مناسبات ضعیف تولید تئاتر در ایران و سانسور کشنده به کارگردانان اجازه نمی‌دهند تا ایده‌های خود را به راحتی روی صحنه پیاده کنند و با توجه به این مسائل، نمایش «شام آخر» به نویسندگی و کارگردانی «مسعود دلخواه» یک اثر تکنیکی قابل تأمل در سال ۱۴۰۱ است.

چارسو پرس: به صحنه شام آخر می‌توان طور دیگری نگاه کرد. آیا وقتی مسیح نان را برمی‌دارد و آن را در ظرف فرو می‌کند و می‌گوید، «این ترید را به دست کسی می‌دهم که به من خیانت خواهد کرد»، آیا منظور او پیشگویی است یا مأموریت کسی را روشن می‌سازد؟ به نظر من مورد دوم درست است... یهودا قابله رستگاری است، نقش مقابل مسیح. او کسی است که مسیح را تسلیم مرگش می‌کند و بعد خودش در سایه می‌میرد.

تو، آن هستی/ جوزف کمبل

خیابان هاشمی، خیابانی که جین نمی‌پوشد، خیابانی که شیرینی دانمارکی نمی‌خرد، خیابانی که قلم پانک‌ها را خرد می‌کند.

خیابان هاشمی/ ریشه در ابر/ محمدرضا عبدالملکیان (۱۳۶۸)

نمایش «شام آخر» به نویسندگی و کارگردانی «مسعود دلخواه» در خرداد ۱۴۰۱ و در تماشاخانه «ایرانشهر» به صحنه رفته‌ که بر اساس بخش‌هایی از رمان «مرشد و مارگاریتا» اثر «میخاییل بولگاکف» و چند منبع دیگر نوشته شده‌است. نمایش ‍۱۱۰ دقیقه‌ای مذکور به شکل نیمه موزیکال اجرا شده و بازیگرانی مثل «کاظم بلوچی»، «رحیم ‌نوروزی» و «شهین نجف‌زاده» در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند. دلخواه در این اجرا به تاریخ اکنون، قهرمان مسئله‌ساز، امر سیاسی و ساختار دراماتیک توجه کرده‌است.

