«اعتماد» هنرمندان حلقه مفقوده امروز ارشادنشينان به‌نظر مي‌رسد، وگرنه در روزگاري كه نفر دوم دولت مي‌گويد «براي كاهش قيمت‌ها دعا كنيد» و وزير كابينه درباره افزايش مرگ ناشي از ويروس كرونا معتقد است «مردم بايد خود مراقبتي كنند» حكايت هنرمند تئاتر و اين چندرغاز بودجه نانوشته از پيش روشن است.

پایگاه خبری تئاتر: سال‌ها است در اين باره كه رقم دقيق تخصيصي بودجه تئاتر چقدر است و مديران دولتي اعم از ارشاد و معاونت هنري و اداره‌كل هنرهاي نمايشي (و پيش از اين با خزانه‌داري موازي انجمن هنرهاي نمايشي و موسسه توسعه هنرهاي معاصر) منابع عمومي را چگونه در جهت گسترش هنرهاي نمايشي هزينه مي‌كنند، صحبت مي‌كنيم.

البته تئاتر سال‌هاي ابتداي انقلاب را بايد از اين بررسي مستثني بدانيم و كليد حل مساله شايد همين ‌جا است. مگر در دهه شصت چه گذشت؟ آن زمان دو طرف، يعني هنرمندان و مديران جوان انقلابي تازه در تلاش‌ بودند به زبان مشترك براي گفت‌وگو برسند. تئاتر هنوز در چارت سازمان‌هاي تازه‌تاسيس جايگاه و سر و شكل نداشت، اهميت هم نداشت! و برحسب چرخش سياست، بايد حقانيتش را اثبات هم مي‌كرد. يكي از مديران قديمي مي‌گويد: «وقتي به مركز هنرهاي نمايشي آمدم به تئاتري‌ها ندا دادم كه هر كسي ادعا دارد و مي‌خواهد كار تئاتر انجام دهد، بيايد. اين نداي انقلاب بود. اعلام كردم هر كسي كه از نظر دادگاه و قوه قضاييه پرونده‌اي ندارد مي‌تواند در تئاتر فعاليت كند.»

علي منتظري سكان هدايت مركز هنرهاي نمايشي را به دست گرفت و ساختارسازي آغاز شد. به‌واسطه تاسيس انجمن هنرهاي نمايشي در اين مرحله، به راحتي مي‌توان دريافت چه ارقامي به صندوق تئاتر واريز شده و بودجه چگونه به دست جريان‌هاي تئاتري سراسر كشور رسيده است.

فلسفه تشكيل انجمن همين بود؛ شريان‌ خون‌رساني از قلب سياسي كشور به استان‌ها. در اين مرحله ميزان هزينه‌كرد دولت روشن‌تر به نظر مي‌رسد، هنوز گزارش عمومي سالانه وجود نداشت اما يك چيز بين دو طرف (هنرمندان و مديران) وجود داشت كه جلوتر اشاره مي‌كنم. آقاي منتظري بارها در اين باره كه ساختارسازي در تئاتر و دريافت بودجه آن زمان چگونه پيش مي‌رفت، توضيح داده است. «براي اولين‌بار در سال ۶۷ كه حتي بودجه دفاعي كشور منقبض بود، رديف بودجه براي تئاتر اختصاص پيدا كرد.» قطعا گروهي مي‌پذيرند اگر بگويم هر آنچه در دهه شصت شكل گرفت حاصل تلاش‌هاي فردي علي منتظري و نتيجه ساعت‌ها چانه‌زني با نمايندگان مجلس و اركان مختلف كشور بود.

اتفاق يا بهتر است بگويم «عملكرد دلسوزانه‌اي» كه در دهه‌هاي بعد به ندرت مشاهده شد. مرور تاريخ عملكرد وزرا، معاونان وزير و مديران كل هنرهاي نمايشي در دهه‌هاي بعد به ويژه در سال‌هاي پاياني دهه 70 و آغاز دهه 80 نشان داد با عبور از دوران بحران‌هاي نخستين (دوره تثبيت نظام جديد و پشت سر گذاشتن جنگ تحميلي)، مديران فرهنگي هرچه آسوده خاطر شدند، گرايش بيشتري به استفاده از بودجه نفت نشان دادند؛ مديران نفتي! در نتيجه ريخت و پاش‌هاي بي‌حساب و كتاب گسترش يافت و همزمان به كاهش اعتماد متقابل بين هنرمندان و مديران دامن زد؛ دور از ذهن نبود كه ضرورت پاسخگويي در خصوص رقم بودجه به جامعه هنري از سوي دولت نيز سير قهقرايي طي كند. به همين نسبت ديگر از دوندگي و پيگيري دلسوزانه مديران خبري نبود

