پایگاه خبری تئاتر: در 15 سال اخیر بلوم هاوس از مرتبت یک شرکت کوچک سازنده فیلمهای ترسناک کم هزینه و مستقل به درجات غول نخست تهیهکننده اینگونه آثار سینمایی تغییر وضعیت داده و چنین مدتی برای تغییر و تبدیلهای عظیم سینمایی و فرورفتن در قالبهای یک استودیوی بزرگ و پیشرو، زمانی اندک محسوب میشود، بلوم هاوس طی این مدت فیلمهایی را از ژانر وحشت تهیه و روانه بازار میکرد که نه لزوماً هنرپیشههای آن ستارههای سینما بودند و نه ابعاد و بودجه تولید آن بزرگ بود ولی فیلمهای پنج شش میلیون دلاری این استودیو به سبب ابداعات و خلاقیتهای موجود اغلب 10 برابر این ارقام میفروختند و معاملههایی سراسر سود بودند و همین دستاورد بود که بلوم هاوس را از جایگاه یک استودیوی کوچک مستقلساز به درجه برترین وحشتساز سینما در میان کمپانیهای هالیوودی ارتقا بخشید. این میزان اعتلا سبب شده حتی چنگ خونین کرونا و توان بازدارنده آن نیز محصولات بلوم هاوس را اگرچه دچار تأخیرهای زیاد و پرشماری در زمان اکران عمومی آنها کرده اما از روند و میزان تولید آثار جدیدشان چندان نکاسته و در ادامه سال 2022 و در یکی دو سال بعدی فیلمهای ترسناک جدید و متعددی از درون کارخانه وحشتسازیهای ناب بلوم هاوس بیرون خواهد آمد و به حرف روز و روند حاکم در ژانر سینمای وحشت تبدیل خواهد شد. فیلمهایی که این حال و هوا را به ارمغان میآورند و در نوبت اکران قرار دارند یا مراحل فیلمبرداری و «پس از تولید» (Post Production) خود را سپری میکنند، از این قرار هستند.
دراکولای تازه
ساختن هر فیلمی درباره یکی از ترسناکترین و البته معروفترین مخلوقهای منفی هنرهای نمایشی که همان «کنت دراکولا» است، میتواند یک واقعه جالب و ناب باشد و طبعاً این نسخه تازه هم، چنین خواهد بود. این بار کارگردانی و ساخت این نسخه تازه از دراکولا که هنوز نام قطعی آن اعلام نشده، با کارین کوزاما است که پیشینه تهیه فیلمهای ترسناک دیگری مانند «پیکر جنیفر» و «دعوت» را هم دارد و تهیه نسخه تازه دراکولا را تحت هدایت و حمایت کمپانی معروف و بزرگ یونیورسال انجام داده است. در این نسخه از روشهای جدیدی هم برای قصهگویی ورساندن مفاهیم مورد نظر بهرهگیری شده است و در عین وفادار ماندن کوزاما و همکارانش به سنن و شیوههای قصهگویی دراکولا و حفظ ساختارهای اصلی مرتبط با او از پدیدههایی مانند داشتن چند راوی مختلف و تشریح اتفاقات از چند منظر متفاوت استفاده میشود. در نهایت دراکولایی مقابل چشمها شکل میگیرد که اگر چه همان کنت مشهور و بدکردار و شیفته آشامیدن خون انسانها است اما برخی خصلتهای جدید و نادیده هم در وجود وی به تصویر کشیده میشود. کوزاما به سایت خبری و هنری kingcast گفته است: «دراکولا در تعابیر و نسخهها و توصیفهای متعددی که از وی در تاریخ هنر آمده، همیشه مرد هولناک و مرگباری بوده که ادعا و نماد رمانتیک بودن هم داشته و در راه عشق آدم کشته و خون ریخته است. در فیلم من دراکولا اضافه برداشن این وجه و چهره و رویکرد موجودی است که میتواند هر کارخوب یا برعکس پلید دیگری از او سر بزند ولی هرگز آرام نمیگیرد و معنای صلح و زندگی معمولی را نمیداند و به همین سبب نیز هرگز نمیتوان با او راه آمد. دراکولای سالهای 2022 و بعدی باید چیزی باشد که همه جزئیات و مشخصههایش در فیلمها و نسخههای قبلی رو نشده باشد و مدرنگراییها در آن اعمال شود و این کاری است که من کوشیدهام انجام بدهم.»
