واقعیت این است که آنها از خیلی وقت پیش حساب خود را از سالن‌های مرسوم تئاتری جدا کرده‌اند. این مساله هیچ ربطی هم به کرونا و محدودیت‌های‌ تحمیلی‌اش ندارد. هادی کمالی مقدم و مینا بزرگمهر سال‌هاست نمایش‌هایشان را در مکان‌های غیر متعارف اجرا می‌کنند.

پایگاه خبری تئاتر: حالا که نزدیک به دو سال از ورود کرونا با همه پیامدها و محدودیت‌های عجیب و غریبش می‌گذرد، تجربیات افرادی مانند هادی کمالی مقدم و مینا بزرگمهر اهمیت خود را بیش از پیش نشان می‌دهد.

 این زوج هنری که سال‌ها پیش «گروه هنری نوآر» را تاسیس کرده‌اند، عموما فعالیت‌های خود را بر اجراهای مکان‌محور متمرکز کرده‌اند. آنان گاهی در خانه‌ای تاریخی اجرا دارند، گاهی در مکانی متروکه، گاهی در خیابان و گاهی هم در فضایی مانند برج آزادی.

آنها شوق و ذوق کشف مکان‌های تازه، آشنایی زدایی از مکان‌های شناخته شده و آزمودن شیوه‌های نوین اجرا را دارند.

و حالا این‌بار سراغ گونه‌ای از اجرا رفته‌اند که از یکسو با شرایط روز جامعه، نیازها و محدودیت‌هایش همخوانی داشته باشد و از سویی دیگر پلی بسازد برای پیوند زدن شهروندان با هویت شهرشان. 

سیّاره‌ای برای کاشتن یاد مکان‌ها

قصه پشت قصه، انگار وارد هزار و یک شب شده‌اید، باورتان می‌شد خیابان ارباب جمشید این همه قصه داشته باشد؟! آن هم قصه‌های واقعی، از اتفاقات دوره مشروطه تا ماجراهای کارخانه سیمان تهران، درخت ارغوان هوشنگ ابتهاج و دوربین خان‌بابا معتضدی.

همان‌طور که خیابان ارباب جمشید را بالا می‌روید، صدای آشنای یک راوی در گوش‌تان می‌پیچد. او همچون «شهرزاد» برایتان قصه می‌گوید و شما را راهنمایی می‌کند که کنار هر مکان بایستید و قصه‌اش را بشنوید.

در روزگاری که حضور در جمع، جان و سلامتی آدمی را به خطر می‌اندازد، اجرای شنیداری «ارباب جمشید» فرصتی است مغتنم تا هم دلتنگی برای تئاتر را برطرف کنیم و هم در خلوت خویش در یکی از پر خاطره‌ترین خیابان‌های تهران طی طریق کنیم و شنونده قصه‌های تلخ و شیرین آن باشیم.

هادی کمالی مقدم و همسرش مینا بزرگمهر، دو هنرمند تئاتر و سینما در تازه‌ترین فعالیت خود، به سراغ گونه‌ای از اجرا رفته‌اند که پیشنهاد تازه‌ای برای اهالی هنر و شهرگردی و به خصوص تئاتر در شرایط کرونایی و پساکرونایی است.

آنان تازه‌ترین اجرای خود را با استفاده از اپلیکشینی به نام «سیّاره» به مخاطبان ارائه کرده‌اند؛ پروژه‌ای ادامه‌دار که قرار است روایتگر قصه‌های مکان‌های مختلف باشد.

«خیابان ارباب جمشید» اولین اپیزود این اجراست. این زوج هنری زمانی کار خود را شروع کردند که اوج‌گیری دوباره کرونا و گرمای هوا دل و دماغ چندانی برای این کار نگذاشته بود، ولی به هرحال باید به این دغدغه چندین ساله پاسخ می‌دادند، این بود که آستین‌ها را بالا زدند و شروع به کار کردند و حالا تمام کسانی که پی‌گیر گردشگری و تهران‌گردی هستند این کار را دیده‌ و شنیده‌اند.

کمالی مقدم توضیحاتی درباره این پروژه ارائه کرده که می‌خوانید.

چگونه می‌توان مخاطب اجرای «ارباب جمشید» شد؟

کمالی مقدم دربارۀ اجرای شنیداری «خ. ارباب جمشید» این گونه توضیح می‌دهد: «این نمایش از طریق اپلیکشین سیّاره ارائه می‌شود. سیّاره مدیومی است برای اجراهای شنیداری و مکان‌محور.

