؟ 
در چند فیلم شخصیت‌ها این‌قدر با هم فرق‌های بنیادین دارند؟ همه از طاها سوءاستفاده مالی هم می‌کنند. طاها از طبقه سنتی خودش کنده شده و حالا در طبقه جدید صفات آن طبقه را برنمی‌تابد. همسرش می‌گوید: «تو كه سنتی بودی! از طرفی در این فیلم طبقه‌بندی اجتماعی جامعه ما به‌وضوح دیده می‌شود. در نهایت طاها با این فشار روانی است كه وقتی می‌بیند شخصیت سلما از دست رفت، می‌تواند دست به یک جنایت بزند. پتویی كه سلما آخر فیلم روی همسر سابقش می‌كشد و یواشكی این كار را می‌كند، تیر خلاص رابطه است. تیر خلاص یك رابطه، كشیدن یك پتو است. این ظرافت فیلم‌نامه نیست! اینها چرا به شخصیت‌پردازی مربوط نیست؟ من نمی‌فهمم! در كشور ما یک تلقی وجود دارد كه می‌گوید اگر من دست به قتل نزنم، چرا طاها این كار را می‌كند! پس این منطقی نیست! اما شما صفحه جنایت‌های جراید را نگاه كنید. چه كسی چنین كارهایی را می‌كند؟ كسی كه همین روزها شنیدیم كه با نوشیدنی مردم را مسموم كرده و مورد تعرض قرار می‌دهد، دارای چه مشخصه‌هایی است؟ آیا با یك نگاه می‌توان او را شناخت؟ خیر! از طریق عملش او را می‌شناسیم. پس اینكه بگویند چرا طاها آخر فیلم گاز را باز كرد، مشكل را حل نمی‌كند؛ بلكه عمل طاهاست كه درون سایكوتیك او را می‌شناساند. بیننده باید به آنچه شخصیت انجام می‌دهد، متكی باشد. بیننده‌‌ای كه تفاوت را به رسمیت نمی‌شناسد و تنها از دریچه خود به فیلم نگاه می‌كند، بیننده ابتدایی یا حتی اگر خود را منتقد بداند، باز هم نظرش ابتدایی است.
‌به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویس پیشنهادی برای بازیگران «لتیان» مطرح کردید؟
پیشنهاد دادم و بخشی از این پیشنهادها اتفاق افتاد. وقتی خودم کارگردان هستم و دیگران بازیگری را پیشنهاد می‌دهند، به‌شدت احساس فشار می‌کنم. بنابر‌این در‌این‌باره سعی کردم خیلی درگیر پیشنهاد نشوم و روی پیشنهادهایم ایستادگی نکنم؛ اما ترکیب بازیگران خوبی برای این فیلم فراهم شد. شرایط سینما را در نظر بگیرید که همین الان که در حال پیش‌تولید فیلم دومم هستم، بسیاری از بازیگرانی که نقش را به آنها شبیه‌تر می‌بینم، در لحظه در دسترسم نیستند یا سرمایه برای كاركردن با آنها نیست. برخی افراد هستند و مورد علاقه من هم هستند و نقش به آنها شبیه نیست. كار انتخاب بازیگر صددرصد در اراده من نیست. قسمت و تقدیر در آن نقش دارد. از طرفی دیگر موضوع عرضه و تقاضا در سینما وجود دارد؛ اما در كل شیوه من به‌عنوان نویسنده‌‌ای كه خودم كارگردان هم هستم، این است كه كار را به كارگردان واگذار كنم.
‌بعد از گذشت شش سال ساخت دومین فیلم را چه زمانی آغاز می‌کنید؟
در دوران کرونا کمی وضعیت ما به هم ریخت. مدت كوتاهی است كه جمع شده‌ایم و حالا کارها كمی درست‌تر پیش می‌رود. با همه اینها فیلم جدید به احتمال زیاد آبان‌ماه کلید خواهد خورد. به‌هر‌حال فکر می‌کنم جهان «پل خواب» در فیلم جدیدم هم تا اندازه‌ای حضور دارد. همچنان بعد از گذشت شش سال احساس می‌کنم در «پل خواب» خیلی چیزهایی که می‌خواستم بگویم، گفته نشد. در فیلم دومم «پیر‌پسر» بنا بر این است که زمان را یک‌جور تقسیم کنم که بیشتر بتوانم حرف بزنم و در کوپاژ هم می‌خواهم روشی استفاده کنم که ساختار و زبان سینمایی‌اش با «پل خواب» قدری فرق کند؛ اما مفاهیم مورد علاقه من همان دغدغه‌هاست. در كل احساس می‌كنم به‌نوعی یك پرسش اخلاقی دارم. فیلم‌نامه «پیر‌پسر» به نظرم قصه پرکششی است و فكر می‌كنم این فیلم شاید فیلم موفق‌تری از «پل خواب» شود. فیلم سختی است و در حال انتخاب بازیگر هستم.

منبع: روزنامه شرق
نویسنده: بهناز شیربانی