علیرضا امینی معتقد است سرمایه‌های بدون پشتوانه باعث شده سینمای ایران از مسیر اصلی خود خارج شود.

پایگاه خبری تئاتر: علیرضا امینی بعد از چند سال دوری از سینما با ساخت فیلم سینمایی «راند چهارم» متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر بود. فیلمی با فضاهای متفاوت و حضور بازیگرانی همچون جمشید هاشم‌پور و پژمان بازغی که روایتی از یک سوژه اجتماعی را در دستور کار قرار داده است. 

«راند چهارم» در فهرست نهایی آثار حضور داشت اما توسط داوران برای کاندیدا شدن در بخش‌های مختلف انتخاب نشد تا فرصت نمایش در ایام جشنواره را از دست بدهد. با امینی پیرامون ساخت فیلم و چگونگی سلطه سرمایه‌گذاران بازاری‌مسلک گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید: 

شما «راند چهارم» را بعد از یک وقفه چندساله و دوری از سینما ساختید. این دوری خودخواسته بود یا ناخواسته؟ 

در دوره‌ای سینمای ایران به سمتی حرکت کرد که دیگر تهیه‌کنندگان در فیلم‌ها سرمایه‌گذاری نمی‌کردند و سرمایه‌ها خارج از بدنه سینما وارد می‌شد. همین باعث شده بود که سوژه‌ها به سمت فضای طنز و فیلم‌های سطح پایین برود و برای همین جذب سرمایه‌گذاری برای ساخت فیلم‌های جدی دشوار شد. از طرفی وزارت ارشاد هم به سمتی حرکت کرد که سینمای ایران را به سمت سوژه‌های خنثی سوق می‌داد. برای همین هر فیلمنامه‌ای را که برای ساخت به سازمان سینمایی ارائه می‌کردیم یا رد می‌شد یا مشکلاتی به وجود می‌آمد که امکان ساخت برایش فراهم نمی‌شد. بنابراین من ترجیح می‌دادم فیلمی که دوست دارم را بسازم و صبر کردم تا سرمایه‌گذار برای کار پیدا کنم و «راند چهارم» را ساختیم. 

«راند چهارم» در همان مسیر کارهای قبلی است یا به خاطر مشکلاتی که گفتید سعی کردید خودتان را شرایط هماهنگ کنید؟ 

«راند چهارم» در فضایی تجربی ساخته شده است. یعنی ترکیبی از همانی کارهای قبلی‌ام که سوژه‌های اجتماعی با فضای تجربی را با هم در این فیلم تجربه کردم. در سینمای اجتماعی وقتی سراغ سوژه‌ای می‌روید تحت تاثیر شرایط و اتفاق‌هایی که در این فضا رخ داده است باید به تدریج یک فیلمنامه کامل شود. در «راند چهارم» هم این فضای تدریجی شکل گرفت و متاثر از فضای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعه قصه شکل گرفت. 

این فضای تجربی در کارهای شما خیلی مشهود است. سینمای ایران چقدر پذیرای این جنس از آثاری است که سعی می‌کند فضاهای جدیدتری را تجربه کند؟ 

ذات سینما تجربه کردن است. اگر قرار باشد تنها یک قصه‌ای تعریف شود که فرقی با سریال‌های تلویزیونی نیست. در سینما باید به سمت فضاهای بدیع و تازه رفت و باید در هر فیلم تجربه جدیدی را کسب کرد. باید بین مدیوم سینما و تلویزیون تفاوت‌هایی چه از لحاظ ساختاری و چه محتوایی وجود داشته باشد. اینکه من چند سالی از سینما دور بودم به همین دلیل بود که ما کلیتی به نام سینما نداشتیم. یکسری آثار به شخصه و با تکیه بر استعداد فیلمسازان ساخته و مطرح می‌شود. اما اینکه این فضا تبدیل به یک جریان کلی به نام سینما شود به خاطر سلطه سرمایه‌گذاری در آثار سطحی از بین رفته است. یک زمانی سینمای ایران سالانه ۱۰ – ۱۵ فیلم خوب تولید می‌کرد که هر کدام از لحاظ مفهوم و ساختار دارای جسارت‌هایی بودند اما در دهه گذشته این تعداد به یک یا دو فیلم می‌رسد که نمی‌توان آن را به کلیت سینما اطلاق کرد. من در «راند چهارم» سعی کردم در محتوا و ساختار به سمت تجربه‌های جدید بروم. نکته مهم و ناراحت‌کننده این است که در سالهای اخیر سینما تبدیل به بیزینس یکسری بازیگر شده است که وقتی برای ساخت فیلم به سراغشان می‌رویم اعدادی را برای دستمزد مطرح می‌کنند که خیلی عجیب و غریب است. در «راند چهارم» من سعی کردم سراغ بازیگران قدیمی و با تجربه مثل جمشید هاشم‌پور و پژمان بازغی بروم و در کنار آن از بازیگران جوان و با انگیزه‌ای استفاده کنم که دوست دارند در این فضا تلاش کنند و دیده شوند. من در کارهای قبلی هم سعی می‌کردم همیشه چند چهره جدید را به سینما معرفی کنم و این بار هم این اتفاق افتاد. معتقدم کلیت یک اثر است که می‌تواند در گیشه مخاطب را جذب کند و اینطور نیست که یک بازیگر با دستمزد نجومی بتواند تاثیری در جذب مخاطب داشته باشد. کما اینکه شاهد هستیم مخاطب به سراغ فیلم خوب است و داستان فیلم بیشتر از چهره‌ها برایش اهمیت دارد. 