اپلکیشین سیّاره روی گوشی تلفن همراه نصب می‌شود و حتی بدون نصب هم امکان دسترسی به آن وجود دارد. اما مانند پادکست نیست که در هر نقطه‌ای قابل استفاده باشد چراکه لازمه استفاده از آن این است که مکان‌یاب تلفن همراه (لوکیشن) روشن باشد و مشخص شود که مخاطب در آن مکان بخصوص حضور دارد. مخاطب می‌تواند در هر ساعتی از شبانه‌روز به مکان مورد نظر برود، هدفون خود را روشن کند، آن زمان است که صدای راوی در گوشی او می‌پیچد و او را راهنمایی می‌کند که به کدام سو برود و در کدام مکان قرار بگیرد. این راوی در واقع راهنمای سفر یا همان تورلیدر است. با صدای او قصه آدم‌ها و مکان‌های این خیابان را می‌شنویم. او ما را راهنمایی می‌کند که کجا قرار بگیریم و بعد قصه آن مکان و آدم‌های آن را روایت می‌کند.»

روایان این قصه‌ها

در هر اجرا، بازیگران و صداپیشه‌گان مختلفی در نقش شخصیت‌های نمایش حضور دارند. در اجرای «خ. ارباب جمشید» علی عمرانی، اصغر پیران، فرناز تبریزی، آرش نعیمیان، جوانشیر بنیاب، علی تاجمیر، مجید نیرومند، مهسا شیخی، صادق حسین، اشکان لاهیجی و مینا بزرگمهر بازیگران و صداپیشه‌گانی هستند که در نقش شخصیت‌های تاریخی به ایفای نقش می‌پردازند. هادی کمالی مقدم نیز راوی داستان خیابان ارباب جمشید است.   

همچنین این اجرا با صداهای ماندگاری هچون هوشنگ ابتهاج و خان‌بابا معتضدی همراه شده و سلیمان راستکار و اصغر همت نیز فرازهایی از قصۀ خود را در این خیابان روایت می‌کنند.

یک نقالی مدرن

در تونل زمان جلو می‌رویم و تا انقلاب مشروطه و به توپ بستن مجلس پیش می‌رویم. قصه خان‌بابا معتضدی را می‌شنویم و قصه دیگر آدم‌های این خیابان. تمام این قصه‌ها بر اساس تاریخ واقعی آن مکان نگاشته شده‌اند.

کمالی مقدم همراه با همسرش مینا بزرگمهر برای ساخت این پروژه پژوهش‌های مفصلی انجام داده‌اند. گام اول، استخراج قصه آن خیابان و آدم‌هاو مکان‌های واقع در آن بود. سپس همه این قصه‌ها را بر اساس مسیری که در خیابان ارباب جمشید طی می شود، دراماتورژی کردند تا به یک روایت تبدیل شود که به باور کمالی مقدم یک نقالی مدرن است.

تا ابد می‌توان هزاران قصه روایت کرد

کمالی مقدم تاکید دارد که: «سیّاره پلتفرمی است که افراد و هنرمندان دیگر می‌توانند از آن استفاده کنند و به راویان سیّاره و حافظان تاریخ شفاهی شهر اضافه شوند، می‌توان تا ابد هزاران قصه روایت کرد و روی نقشۀ سیاره کاشت.

این ایده گرچه از سال‌ها پیش ذهن ما را درگیر خود کرده بود ولی گویی قسمت این بود در دوران کرونا که رکود و تعطیلی‌های پیاپی تئاتر را در پی داشت، اجرایی شود.»

