وقتی هاپکینز پذیرفت بازی در نقش چنین شخصیت شکننده و آسیب‌پذیری را تجربه کند، واقعاً شهامت به خرج داد. می‌دانید که او ۸۳ ساله است و می‌توانست نقشی را بپذیرد که کاملاً با آن آشنا بود ولی او هم‌چنان یک هنرمند است و خطر می‌کند

پایگاه خبری تئاتر: «پدر» اولین فیلم سینمایی فلوریان زلر است و تولید مشترک فرانسه و انگلیس با ترکیبی پرستاره از بازیگران شامل آنتونی هاپکینز، اولیویا کولمن، ایموجن پوتس، روفوس سوئل و اولیویا ویلیامز. اولین نمایش فیلم در جشنواره ساندنس ۲۰۲۰ بود و از همان جا با تحسین گسترده منتقدان و تماشاگران مواجه شد تا این‌که دست‌آخر، شش نامزدی در جوایز اسکار به دست آورد و تندیس‌های طلایی بهترین بازیگر مرد اصلی و بهترین فیلم‌نامه اقتباسی را به‌ترتیب نصیب آنتونی هاپکینز و فلوریان زلر و همکار فیلم‌نامه‌نویس‌اش کریستوفر همپتن کرد.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید برگردان گفت‌وگوی پیتر گری با زلر است که در ۳۱ مارس ۲۰۲۱ (یازدهم فروردین) انجام شده است.

اتفاق‌های خیلی خوب و در مواردی فوق‌العاده‌ای برای فیلم شما افتاده است. خیلی در تب‌وتاب آگاهی از واکنش‌ها بودید؟
سال خیلی خاصی بود برای اکران و عرضه هر فیلمی. هر فیلم با کلی مشارکت و همراهی و آرزوهای فراوانی ساخته می‌شود تا در معرض دید تماشاگران قرار بگیرد و یک تجربه احساسی به اشتراک گذاشته شود. هنوز منتظرم همه فیلم را تماشا کنند.

می‌فهمم که نام شخصیت اصلی نمایش‌نامه (که فیلم بر اساس آن ساخته شده) را به آنتونی تغییر دادید به این امید که آنتونی هاپکینز این نقش را بازی کند. از جریان پیشنهاد کردن و پذیرش نقش از سوی ایشان بگویید.
این حقیقت دارد که وقتی شروع به رؤیاپردازی درباره ساخت فیلم کردم، آنتونی را در ذهن داشتم؛ اما این دل‌مشغولی من بود، اعتقاد راسخم و اصلا دلیل این‌که می‌خواستم فیلم را به انگلیسی بسازم و نه فرانسوی. برای من او بزرگ‌ترین بازیگر زنده سینما است. می‌دانستم که تحقق این رؤیا ساده نخواهد بود چون یک کارگردان فیلم‌اولی بودم ولی زمانی که شنیدم این کار غیرممکن است، جوری حرکت کردم که انگار شدنی است! تصمیم گرفتم از غریزه‌ام پیروی کنم و دلیلی که از ته دل می‌خواستم او این نقش را بازی کند، این بود که ما کاملا عادت کرده‌ایم که او نقش چنین شخصیت فوق‌العاده باهوش و قدرتمندی را بازی کند و این بار کسی هم باشد که کنترل از دستش خارج می‌شود؛ چون «پدر» درباره کسی است که در حال از دست دادن همه چیز است. می‌خواستم تماشاگران هم این فرایند دردناک از دست دادن عزیزان را تجربه کنند. دلیل دیگری که باعث شد به سراغ او بروم این بود که می‌خواستم نقشی را بازی کند که با آن شناخته نمی‌شود. می‌خواستم چالشی برای او باشد تا قلمروی احساسی جدیدی را سیاحت کند. فکر می‌کنم وقتی پذیرفت بازی در نقش چنین شخصیت شکننده و آسیب‌پذیری را تجربه کند، واقعاً شهامت به خرج داد. می‌دانید که او ۸۳ ساله است و می‌توانست نقشی را بپذیرد که کاملاً با آن آشنا بود ولی او هم‌چنان یک هنرمند است و خطر می‌کند.

فیلم واقعاً با احساسات تماشاگران بازی می‌کند. تقریبا تعلیق خاصی بر معرفی بعضی شخصیت‌ها حاکم است. چه‌طور لحن فیلم را به توازن رساندید و یکدست کردید؟
ایده اولم این بود که تماشاگران را در یک موقعیت منحصربه‌فرد قرار بدهم تا درباره هر آن‌چه که می‌بینند تردید کنند و سوال داشته باشند. می‌خواستم «پدر» نه‌فقط یک داستان بلکه یک تجربه باشد، تجربه از دست دادن همه چیز. به عنوان تماشاگر مثل این است که شما در ذهن شخصیت اصلی هستید و کاملا مطمئن نیستید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. تناقض‌های خیلی زیادی در روایت وجود دارند و شما باید راه درست را پیدا کنید تا به معنا برسید. این برایم خیلی مهم بود چون نمی‌خواستم تماشاگران فقط داستانی را تماشا کنند که قبلا برای‌شان روایت شده بود.