شیئی
«شیئی» یا «چیز» عنوان فیلم بسیار موفق و معروفی است که جان کارپنتر یکی از سلاطین فیلمهای ماوراءالطبیعهای در سال 1982 ساخت و 40 سال پس از عرضهاش هنوز از بهترینهای این ژانر به حساب میآید و در مدارس عالی سینما و در سایر شئون این حرفه از آن تقدیر میشود.
همسو با چنین نگرشهایی بدیهی است که در تمامی این سالهای طولانی دهها بار بحث بازسازی آن فیلم یا ارائه قسمتهایی دنبالهای برای آن مطرح شده باشد و جدیدترین نمونه در این زمینه نسخهای است که کمپانی بلوم هاوس در دست اقدام و اجرا دارد و برای اکران در پاییز 2022 (1401) در نظر گرفته شده است. این نسخه جدید لزوماً نه براساس سناریویی که فیلم اصلی با رجوع به آن ساخته شد بلکه با رویکرد به نسخه بلندتری است که چندی پیش از آن رونمایی شد و عنوان آن «چه کسی به آنجا میرود» است و جان دبلیو کمپبل جونیور آن را تدارک دیده است. دیگر عنوان اطلاق شده به این نسخه جدید «جهنم یخزده» است و ابهامات درباره آنچه در این نسخه از «شیئی» به تماشاگران ارائه میشود، فراوان است. میزان مشارکت جان کارپنتر هم در این پروژه جدید مبهم است و شاید وی به سبب کهولت و خانهنشینی سالهای اخیرش هیچ سهمی در این بازسازی نداشته باشد و فقط از او مشاوره گرفته باشند ولی بلوم هاوس رضایت دیوید گوردون گرین کارگردان تریلوژی تازه «هالووین» را برای اینکه زمامدار نسخه جدید «The thing» هم باشد، جلب کرده است. این در حالی است که بازیگر اصلی نسخه اصلی که همانا کرت راسل معروف باشد، طبعاً دیگر آن جوان اول دهههای 1980 و 1990 سینما نیست و اینک 69 سال سن دارد و اگر هم نقشی در فیلم جدید به وی سپرده شود، یک نقش جنبی و کوچک و صرفاً فردی همراهی کننده برای نقشها و آدمهای اصلیتر قصه خواهد بود.
«مدرس»
یک زوج مکزیکی – امریکایی که به ایالت کالیفرنیای امریکا کوچ کرده و آن جا کنار سایر مهاجران مکزیکی ساکن شدهاند، با پدیدههای ترساننده و عوامل ماوراءالطبیعهای غریبی مواجه میشوند و تصاویری را میبینند که نمیدانند واقعی است یا وهم و این فرض و سؤال هم وجود دارد که شاید این پدیدهها از یک نفرین و طلسم قدیمی نشأت گرفته باشند. این اولین فیلم بلندی است که رایان زاراگوزا ساخته و تنوچ هوئرتا که سابقه بازی در قسمت جدید سری فیلمهای ترسناک «Purge» را دارد، از بازیگران اصلی آن است و سایر نقش های کلیدی را آریاناگوئهرا، اوهلین گونزالز، کری کهیل و الپیدیا کاریو برعهده دارند.