«خ. ارباب جمشید»، یک اجرای ۲۴ ساعته

کمالی مقدم در این زمینه نیز توضیح می‌دهد: «از سه چهار سال پیش قصد داشتیم اجراهایی را به صورت صوتی برای یک سری از مکان‌ها طراحی کنیم .آن زمان تکنولوژی اپلیکیشن‌ها هنوز در دست نبود. ولی تجربۀ اجراهای صوتی که پیش از آن در خارج از ایران و گاه در داخل اتفاق افتاده بود، ما را به عنوان یک گروه که درگیری ویژه‌ای برای کار با هویت مکان‌ها داشتیم، ترغیب کرده بود تا از این مدیوم شنیداری استفاده کنیم. بخصوص تجربه یک گروه آلمانی که بعدتر به ایران هم آمدند، برایمان قابل توجه بود. با ورود تکنولوژی‌های جدید به زندگی روزمرۀ مردم، این ایده شکل جدیدی به خود گرفت. در حقیقت می‌توان گفت از آنجا که امروز گوشی‌ها و فضای مجازی جزوی از هویت شهری ما شده، ما هم به عنوان هنرمندانی که بر اساس موقعیت اثر خود را خلق می کنند، ناگزیر هستیم که این شیوۀ زندگی جدید را در کارمان در نظر بگیریم و بر اساس آن کارهایمان را خلق کنیم. پس شکل دادن یک بستر مجازی در قالب یک وب‌اپلیکیشن، راه حل درستی به نظر می‌آمد. حالا با استفاده از این مدیوم، افراد به صورت انفرادی یا با همراهی دوستان‌شان در هر زمانی می‌توانند آن را تجربه کنند. نکته دیگر اینکه این اجرا ساعت ندارد و در هر روز و ساعتی از شبانه‌روز قابل استفاده است و بودن در آن خیابان در هر زمانی، جذابیت‌های خاص خود را دارد.»

او یادآوری می‌کند: «خانه‌نشینی یک سال و نیم گذشته، باعث شد این انرژی جمع شود و حالا زمانش بود که چیزی بسازیم تا ماجرای پاندمی را پوشش بدهد و پروتکل‌مند هم باشد. اجرایی تعاملی (اینتراکتیو) که قصه‌اش هم مخاطب را درگیر می‌کند.»

اما این پرسش ایجاد می‌شود که مخاطبان این اجرا چه کسانی هستند و پاسخ کمالی مقدم قدری تامل‌برانگیز است: «مخاطبان اصلی ما اهالی گردشگری هستند که عموما تهران‌شناس و تهران‌باز هستند، جستجوگرند و اهل سفر. بیشتر گردشگران حرفه‌ای تهران «سیّاره» را می‌شناسند، ولی عجیب این است که هنوز مخاطبان تئاتری زیادی درگیر این پروژه نشده‌اند. فکر می‌کنم شیوۀ تبلیغات در فضای تئاتر متاسفانه مخاطب را به کارهای پرسروصدا و حضور چهره‌ها بد عادت کرده. البته ما مطمئنیم که اجراهای سیّاره به مرور زمان مخاطبین اهل خودش را پیدا خواهد کرد و حتی گونۀ جدیدی از معاشرت فرهنگی با شهر را شکل خواهد داد و امیدواریم کمک کند تا مسیری تازه، هم برای شهروندان و هم برای هنرمندان شکل دهد.»  

باید بتوانیم با همه تئاتر بسازیم

او به دغدغه‌های گروه خود در زمینه اجراهای مکان‌محور اشاره و ابراز تاسف می‌کند که: «مدیران تئاتر هیچ وقت حاضر نشدند با گروه‌هایی که دغدغه کار محیطی و مساله شهر دارند وارد گفتگو بشوند، آنان را دعوت کنند و مجوز اجراهایشان را از شهرداری و سایر ارگان‌ها بگیرند که مثلا برای یک سال آینده برنامه بسازند و باعث رونق هنر و نمایش شوند. خلاصه که هیچ امیدی به آنها نیست.

ما به عنوان جامعه تئاتری باید توانایی تسخیر محیط را داشته باشیم، باید آنقدر توانمند باشیم که بتوانیم برای دستفروش‌ها، رهگذران، کودکان، سالمندان و تمام شهروندان تئاتر بسازیم، نه اینکه دور خود دیوار بکشیم و آنها را از خود برانیم. خود ما در گروه نوآر این تجربه را داشته‌ایم و بر همین اساس این مطالب را مطرح می‌کنم.»