 نقد نمایش شام آخر

وقتی عیسی تبدیل به جوانی جین‌پوش می‌شود

عیسی و حواریون او در نمایش «شام آخر»، شلوار جین و تی‌شرت سفید بر تن دارند. شلوار جین، تی‌شرت، کراوات و امثالهم از نشانه‌های سیاسی در دهه ۱۳۶۰ در ایران هستند. شلوار جین، نماد سبک زندگی جوانانه بود که دولت آن را به عنوان نمادی از مصرف‌گرایی آمریکایی در نظر ‌می‌گرفت. «علیرضا قزوه» در «مولا ویلا نداشت» در زمستان ‍۱۳۶۶ نوشته‌است: «می‌ترسم شلوارهای جین و چارلی، کار دستمان بدهد و شکلات‌های انگلیسی دهان‌مان را ببندد». من می‌خواهم با توجه به ممنوعیت شلوار جین و تی‌شرت در دهه ۱۳۶۰ و استفاده آن در نمایش جدید «مسعود دلخواه»، خوانشی از منظر مطالعات فرهنگی از اجرای «شام آخر» انجام دهم. جین به عنوان یکی از مهم‌ترین لباس‌های آمریکایی در سال ۱۸۷۳ توسط «ژاکوب دیویس» و «لوی استراوس» تولید شد. اولین لباس‌های جین، «لباس کار» نامیده می‌شدند و مورد توجه جویندگان طلا و کارگران قرار ‌‌گرفتند؛ چونکه با دوام بودند. نسل جوان، نام «بلو جین» را روی شلوار‌های مورد علاقه‌اش در دهه ۱۹۶۰ گذاشت و اینگونه بود که لغت جین وارد فرهنگ عامه شد. رنگ نیلی به دلیل تیرگی، دیرتر کثیف می‌شد و برای لباس‌های کار نیز انتخاب بهتری بود؛ بنابراین این رنگ از آن زمان تاکنون روی پارچه‌های جین باقی مانده‌است. تی‌شرت، نوعی لباس آستین کوتاه و خنک است که نام خود را از شکل «T» گرفته‌ است. تاریخچه چنین لباس‌هایی به قرن‌ها قبل باز می‌گردد و آنها را از پشم یا ابریشم می‌ساختند تا عرق بدن را جذب کنند. تی‌شرت در قرن نوزدهم، مورد علاقه کارگران معدن و بندر بود؛ اما در قرن بیستم، مورد توجه نیروهای نظامی آمریکایی قرار گرفت و بعد از آن بود که وارد عرصه عمومی شد. جوانان در اواخر دهه ۱۹۴۰ به تی‌شرت تمایل زیادی نشان دادند؛ زیرا ارزان و جذاب بود. بازیگرانی مثل «مارلون براندو» و «جیمز دین» در دهه ۱۹۵۰ با پوشیدن تی‌شرت، تبدیل به نماد سبک زندگی جوانانه شدند. جوانان طبقه متوسط آمریکایی در دهه ۱۹۶۰ با پوشیدن تی‌شرت و شلوار جین، نوعی از شیک‌پوشی مدرن را ترویج کردند که اعتراضی علیه کت‌وشلوار بزرگسالان بود. جالب است که تی‌شرت و شلوار جین در کشورهای کمونیستی و حتی در ایران، نماد زندگی آمریکایی شد و مأموران با کسانی که آنها را می‌پوشیدند، برخورد می‌کردند. «عباس کاظمی» در کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی» نوشته‌است: «جین، زندگی سیاسی دنباله‌داری در ایران دارد و مناقشه درباره آن هنوز هم پایان نیافته‌است. در حالی که جین، امروزه به قید وثیقه آزاد شده در دهه ۱۳۶۰ روزگار سخت‌تری را پشت‌سر گذاشته‌است. برخی میان مفهوم جین و جن، نسبتی می‌بینند؛ برخی آن را نماد شیطان‌پرستی و برخی نماد فراماسونری می‌دانند و برخی آن را آینه‌ای می‌انگارند که می‌توان کلیت غرب فاسد را از طریق آن مشاهده کرد. مصرف‌گرایی، غرب‌زدگی، امریکایی‌شدن، تهاجم فرهنگی، ابتذال، بی‌بندوباری، غیرمذهبی‌بودن و غیر‌انقلابی‌بودن تنها برخی از معانی‌یی است که به این پوشش نسبت داده شده‌است». اگر پوشیدن جین را به عنوان یک نشانه در نظر بگیریم باید آن را در شبکه یک نظام معنایی به کار ببریم. معناهایی که در ایران به «جین‌پوشی» نسبت‌ داده شده‌ به تعبیر «رولان بارت»، آن را از یک نشانه تبدیل به یک اسطوره کرده؛ زیرا رابطه‌ای طبیعی میان دال و مدلول برقرار نشده‌است؛ بلکه ساختار قدرت تلاش کرده تا با خوانشی سیاسی از این پوشاک به بازتولید ساختار ایدئولوژیک یاری رساند. اینگونه شد که شلوار جین در دید مسئولان دولت ایران، تبدیل به نمادی از «فرهنگ فاسد غرب» شد. شلوار جین و تی‌شرت در مقابل کت‌وشلوار، نشانه‌ای از تقابل «سبک زندگی جوانان» در برابر «سبک زندگی بزرگسالان» در آمریکا بود؛ اما ماجرا در ایران به شدت سیاسی و طبقاتی شد. اگر از منظر «میشل فوکو» به این ماجرا نگاه کنیم، شبکه قدرت با چشم سراسربین خویش، تلاش می‌کرد تا تمام افراد را شبیه به یکدیگر –خاصه خودش- کند؛ پس مبارزه‌ای علیه تنوع سبک‌های زندگی به راه انداخت که تا امروز ادامه دارد. جوانان ایرانی، بیشتر به خاطر شیک‌پوشی و مُد به سراغ «جین‌پوشی» رفته‌اند. شلوار جین ترکی در دهه ۱۳۷۰ تبدیل به پوشاکی مناسب برای طبقات مختلف در ایران شد که نشان می‌دهد مافیای واردات پوشاک نیز در این امر تأثیر داشته‌اند. ناسازه مهمی در اینجا شکل می‌گیرد؛ زیرا همان‌طور که گروه‌هایی از شبکه قدرت، پوشیدن برخی از پوشاک را ممنوع می‌کردند، گروه‌های دیگری همان پوشاک را وارد می‌کردند تا سود زیادی در بازار سیاه به جیب بزنند. «دنیل میلر» و «وودورد» در کتاب «جین‌های آبی: هنر امر معمولی» (۲۰۱۲)، جین‌پوشی را بخشی از فرهنگ مادی می‌دانند و اجرای دلخواه نیز با توجه به فرهنگ مادی امروز، روی صحنه رفته‌است. نمایش «شام آخر» به خوبی به تاریخ اکنون متصل می‌شود؛ زیرا کارگردان تلاش کرده تا در فرم اجرایی، ساختاری انتقادی را با توجه به وضعیت امروز برپا کند. فرمی که دلخواه، قوام داده شامل چیزهای ممنوعه در سال‌های گذشته می‌شود که عبارتند از: (۱) لباس‌های جوانانه، (۲) موسیقی و آواز، (۳) تحلیل فرهنگ مادی در بستری معنوی و (۴) بهره‌گیری از قهرمان مسئله‌ساز. تماشاگران در نمایش «شام آخر»، شاهد قهرمانی مسئله‌سازند که علیه مناسبات فاسد موجود، اعتراض می‌کند که در نهایت به ایثار و رستگاری‌اش ختم می‌شود. عیسی (ع) در جست‌وجوی زندگی بهتری است که در این راه با شبکه قدرت درگیر می‌شود. نیروهای امنیتی فاسد بر خلاف میل «پونتیوس پیلاطس» (والی یهودا) و با فشار گروه‌های بنیادگرای مذهبی، عیسی (ع) را قربانی می‌کنند. روایت حاضر بر اساس رمان «مرشد و مارگریتا» شکل گرفته که یکی از سیاسی‌ترین آثار ادبی تاریخ است؛ زیرا نویسنده نشان می‌دهد که «شیطان» در تاریخ اکنون در خیابان‌های شوروی ظاهر می‌شود. شیطانی که در مسکو ظاهر می‌شود و در خیابان‌های شوروی قدم می‌زند، نمادی از «ژوزف استالین» است.