آتش افروز
از سال 2010 به بعد پیوسته اخبار و شایعاتی پیرامون ساخت یک نسخه تازه از روی این کتاب رمان استیفن کینگ (معروف به سلطان ادبیات وحشت) به گوش خورده و تحرکاتی در این ارتباط شکل گرفته است ولی در یکی دو سال اخیر این تحرکات جدیتر و وسیعتر شده است. بلوم هاوس قول داده است که نسخه تازه «Fire starter » کاملاً صادق و وفادار به اصل قصه باشد و خبر از جذب زاک افرون هم به این پروژه داده و این در حالی است که این بازیگر بیشتر یک کمدیباز است که با کارهای ترسناک و دراماتیک کمتر کنار آمده است. نامهای متفاوتی برای کارگردانی این فیلم مطرح شده است. ابتدا از اکیوا گولدزمن در این ارتباط یاد میشد و سپس اسم فاتح اکین آمده اما در توافق نهایی ترتیب استفاده از کیت تامس داده شده که پیشینه ساخت فیلم ترسناک «The Vigil» را دارد. داستان استیفن کینگ و به تبع آن فیلمی که براساس این قصه ساخته میشود، راجع به دختر جوانی است که با داشتن نوعی ارتباطات الکترونیکی و ماورایی در مغزش میتواند آتش افروزی کند و جاهای مختلف را منفجر و طعمه حریق نماید. یک نسخه بلند سینمایی دیگر از روی این داستان در سال 1984 با بازی درو باریمور در نقش این دختر و با کارگردانی مارک ال لستر عرضه شده بود و در مدیوم کوچکتر تلویزیون نیز 19 سال پیش یک مینی سریال تهیه و از شبکه Sci-Fi پخش شد و طبعاً توقع این است که نسخه جدید سینمایی کیت تامس از هر دو نسخه قبلی فراتر برود. فیلم در دو ماه واپسین 2022 یا دو ماه نخستین 2023 اکران خواهد شد.
مادر طبیعت
این اولین فیلم جیمی لی کورتیس در مقام یک کارگردان خواهد بود و نویسنده متن آن نیز خود کورتیس و راسل گولدمن هستند که دومی از سران کامت پیکچرز، استودیوی فیلمسازی متعلق به کورتیس و رئیس بخش توسعه و تحقیقات آن به شمار میآید. کامت پیکچرز به لطف جایگاه محکمی که کورتیس در صنعت سینما دارد و ارتباطات قوی وی قرارداد همکاری سه سالهای را با بلوم هاوس بسته که براساس آن باید طی این مدت سه فیلم تازه ترسناک را برای این کمپانی بسازد تا بهنام بلوم هاوس روانه بازار شود. توضیحات ارائه شده درباره فیلم نخست از این سه اثر ترسناک سینمایی که «مادر طبیعت» نام دارد، اندک بوده و کمتر کسی میداند اتفاقات آن چیست و حول کدام محور حرکت میکند اما هم با رجوع بهعنوان فیلم و هم با نگاهی به پیشینه وتخصص برخی اعضای گروه تولید به نظر میرسد فیلم درباره شرایط آب و هوایی جهان و تغییرات شگرف آن در سالهای اخیر و اثر ویرانکنندهای باشد که این مسأله روی زندگی بشر گذاشته و مرگ و میرهای زیادی را از طرق مختلف موجب شده است. حرفهای اخیر خود جیمی لی کورتیس که بخش عمدهای از شهرت و اعتبارش از سری فیلمهای ترسناک «هالووین» میآید، طی مصاحبهای با نشریه اینترتین منت ویکلی هم نشانههایی از صحت رایزنی فوق دارد و هم نشانگر این است که او رفتن به پشت دوربین و کارگردانی به جای بازیگری را یک تغییر و تبدیل بدیهی و کاری میداند که باید دیر یا زود برای او شکل میگرفت و جای هیچ تعجبی ندارد. وی به این هفته نامه قدیمی و معتبر گفته است: «من 62 ساله شدهام و در نتیجه باید پرسید اگر حالا زمان کارگردان شدنم نیست پس چه زمانی برای این مهم مناسب است؟ در مورد شرایط کره زمین و طبیعتی که رو به نیستی میرود، اگر من اظهار نظر نکنم چه کسی حرف بزند؟» شایان ذکر است که فیلمبرداری و کارهای پس از تولید این فیلم در مراحل نهایی خود به سر میبرد و گفته میشود «Mother Nature» در اواخر تابستان 2022 (1401) به نمایش درخواهد آمد.