عکس های فیلم پدر

ایده تغییر بازیگرها برای نمایش به‌هم‌ریختگی ذهنی آنتونی از کجا آمد؟
پیش از این، نمایش‌نامه «پدر» را نوشته بودم و این ایده در نمایش‌نامه بود. آن‌چه نمی‌خواستم روایت داستان از بیرون بود. فیلم‌های زیادی درباره زوال عقل ساخته شده‌اند و اغلب زاویه دید روایت‌شان یکی است؛ این‌که شما می‌دانید کجا هستید و چه می‌کنید. آن‌ها هم می‌توانند تکان‌دهنده و قوی باشند اما فکر می‌کنم سینما می‌تواند چنین تجربه منحصربه‌فردی از تردید و عدم قطعیت را خلق کند و فکر می‌کردم خیلی پریشان‌کننده و عجیب خواهد بود رسیدن و تجربه همان درکی که شخصیت اصلی از شرایط پیرامون دارد.

همان طور که اشاره کردید «پدر» اولین تجربه کارگردانی شما در سینماست. چه‌طور از پس این کار در قیاس با بردن یک نمایش روی صحنه برآمدید؟
زندگی من تا امروز در خلق شخصیت‌ها و همکاری با بازیگران خلاصه شده است، پس به‌نوعی در ادامه دنیایی قرار می‌گرفت که می‌شناختم؛ اما هم‌چنان تجربه‌ای کاملا نو بود و مثل پا گذاشتن در قلمروی ناشناخته. برای همین هیجان‌زده بودم ولی این نکته را نباید فراموش می‌کردم که یک نمایش‌نامه را فیلم نمی‌کنم. می‌خواستم یک فیلم سینمایی بسازم؛ و در نهایت هم واقعا از فرایند اقتباس سینمایی از یک نمایش‌نامه لذت بردم. وقتی چنین کاری می‌کنید، همیشه این توصیه به شما می‌شود که صحنه‌های خارجی بیش‌تری را فیلم‌برداری کنید، اما نمی‌خواستم این‌جا چنین کاری کنم؛ می‌خواستم این فیلم بیش‌تر یک وضعیت ذهنی و روحی‌روانی را به نمایش بگذارد.

باید درباره صحنه پایانی هم بپرسم. تماشای فروپاشی روحی آنتونی هاپکینز واقعا غم‌انگیز بود. از فیلم‌برداری این صحنه بگویید.
آگاه بودیم که مهم‌ترین صحنه است. اگر به اندازه کافی خوب از کار درنمی‌آمد، می‌دانستیم که به‌نوعی کل فیلم از دست خواهد رفت. از ابتدا هم می‌دانستیم به این‌جا خواهیم رسید. در ابتدا آسان نبود، به‌خصوص که آنتونی باید با چیزی مخفی و بسیار شخصی ارتباط می‌گرفت که فناپذیری و زوال خودش بود. انجام چنین کاری آسان نبود. آنتونی پس از چند برداشت، درخواست زمان بیش‌تری کرد و رفت توی اتاقش. وقتی برگشت عینکی را دید که او را به یاد پدرش می‌انداخت. سپس به همان لالایی فکر کرد که مادرش می‌خواند؛ و ناگهان به این پسر کوچولویی بدل شد که انگار در زمان به عقب برگشته است و گریه‌کنان از مادرش می‌خواهد که نجاتش دهد. فوق‌العاده بود. پس از فیلم‌برداری که فریاد زدم «کات»، همه سر صحنه داشتند گریه می‌کردند. شنیدم که آنتونی گفت آسان بود ولی این به خاطر فروتنی بسیار اوست و این‌که یک انگلیسی تمام‌عیار است.

کنار آنتونی هاپکینز، اولیویا کولمن قرار گرفته است. همکاری با او چه‌گونه بود؟
همیشه او را ستایش کرده‌ام. کار کردن با او خیلی آسان است چون بسیار فروتن است و هوش احساسی شگفت‌انگیزی دارد. فیلم فقط درباره داستان پدر نیست، بلکه داستان دختری هم هست که با وضعیتی پیچیده و دردناک روبه‌رو است و می‌کوشد هر کاری بهتر است و از دستش برمی‌آید انجام بدهد. لازم بود که تماشاگران به‌سرعت با او احساس همدلی کنند و وقتی اولیویا کولمن را دارید کار سختی نیست. او هم آنتونی را یک افسانه می‌داند و به همین دلیل از همکاری با او خیلی هیجان‌زده بود. آن‌ها هرگز دیدار نکرده بودند اما فقط پس از چند دقیقه کاملا ارتباط گرفتند و اولیویا حسابی دلباخته او شد.

عکس های فیلم پدر

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید


منبع: هنر و تجربه
نویسنده: مریم شاه‌ پوری