علی شمس: بیضایی برای من نگاه به تجربيات بزرگ جهاني را در كنار علاقه‌مندي و استخراج از آنچه به عنوان ايراني در فرهنگ و رسوم خود دارم، به برابري و تعادل رسانده است. رتبه بيضايي در تئاتر ايران رتبه داناي طوسي در شعر است و من قدردان او به واسطه آنچه تاكنون كرده - كه زياد است و پربار است و ستودني- هستم.

پایگاه خبری تئاتر: بيضايي موجودي عميقا تاريخي است. در دوره‌اي سر بر مي‌كند كه روشنفكري موجود حرف از شاهنامه و سنت‌هاي نمايشي را عار مي‌داند. داشته‌ها و كاشته‌هاي آييني و نمايشي ايراني را به سخره مي‌گيرد. توپخانه‌هاي انترناسيونال چپ از يك‌سو و روشنفكري شُلكي بعضا از غرب آمده ازسوي ديگر فروكاستي فرهنگ ايراني را جار مي‌زنند. بيضايي در دوره‌اي جواني مي‌كند كه توجه به زبان فارسي، ظرفيت بركشيدن قصه و قصه‌سازي از متن تاريخ و ادبيات ايراني عملي بيهوده و تو بگير يك‌جور اُملي است. بگير تني كم و چند ازين ميان مثل او روي فهم و فرهنگ و زبان فارسي پا سفت مي‌كنند. از آن قافله بسياري‌شان استخوان، خاك كرده‌اند و سال‌هاست در گور خود خفته‌اند؛ بيژن مفيد و علي حاتمي و محمود استاد محمد و عباس جوانمرد. اين ميان عمر علي نصيريان دراز باد. به اين كار ندارم كه بيضايي براي ما و فرهنگ ما و خردتر براي تئاتر و سينماي ما چه كرده! كرده‌اش روشن و در ديد است.

من پشت رضا براهني در نقدش از «مرگ يزدگرد» مي‌ايستم و حرفش را تكرار مي‌كنم: «بهرام بيضايي، در مرگ يزدگرد، به تاليف جديدي از تراژدي كهن دست‌يافته است. اساس اين تاليف جديد بر ايجاد ايجاز در زبان، حذف روابط منثور كلامي، كاستن از منطق عقلايي مفردات بيان و افزودن بر هيجان و حس نمايشي از طريق شعري كردن صوري و بطني زبان، تقليل توضيحات و توصيف‌هاي اجراي صحنه‌اي به تقريب به هيچ، ادغام شخصيت‌ها در يكديگر از طريق استفاده از انقلاب كلامي، فراروي از جداسازي جنسي شخصيت‌ها براي بيان جنس يعني نوع بشر، كاستن از عنصر «در زماني» ابزار ادبي بيان و افزودن بر شيوه شيواي «همزماني» قرار گرفته است. در واقع مرگ يزدگرد «بوطيقاي» تراژدي كهن را به مبارزه مي‌طلبد، با وجود آنكه عناصر اصلي آن را به كار مي‌گيرد و از تجدد خيره‌سرانه و كاسبكارانه و غربي‌نمايانه روي برمي‌تابد، بي‌آنكه از تجدد واقعي يكسر رويگردان شده باشد.» بيضايي با عمر پر باري كه داشته براي من كه سه نسل بعد از او آمده‌ام، تعين بهره‌برداري از ذخيره بزرگ زبان و اندوخته تاريخ اجداد من است. او براي من نگاه به تجربيات بزرگ جهاني را در كنار علاقه‌مندي و استخراج از آنچه به عنوان ايراني در فرهنگ و رسوم خود دارم، به برابري و تعادل رسانده است. رتبه بيضايي در تئاتر ايران رتبه داناي طوسي در شعر است و من قدردان او به واسطه آنچه تاكنون كرده - كه زياد است و پربار است و ستودني- هستم.

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: علی شمس