«امیر قویدل» که فیلمسازی خوش قریحه و کاربلد بود متاسفانه مانند استادش «خاچیکیان» در معدودی از آثارش موفق شد توانمندی هایش را به نمایش بگذارد و اثری بیافریند که توفیقی همه جانبه بیابد.و با پایان عمر نسبتا کوتاهش (62 سال) دریغی برای سینمای ایران شد که مجالی برای خلق آثاری تاثیرگذار در دوران پختگی کاری اش نیافت.

پایگاه خبری تئاتر: «امیر قویدل» از اهالی منطقه‌ای بود که مشاهیر زیادی را از آنجا به یاد داریم از «عطار»، «خیام» و «فردوسی» در روزگار کهن تا «شریعتی»، «اخوان‌ثالث» و «شجریان» در دوران معاصر یعنی خطه «خراسان».

او در میانه دهه بیست شمسی به دنیا آمد و در دوران جوانی‌اش در دهه چهل، در مشهد جذب تئاتر شد. با آمدن به تهران در دهه پنجاه و آشنایی با فضای سینمایی پایتخت نگاهش به سینما معطوف شد و آشنایی با «ساموئل خاچیکیان» (مهم‌ترین کارگردان جدی سینمای ایران در دهه‌های سی و چهل که شهرتی در ساخت فیلم‌های دلهره‌آور داشت و همواره به عنوان فیلمسازی که به اجزاي کارش مسلط است مورد توجه تهیه‌کنندگان قرار داشت) را می‌توان نقطه عطف فعالیت سینمایی وی دانست. «قویدل» که دستی هم در نگارش داشت در سال 53 با نوشتن فیلمنامه «مرگ در باران» برای «خاچیکیان» در این کار دستیار وی نیز شد که هر چند فیلم جزو آثار شاخص «خاچیکیان» نشد، اما سکوی پرش مناسبی برای «قویدل» بود تا در کنار این کارگردان کاربلد، هم رموز کارگردانی را بیاموزد و هم وارد جریان سینمای ایران شود. این همکاری منجر به دو فیلم دیگر نیز شد که «قویدل» علاوه بر نگارش فیلمنامه توانست در کسوت دستیار نیز در کنار «ساموئل» قرار بگیرد: «اضطراب/55» و «کوسه جنوب/57». در سال 56، «قویدل» به عنوان دستیار «محمد متوسلانی» به مجموعه تلویزیونی «غارتگران» می‌پیوندد و در همین سال موفق به کارگردانی قسمت‌هایی از سریال «چنگگ» (در کنار متوسلانی، جلال مقدم و فریبرز صالح) می‌شود.

با وقوع انقلاب و محدودیت فعالیت‌های سینمایی در آن سال‌ها «قویدل» که سودای فیلمسازی داشت دو فیلم کوتاه «عاشورا در مزینان» و «یک روایت کوچک» را در سال 58 می‌سازد. آشنایی با «رسول صدرعاملی» خبرنگار جوانی که با پرواز «امام خمینی» به ایران برگشته بود، زمینه‌ساز ساخت «خونبارش»، اولین فیلم بلند سینمایی او در سال 59 با الهام از وقایع دوران انقلاب شد.

این فیلم که ماجرای فرار سه سرباز از پادگان در دوران انقلاب را روایت می‌کرد با استفاده «قویدل» از دو نفر از سربازان در نقش‌های خودشان رنگ و بویی مستند،داستانی به خود گرفت که با اکران در فضای انقلابی آن سال‌ها زمینه‌ساز شروع فعالیت وی و «صدرعاملی» (در کسوت تهیه‌کننده) شد. فیلم بعدی او «برنج خونین/60» فیلمی روستایی با مضمون مبارزه چند روستایی با کرم ساقه‌خوار برنج و مقابله آنها با ساواک، هرچند از فضای مالوف فیلم‌های آن سال‌ها تبعیت می‌کرد اما با تغییراتی که «اسدالله نیک‌نژاد» در فیلم ایجاد کرد باعث سرخوردگی «قویدل» از فضای سینما شد و ترجیح داد به جای ساخت فیلم به عنوان مشاور کارگردان به ساخت فیلم‌های «فرمان/کوپال مشکات/61» و «دادا/ایرج قادری/61» کمک کند. در سال 63 امکان ساخت فیلمی بر مبنای زندگی میرزا کوچک خان مهیا می‌شود که به دلیل طولانی شدن آن، در مونتاژ تبدیل به دو فیلم «میرزا کوچک خان» و «سردار جنگل» می‌شود و به‌رغم کارگردانی خوب «قویدل» در اکران به توفیقی دست نیافتند.