چرا سینمای ایران در سالهای اخیر در تنوع موضوع دچار رکود است؟ 

به خاطر اینکه ظهور سرمایه‌گذاران بی‌هویت که صرفا به فکر سود بیشتر و تزریق پول‌های بادآورده هستند اجازه ساخت فیلم‌های متفاوت را نمی‌دهد. سرمایه‌گذاران پولهایشان را می‌آورند که خرج چهره‌ها کنند و برایشان مهم نیست که روی چه قصه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنند. دیگر همه می‌دانند سال گذشته فیلمی ساخته شد که تقریبا تمامی چهره‌های مطرح سینما را در آن حضور داشتند و چند ده میلیارد خرج دستمزد بازیگران شد. اما مخاطب با آن همراهی نکرد و نتوانست حتی هزینه‌هایی که کرده بود را جبران کند. هر زمان هر جا پول‌های اضافه به سینما آمد هویت سینما از دست می‌رود. من مخالف سرمایه‌گذاری در سینما نیستم اما باید بدانیم چه پولی از کجا آمده است. اینکه ندانیم منبع برخی پول‌ها چیست طبیعی است که بعد از مدتی سینما هم به بیراهه می‌رود. 

زور فیلمسازان مستقل تا کجا برای ماندن در این سینما می‌رسد؟ 

وقتی سرمایه حرف اول را می‌زند طبیعی است که سینمای مستقل تحت فشار قرار می‌گیرد. ولی همین سینمای مستقل هم در گذشته هم توانست سینمای ایران را از ورطه نابودی و تکرار نجات دهد و حس می‌کنم باز هم این اتفاق در آینده خواهد افتاد. چون تنها چیزی که ماندگار است اصالت است و چیزهای خوب هیچ وقت از بین نمی‌روند. با ورود بازیگران جدید و سرمایه‌های سالم و سرمایه‌گذارانی که دغدغه فرهنگ دارند بازهم می‌توان به رشد خلاقیت در سینمای ایران امیدوار بود. وقتی سرمایه‌گذار فرهنگی باشد دیگر دغدغه حضور فلان بازیگر را در فیلم ندارد و به سراغ ساخت فیلم خوب است. وقتی سرمایه‌گذار دغدغه فرهنگی نداشته باشد متاسفانه ابتذال هم در سینما رشد پیدا می‌کند. 

هیچ فکر کردید حالا که سلطه سرمایه‌گذاران بازاری مسلک در سینما قوت گرفته است برای آنکه بتوانید به ادامه فیلمسازی فکر کنید یکی در میان فیلم‌هایی با سلیقه آن‌ها بسازید؟ 

من ترجیح می‌دهم سینمای خودم را دنبال کنم. اگر هم بخواهم از لحاظ مالی خودم را تامین کنم ترجیح می‌دهم برای نمایش خانگی سریال بسازم ولی سینما برای من ارزش بالایی دارد و نمی‌خواهم گرفتار این اتفاق شوم. 

چقدر کرونا توانست با تعطیلی سالن‌های سینما رفتار و سلیقه مخاطب را بهبود ببخشد؟ 

 کرونا با تمام معایبی که داشت باعث شد سینما از لحاظ محتوایی به این نتیجه برسد که دیگر نمی‌توان روی چند المان ظاهری فروش سرمایه‌گذاری کرد و سلیقه مخاطب به خصوص با تماشای فیلم‌های با کیفیت در دوران قرنطینه ارتقا پیدا کرده است. مخاطب دیگر با تماشای فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا راضی به آن سطح از فیلمسازی در سینمای ایران نیست. برای همین سلیقه مخاطب به سمتی می‌رود که دیگر نمی‌توان او را فریب داد. کرونا ضربه‌های زیادی به اقتصاد و جان مردم زد اما امیدوارم نقطه عطفی برای سینمای ایران باشد که باز بتواند تعریف درستی از ساخت فیلم و مخاطب‌شناسی پیدا کند.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: خبرگزاری ایلنا