 نقد نمایش شام آخر

بهشت بازیافته در وسوسه‌ها

دکور صحنه از چند قطعه‌ چوبی تشکیل شده‌ که میز شام آخر و مصلوب‌شدن مسیح را تداعی می‌کند. اینجاست که باید برچسب پست‌مدرن را به کار جدید دلخواه، الصاق کنیم؛ زیرا میزانسن‌های او به گونه‌ای است که گاهی بازیگران از جایگاه تماشاگران وارد صحنه می‌شوند و نورهای موضعی مختلفی نیز روی دیوارها و راهروهای تماشاخانه می‌افتند. تماشاگران قرار است، روزهای پایانی زندگی عیسی (ع) را به عنوان قهرمان اصلی نمایش دنبال کنند که به علت خیانت‌های برخی از حواریون –خاصه یهودا- به صلیب کشیده می‌شود. دلخواه توجه چندانی به وسوسه‌های عیسی (ع) در صحرا نمی‌کند که برخی از مفسران به آن بسیار توجه کرده‌اند. «جان میلتون» در «بهشت بازیافته» (۱۶۷۱)، رستگاری عیسی (ع) را نه در مصلوب‌شدن؛ بلکه در تسلط مسیح بر وسوسه‌هایی که در صحرا بر او عرضه شده بود، می‌دید. کنش دراماتیک تأثیرگذاری در نمایش «شام آخر» بین قهرمان (عیسی) و ضد قهرمان (یهودا) شکل نمی‌گیرد؛ زیرا دلخواه به شدت وابسته به متن روایی «میخاییل بولگاکف» است. «جوزف کمبل» اعتقاد دارد که «ما در تصویر مسیح همواره مضمون سایه را داریم؛ نقش متضاد در مقابل نور جهان. شما هیچ‌وقت نور را بدون سایه نمی‌بینید؛ سایه بازتاب تصویر نور است». اگر تضاد عیسی و یهودا، محور اصلی درام قرار می‌گرفت، کنش‌های دراماتیک با قدرت بیشتری پیش می‌رفتند. دلخواه تلاش می‌کند تا روایتی زمینی و امروزی از ماجرای شام آخر را به تصویر بکشد؛ روایتی از خیانت‌ها و پول‌پرستی مردم را. نگاه دلخواه وابسته به جامعه امروز ایران است؛ زیرا پول‌پرستی تبدیل به امری مهم در زندگی روزمره ایرانیان شده‌است. طبقه‌ای تن‌آسا از اواخر دهه ۱۳۷۰ در ایران شکل گرفته که در حال انباشت سرمایه‌اند و اوج مناسبات این گروه را می‌توان در دادگاه‌های جرائم اقتصادی در دهه ۱۳۹۰ دید. افرادی با عنوان سلطان سکه، سلطان قیر و امثالهم به دادگاه‌های اقتصادی وارد شدند که در نهایت اعدام شدند؛ اما این پایان ماجرا نبود. برج‌های اشرافی و ماشین‌های لوکسی که هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شود، نشان می‌دهد که مشکل در جای دیگری بوده؛ زیرا شکل این سبک از زندگی برخلاف شعارهای مسئولان در دهه ۱۳۶۰ بوده‌است. امروز با فساد و شکاف‌ طبقاتی گسترده‌ای در ایران طرف هستیم که به خاطر حرص پول‌پرستی و قانون‌گریزی شکل گرفته‌‌است. اکنون، جامعه‌ای ایران در ظاهر دینی است؛ ولی در عمل در زندگی مادی غرق شده‌است. اینجاست که شلوار جین، تی‌شرت سفید و پول‌پرستی حواریون در نمایش «شام آخر» معنا پیدا می‌کنند. «مسعود دلخواه» یک کارگردان تکنیکی است که از توجه به زندگی روزمره در جامعه خود غافل نشده و تلاش کرده تا اثری موزیکال را با توجه به دراماتورژی معاصر روی صحنه ببرد.