پروژه پولتر گایست
جان ریدلی که هم سناریست و رمان نویس است و هم کارگردان، این فیلم ترسناک سرشار از تعلیق را براساس داستانی با همین نام ساخته است. فیلم متمرکز بر پسری جوان است که در دهه 1960 میلادی در یک مجتمع مسکونی ویژه افراد کم بضاعت و معمولی روزگار میگذراند اما آنجا با نشانههایی غیرمعمولی و ماوراءالطبیعهای مواجه و غرق در هراس میشود. ریدلی به سایت هنری «The Warp» گفته است: «کاراکتر اصلی قصه ما از هر سو تحت تهاجم و تهدید قرار گرفته است و نمیداند که چه کند. بخشی از این تهاجمها قابل درک و واقعی و فیزیکی است و بعضی هم روحی و روانی و شبحوار نشان میدهد و حتی مشکلات نژادی و تهدیدهای طبقاتی هم شامل حال او شده است. قدر مسلم اینکه او در چنین جامعه نامتوازنی توسط نفرت و بدطینتیها محاصره شده و مجالی برای خوب زیستن ندارد اما سمت و سوی داستان ما او را به غلبه بر این کاستیها و ایجاد محیطی امیدوارانهتـر برای زندگی سوق میدهد. هر چه باشد، امید حتی شکل صوری و خیالی آن آخرین و بهترین سلاح بشر و مؤثرترین راه برای تفوق بر بدبینیها و ناکامیها است. ما در این فیلم شعار و دستمایه اصلی اکثر محصولات بلوم هاوس را حفظ کردهایم. اینکه در عین ترسناک بودن، بینندگان را به چالشهای جالبی وارد کنیم و وجه سرگرمکننده بودن کارهایمان را نیز هرگز از دست ندهیم.»
نوانخانه
در این فیلم که کارگردانیاش با اکسل کارولین سازنده فیلم «Soulmate» است، با افراد متعدد و متفاوت مقیم در یک نوانخانه و میهمانپذیر در گوشهای از یک شهر کوچک در امریکا آشنا میشویم که به وضوح حس میکنند محل اقامتشان براثر رفت و آمد و رشد و نمو نیروهای ناشناخته و مخرب و عوامل مضر ماوراءالطبیعهای به خطر جدی افتاده است. کاراکتر مرکزی یک زن پیر با بازی باربارا هرشی هنرپیشه مسن و پرسابقه امریکایی است که پس از ورود به جمع ساکنان این «میهمانپذیر» مخوف همان حس و تصوری را مییابد که ساکنان قبلی آنجا داشتهاند و گمان او این است که چون این محل را نمیتوان از شر این اشباح هولناک نجات داد، فرار از آنجا تنها و بهترین راه برای زنده ماندن است اما بدیهی است که این کار و گریز به آسانی حاصل نخواهد آمد، این زن هرچه به همخانهایهای جدیدش میگوید که او بر اثر یک اشتباه و تصور واهی به آنجا فرستاده شده، کسی حرف او را نمیپذیرد و به آن اهمیتی نمیدهد و این زن که قبل از این انتقال منحوس از یک سکته قلبی رسته، فرجامی را در انتظار خود میبیند که سختتر و تلختر از هر عارضه سنگین فیزیکی از این دست است.