دل‌مان به خواندن چهار کتاب خوش است

او در همین راستا و با تاکید بر نقش مهم هنرمندان در فرهنگ‌سازی و پیشرو بودن در جامعه اضافه می‌کند: «ما به عنوان اهل فرهنگ و هنر قرار است به جامعه خط بدهیم نه اینکه دور خودمان دیوار بکشیم. لازم است با درد جامعه و مردم همراه شویم و پیشنهاد داشته باشیم برای جامعه‌ای که گرفتار بحران و ناکامی است. چقدر متاسفم که باید بگویم تئاتر ما از جامعه بسیار عقب‌مانده است؛ هم از نظر فلسفی، جامعه‌شناسی و روانشناسی جا مانده و هم از لحاظ گفتگو و تعامل با سایر هنرها و تکنولوژی‌ها. شما کمتر هنرمند تئاتری را در مثلا اکران یک فیلم هنر و تجربه یا یک نمایشگاه تجسمی یا یک کنسرت موسیقی درست و حسابی می‌بینید. اغلب ما در فضایی بسته می‌لولیم و دل‌مان به چهار کتاب تئاتری که خوانده‌ایم خوش است. در چنین فضایی نمی‌توان تازه و پیشرو بود؛ بوی کهنگی و پوسیدگی در این فضا مشام آدم را می‌آزارد.»

می‌خواهیم دور خود دیوار بکشیم

او سپس از افزایش سالن‌های تئاتری در سال‌های اخیر یاد می‌کند و می‌گوید: «این همه سالن و این همه اجرا، اما دریغ از کیفیت و تاثیرگذاری. تئاتر باید تکلیفش را با خودش روشن کند. شما به عنوان یک هنرمند تئاتر باید خلاقیت و توان ایده دادن به جامعه خود را داشته باشی. باید بتوانی به مردم کوچه و خیابان خوراک فرهنگی و اثرگذار بدهی؛ اما به جای همه اینها مدام دنبال این هستی از جایی مثل مرکز هنرهای نمایشی بودجۀ ناچیزی بگیری که البته همین هم  ماجراهای خود را دارد.»

این کارگردان تئاتر با ابراز تاسف می‌گوید: «تئاتر ما درها را به روی خود بسته و می‌خواهد دور خود دیوار بکشد! در چنین فضایی، گفتمان کجا رخ می‌دهد؟! بدون گفتگو با هنرهای تجسمی، موسیقی، ادبیات، سینما و ... چگونه می‌خواهیم پیشرفت کنیم؟! هنر بینارشته‌ای فقط و فقط در گفتگو و شناخت از دیگر هنرها اتفاق می‌افتد، و هنر نمایش کجای این گفتمان قرار دارد؟!»

اتفاقی دردناک؛ گدایی تماشاگر

کمالی مقدم یکی دیگر از مشکلات بزرگ تئاتر را نبود نقد و تحلیل حرفه‌ای می‌داند و توضیح می‌دهد: «تئاتر ما یک تحلیلگر کاربلد و بی‌طرف ندارد. حتی خود ما تئاتری‌ها کارهای یکدیگر را تحلیل نمی‌کنیم. یک اثر هنری اگر بر اساس اتفاقی که در زمانه‌اش رخ می‌دهد تحلیل نشود، اثرش را آن گونه که باید نمی‌گذارد. اما ببینید مردم عادی چگونه کارهای ما را صادقانه نقد و تحلیل می‌کنند. مایه تاسف است در تئاتر که اساسش گفتگوی زنده و واقعی است، هیچ گفتگویی رخ نمی‌دهد. درحالیکه اجرا یک هنر تعاملی است. بعد از هر اجرا می‌توان فضای گفتگو با مخاطب را ایجاد کرد، اما چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. اغلب گروه‌های تئاتری ما برای گدایی تماشاگر، به دنبال قربان صدقه رفتن از بعضی چهره‌های مشهور و گرفتن عکس پشت صحنه هستند. بسیاری از آنان هیچ ایده تازه‌ای برای جذب تماشاگر و تعامل با او ندارند، در حالیکه ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که تکنولوژی‌های جدید فضاهایی تازه میان تئاتر، پرفرمنس‌آرت، سینما، موسیقی، تجسمی، رقص، گردشگری، پادکست، بازی(گِیم)، رادیو و ... هنر تازه‌ای را ایجاد کرده که ما از آن بشدت غافلیم و این است رمز درجازدن‌های پیاپی ما.

در چنین وضعیتی هنر نمایش برای زنده ماندن راهی ندارد جز اینکه دیوار پیرامون خود را خراب کند و وارد فضایی بزرگ‌تر شود و خود را از نو بسازد و بارور کند.»

 

 

 

 

 


منبع: خبرگزاری ایسنا
نویسنده: ندا آل طیب