. كافي است خاطره ماجراي فساد مالي مديريت بنياد رودكي در دهه 80 را در ذهن مرور كنيم، اگرچه بازيگر - كارگردان شاكي بعدها تطميع شد تا از شكايت و پيگيري چشم‌پوشي كند. يا احتمالا بعضي هنرمندان خوب به ياد مي‌آورند يكي از مديران تئاتري در دهه 80 از كارگردانان زير فرم حمايت انجمن هنرهاي نمايشي امضا مي‌گرفت و...! ريشه تاكيد بر شفاف‌سازي عملكرد دولت در چنين رفتار‌هايي نهفته است.

نگراني‌ به زمانه‌اي بازمي‌گردد كه بهترين هنرمندان تئاتر ما به كف رقم حمايتي مي‌رسيدند و بي‌استعدادهاي سفارشي‌ساز به سقف. وقتي پول‌هاي بادآورده نفت بشكه‌اي 180 دلار به دست دولتمردان رسيد وضع بدتر شد، ديگر هيچ‌ كس را بنده نبودند. اگر كارگردان كوچك‌ترين اعتراضي داشت، پاسخ مي‌دادند «اصراري نيست، كار نكنيد، جوان‌ها منتظرند!» به بعضي از كيسه خليفه بخشيدند بي‌آنكه سر سوزني فكري براي توسعه زيرساخت‌ داشته باشند. پول‌هاي آنچناني نفت از جيب‌هاي‌شان سرريز بود ولي توان انجام ماموريت ذاتي‌ ارشاد كه همانا گسترش زيرساخت و حمايت از توليد نمايش بود را نداشتند؛ سال‌هاي پاياني دهه 80 تازه بر طبل استقلال اقتصادي گروه‌هاي تئاتري نيز كوبيدند! يك يادآوري ساده! اسفند سال 83 ماجراي پرداخت مبلغ 105 هزار دلار براي توليد و اجراي نمايش «پارسيفال» توسط يك گروه تئاتري آلماني در ايران رسانه‌اي شد. طرف ايراني مدير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود كه ادعا داشت اين مبلغ براي توليد به طرف آلماني پرداخت شده، ولي نماينده تئاتر فرايبورگ آلمان دريافت چنين مبلغي را تكذيب كرد.

حقيقت اين است آقايان! با عبور از دهه 60 و 70 نگاه دلسوزانه مديريت دولتي همچون شاهين اقبال از شانه‌ها‌ پريد و كوشش ثمربخش (و نه ادعا) براي كنار زدن كاستي‌هاي جامعه هنرمندان، گوهري شد ناياب. تئاتر حالا به كودكي ناخواسته‌ مي‌ماند كه با بودجه‌ آب رفته در كنجي رها شده تا در انزوا تلف شود. ‌موج بي‌تدبيري حتي همان گوي برفي آب رفته را هم به دست اهلش نمي‌رساند. در اين اوضاع اتفاقا وزارت ارشاد و مديرانش بيش از هر جريان ديگري نيازمند شفاف‌سازي هستند.

«اعتماد» هنرمندان حلقه مفقوده امروز ارشادنشينان به‌نظر مي‌رسد، وگرنه در روزگاري كه نفر دوم دولت مي‌گويد «براي كاهش قيمت‌ها دعا كنيد» و وزير كابينه درباره افزايش مرگ ناشي از ويروس كرونا معتقد است «مردم بايد خود مراقبتي كنند» حكايت هنرمند تئاتر و اين چندرغاز بودجه نانوشته از پيش روشن است. منتها اگر گروهي تصور دارد ما با وجود اين‌ وضعيت اظهرمن‌الشمس سكوت مي‌كنيم، سخت در اشتباه‌ است. جامعه تئاتر به مديران ‌اعتماد ندارد و رسانه از مطالبه شفافيت دست‌بردار نيست.

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابك احمدی