بینگو
در جامعهای روستایی و در حومه اوک اسپرینگز امریکا با گروهی از دوستان و افرادی مواجه میشویم که سرکردهشان مردی به نام لوپیتا است و اوست که اتحاد آنها را حفظ میکند و سبب میشود از گذرگاههای سخت عبور کنند. با این حال آرامش این جامعه زمانی به هم میریزد که تالار مرکزی شهر کوچک محل زندگی این افراد که چشم امید آنها است و مردم هر روز و هر شب در آن اجتماع میکنند، به یک خریدار ناشناخته و قدرتمند واگذار میشود و این شایعه بر سر زبانها میافتد که این خریدار از نیروهای ماوراءالطبیعه بهره میگیرد و راهش را به هر سمت و سویی با سلاح زور میگشاید و مغلوب هیچ نیرو و سازمان برتری هم نمیشود. کارگردانی این فیلم را جیجی سول گوئررو انجام داده که اپیزودهایی از سریالهای تلویزیونی ترسناک «The Purge» و «به درون تاریکی» را هم ساخته و با ساز و کارهای این تبار از فیلمهای تلویزیونی و سینمایی کاملاً آشنا است.
خانم مارچ
این فیلمی است که الیزابت ماس براساس رمانی از ویرجینیا فیتو با همین نام در دست ساخت دارد و حتی تأمین بخشی از بودجه تولید و کارهای اجرایی آن را خود ماس برعهده داشته است. رمان مرجع با داستان «شرلی جکسون» و نظایر آن قیاس شده و درباره یک زن خانهدار مستقر در بخش شرقی شهر نیویورک است که روزی در مییابد کاراکتر منفی و پلید رمان ترسناک جدید همسرش براساس کاراکتر او طراحی و ترسیم و ارائه شده و انگار خود اوست. بدیهی است که این کشف تلخ او را به این باور برساند که از دید نزدیکانش هم آدمی معقول و مثبت و شیرین نیست و شوهرش در تمامی سالهای زندگی مشترکشان به گونهای مخفی از او و سایر اطرافیانش نمونهها و مواردی برای تشکیل بنیادهای آثار هنری خود ساخته و فقط به چشم یک سوژه و وسیله به آنها نگریسته است. کمپانی اسکوالور که متعلق به الیزابت ماس است، بخشی از پول ساخت این پروژه را فراهم آورده و در سود حاصله و میزان فروش آن نیز سهیم به حساب میآید.
فعالیتهای ماوراءالطبیعه 7
تمامی قسمتهای قبلی این فرانچیز بسیار کم هزینه اما پرفروش با نگره و سیستم موسوم به Found Footage ساخته شده و نسخه جدید نیز عاری از این روش نیست. با این حال تفاوت مهم و عمده موجود بین این قسمت با سایر آثار دنبالهای ساخته شده برای فیلم اصلی این است که نوشتن سناریوی آن را به اورن پلی سپردهاند که در اکثر آثار دنبالهای قبلی غایب بوده و ماجراها از قلم او تراوش نکرده بود ولی حالا و به یمن ساخت یک قسمت دنبالهای جدید و احتمالاً بهتر، اورن پلی دوباره دست به قلم شده و کارها را طراحی کرده و خط و ربط داستان را به پیش برده است. با وجود این کمپانی بلوم هاوس از ادای هرگونه توضیحی پیرامون مضمون قصه این نسخه جدید و اتفاقات آن احتراز کرده و وعده به فردا و فرداهای بعد و زمان اکران فیلم داده است. قسمت قبلی این سری فیلمها که بخش ششم بود و با نام مکمل و جنبی «سمت و سوی خیالی» پخش شد، مربوط به سال 2015 میشود و با این که کم سودترین قسمت این فرانچیز نام گرفت اما به رغم داشتن بودجهای صرفاً 10 میلیون دلاری در سطح جهان 80 میلیون دلار درآمدسازی کرد. مجموع سودسازی شش فیلم قبلی هم از رقم 900 میلیون دلار چندان دور نیست و این درحالی است که هنوز بخشی از درآمدهای این فرانچیز در بازار خرید و اجاره نسخههای ویدیویی بهطور دقیق محاسبه و اعلام و ضمیمه آمار موجود نشده است.