از ویژگی‌های این فیلم‌ها می‌توان به استفاده از تعدادی از صداپیشگان صاحبنام چون «ولی‌الله مومنی» و «منوچهر اسماعیلی» به عنوان بازیگران اصلی اشاره کرد. در سال 64 «خاچیکیان» که مشغول به ساخت فیلم «عقاب ها» بود در میانه فیلمبرداری دچار بیماری می‌شود و به جهت عدم توقف فیلمبرداری از دستیار قدیمی و مورد اعتمادش می‌خواهد که تا بهبود وی کار را ادامه دهد و «قویدل» کارگردانی حدود یک‌سوم اولیه فیلم را انجام می‌دهد. او که فروش پایین آخرین فیلم‌هایش موقعیت حرفه‌ای‌اش را به خطر انداخته بود با انتخاب یک فیلمنامه‌ای پرکشش (در مورد تلاش یک لکوموتیوران جهت رساندن ترن حامل سوخت در حکومت نظامی دوران انقلاب و تلاش ساواک در جهت متوقف کردن آن)، ساخت «ترن» را شروع می‌کند که در عین سختی‌های فراوان ساخت فیلمی که اغلب صحنه‌هایش در قطاری در حال حرکت اتفاق می‌افتد آن هم در هوایی سرد و برفی، کارگردانی سنجیده «قویدل»، فیلمبرداری سخت و خوب زنده‌یاد «فرج حیدری»، بازی درخشان «فرامرز قریبیان»، موسیقی ماندگار «مجید انتظامی» (که علاوه بر مورد توجه قرار گرفتن در ششمین جشنواره فجر، از معدود آثاری است که بعدها جدا از فیلم نیز بسیار شنیده شد) و نیز تدوین دینامیک و موثر «حسین زندباف»، این فیلم توانست جزو سه فیلم پرفروش سال 67 قرار گرفته و دیده شده‌ترین فیلم کارنامه قویدل را رقم بزند.

شاید نقطه ضعف عمده فیلم را بتوان ماکت‌ها و جلوه‌های ویژه آن دانست که متاسفانه چندان باورپذیر از کار در نیامده‌اند. قویدل در سال 68 فیلم «دلنمک» را با حال و هوایی عرفانی (که آن سال‌ها مدتی رایج شده بود) ساخت که به‌رغم اینکه خودش آن را بسیار دوست داشت در مجموع فیلم نتوانست توفیقی در اکران و جلب نظر منتقدین به دست آورد.

از موارد قابل توجه این فیلم بازی «هادی اسلامی»، تدوین«محسن مخملباف»و دستیاری «تهمینه میلانی» است. فیلم بعدی‌اش «گالان» که در سال 69 با نویسندگی، تهیه‌کنندگی و بازی «بهزاد جوانبخش» و موضوع مسابقات اسب‌دوانی ساخته شد نیز نتوانست توفیقی در کارنامه او کسب کند.

دورخیز بعدی «قویدل» جهت خلق فیلمی خوش‌ساخت و همسو با علایق و تبحرش منجر به ساخت «بندر مه‌آلود» در سال 71 شد که در کنار «ترن» می‌توان آن را از نقاط قابل توجه فیلمسازی وی دانست که با فیلمنامه‌ای پلیسی و پرتعلیق، کارگردانی و فضاسازی موفق، فیلمبرداری متناسب و تدوینی سنجیده در کنار بازی‌های خوب «فرامرز قریبیان» (که بعد از «ترن» دومین سیمرغ بلورین را برایش به ارمغان آورد) و «میرمحمدتجدد» (بهترین نقش‌اش در کنار فیلم «گروهبان») اثری موفق به سینمای پلیسی و اکشن ایران می‌افزاید. فروش کم این فیلم متاسفانه باعث کم‌کاری قویدل در دهه هفتاد می‌شود. فیلم بعدی وی «رخساره/79» درباره رابطه یک استاد بازنشسته ادبیات با دختری که به وی و آثارش علاقه‌مند است، فیلمی عاشقانه است که در حال و هوای آثار دوره اصلاحات ساخته می‌شود و از نکات جالب این فیلم حضور زنده‌یاد «محمدعلی سپانلو» در کسوت بازیگر است که در کنار «شناسایی/اعلامی/66» از معدود نقش‌های مهم او در سینماست. در دهه هشتاد «قویدل» که امکان مناسبی جهت فیلمسازی در سینما نمی‌دید به تلویزیون روی آورد و حاصل آن ساخت دو سریال به نام‌های «روح مهربان/84» و «دایره تردید/85» (با حال و هوایی پلیسی) و یک سریال ناتمام درباره زندگی «محمدرضا شاه» بود (و توسط کارگردانان دیگری ادامه یافت) که متاسفانه هیچ‌کدام جایگاه شاخصی در کارنامه وی ندارند.

پس از آن «قویدل» که در تدارک ساخت فیلمی پلیسی در ارمنستان بود پس از تصادفی دچار کسالت‌هایی شد که منجر به منتفی شدن ساخت این فیلم توسط وی شد. در سال 87 نیز به‌رغم بیماری فیلمی به نام «دوستی از جنس آتش» را ساخت که فرصت تکمیل آن را نیافت و پس از درگذشتش در آبان 88 توسط تهیه‌کننده آماده و نمایش داده شد.

زنده‌یاد «قویدل» که فیلمسازی خوش قریحه و کاربلد بود متاسفانه مانند استادش «خاچیکیان» در معدودی از آثارش موفق شد توانمندی‌هایش را به نمایش بگذارد و اثری بیافریند که توفیقی همه‌جانبه بیابد. او که هنرمندی بی‌حاشیه و سلامت (اهل کوهنوردی و شنا بود) و فیلمسازی حرفه‌ای بود با پایان عمر نسبتا کوتاهش (62 سال) دریغی برای سینمای ایران شد که مجالی برای خلق آثاری تاثیرگذار در دوران پختگی کاری‌اش نیافت. یادش گرامی باد.


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: امید جوانبخت