انتقامجویی
این اولین فیلم بلند بی جی نوواک بازیگر و کمدین امریکایی در مقام یک کارگردان است و اینکه او با پیشینهای در ژانر کمدی کاری خوب و قابل قبول را با مایههای ترسناک بسازد، از توفیق مهم وی سخن میگوید. نوواک از نویسندگان سناریوی نسخه امریکایی سریال تلویزیونی «اداره» هم بوده و در آن نقش کلیدی رایان هاوارد را نیز ایفا کرده است. هرچه هست، نوواک در حیطه و عرصه جدید کاریاش که فیلم هراسانگیزی همچون «انتقامجویی» است، رل کلیدی یک مجری برنامههای رادیویی را ایفا میکند که مجبور میشود از نیویورک شهر محل زندگیاش به سمت یکی از ایالات و شهرهای جنوبی امریکا سفر کند تا معمای قتل تکاندهنده همسر سابقش را حل کند و دریابد که چه اتفاقاتی او را به این فرجام تلخ سوق داده است. سایر بازیگران اصلی این فیلم اشتون کاچر، ایسا رای و بوید هالبروک هستند. روند تولید فیلم از ماه مارس 2020 آغاز و نسخه نهایی از ماه اکتبر این سال آماده نمایش شد اما «کووید 19» در پخش آن تأخیر انداخت و اینک کمپانی بلوم هاوس زمانی بین آبان و آذر 1401 را برای اکران آن درنظر گرفته است. فیلمی که بی جی نوواک مدعی است هرچند دلهره و هراس از سر و روی آن میبارد اما آرامشبخش هم هست و دوستداران ژانرهایی بجز کارهای ترسناک را هم راضی خواهد کرد.
پنج شب در محل «فردی»
این فیلم براساس یک بازی ویدیویی هراسانگیز با همین نام ساخته شده و متمرکز روی مأمور امنیتی شبانه رستورانی به نام «فردی فازبیر» است که تا وقتی روشنایی روز هست، احساس خطری در این محل نمیکند اما در تاریکی شب شاهد زنده شدن موجوداتی ظاهراً مرده و سربرآوردن آنها در عالم امکان و کارهای جنایتکارانه آنان در اطراف خود است که طبعاً نمیتواند مهاری بر آن بزند و اوضاع را آرام و امنیت را در این محل برقرار کند. این فیلم و موضوع اولیه آن و به واقع امتیاز ساخت فیلمی از روی فرانچیز ویدیویی مورد بحث ابتدا توسط کمپانی برادران وارنر خریداری شد و قرار بود کارگردانی به جیل کینان سپرده شود ولی حالا حق ساخت فیلم متعلق به بلوم هاوس است و از کریس کلمبوس معروف و معمولاً کمدیساز خواستهاند کارگردانی را برعهده گیرد. بهرغم تأخیرهای مکرر و وسیع کرونایی در کامل شدن فیلم و باقی ماندن برخی کارهای مربوط به «Post production» کمپانی بلوم هاوس به موفقیت این فیلم مطمئن است.
به تاریکی شب
این فیلم با کارگردانی ماریت لیگو درباره حمله بیرحمانه خونآشامان و آدمخواران به گوشهای از نیواورلینز امریکا و تبعات آن است. واکنش اهالی منطقه به این تهاجم، سریع و البته مبتنیبر تلاش صرف برای زنده ماندن است اما فیلم به موازات عنوانش به ما میگوید که فضا و آینده برای افراد به خطر افتاده، به تاریکی شب است و تا صبح نجات، فرصت و فاصله زیادی
وجود دارد.
مشخصهها و مسیر داستانی و بافت این فیلم به گونهای است که میتوان بینندگانی فراتر و بیشتر از آنچه را که دوستداران کارهای استودیوی بلوم هاوس آن را میپسندند، برای فیلم قایل بود و شاید تمامی طیفهای علاقهمند به فیلمهای ترسناک متمرکز بر جوانان از این اثر سینمایی استقبال کنند. هنرپیشههای اصلی این فیلم آشیا کوپر، فابریتزیو گوییدو، کریگ تیت، کیت دیوید، میسن بوشام، آبیگیل و فرانکی اسمیت هستند.
منبع: روزنامه ایران
نویسنده: وصال روحانی