 نقد نمایش شام آخر

اجرایی که از ایده‌هایش عقب می‌ماند

هنگامی که متن روی صحنه می‌رود، تماشاگر آن را دریافت و تفسیر می‌کند. متن، یکی از عناصر اصلی اجرا است. تئاتر به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود که عبارت است از: (۱) عوامل متنی و (۲) عوامل غیر متنی. من درباره عوامل متنی و محتوای «شام آخر» نوشتم که در آن به خوبی به امر سیاسی، امر دراماتیک و قهرمان مسئله‌ساز توجه شده‌است. طراحی‌های لباس و صحنه هم به خوبی انتقادی و رادیکال شده‌اند که نشان می‌دهد فاطیما زعفرانی کار خودش را عالی انجام داده‌است؛ اما بازیگران در این فرم اجرایی، توانایی ناچیزی از خود نشان می‌دهند و بدن ناآماده‌ای دارند. آنها به هیچ عنوان از پس نقش‌های خود برنیامده‌اند. متن دراماتیک به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود که عبارتند از: (۱) متن مکتوب و (۲) متن گفته‌شده. متن «شام آخر» در فرایند اجرا و گفته‌شدن با مشکلات زیادی همراه شده‌؛ زیرا بسیاری از مفاهیم در لایه‌های زیرین باقی مانده‌اند. عناصر بصری نمایش «شام آخر» به خوبی در خدمت کار هستند و معانی صریح و ضمنی خود را می‌رسانند؛ اما عناصر روایی، نمی‌توانند به خوبی کار کنند که به خاطر مناسبات ضعیف تولید تئاتر و فشار سانسور در ایران است. تئاتر یا رادیکال می‌شود یا محافظه‌کار، تئاتر «شام آخر» در ایده‌ها و عناصر بصری به خوبی رادیکال شده‌؛ اما در کنش‌های دراماتیک و انتقال ایده‌ها به شدت محافظه‌کار شده‌است. تئاتر به دو بخش (۱) ایده و (۲) اجرا نیز تقسیم می‌شود. ایده‌ و ضرورت اجرایی نمایش «شام آخر» کاملا روشن است؛ اما اجرایی که به صحنه رفته کاملا اخته و رام ‌است. من نمی‌توانم ایرادی از کارگردان بگیرم؛ زیرا با غول سانسور در حال کشتی‌گرفتن بوده‌است. «مسعود دلخواه» نمی‌تواند ایده‌های روایی را تبدیل به کنش‌های دراماتیک کند؛ بنابراین، بازیگران با مشکلات زیادی مواجه شده‌اند و بدن‌شان بحرانی نشده‌است. فرم اجرا و تکنیک کارگردان، بیشتر از هر چیز دیگری به چشم می‌آید. اغلب اجراهای چند سال اخیر به خاطر سانسور افسارگسیخته از مفاهیم انتقادی خالی شده‌اند که ضرورت به صحنه آمدن آنها را زیر سوال برده‌است. کارگردانان در این وضعیت دو راه در پیش دارند که عبارتند از: (۱) اجرای تمثیلی و (۲) اجرای فرمالیستی. «مسعود دلخواه» تمام تلاش خود را کرده تا در دام اجرای فرمالیستی نیفتد؛ اما قدرت اجرای او به شدت کاهش یافته‌است. پاشنه آشیل نمایش «شام آخر»، بازیگران ناهماهنگ و غیر تکنیکی آن هستند. هر کدام از بازیگران به شکل متفاوتی بازی می‌کنند و هیچ وحدتی در کار آنها دیده نمی‌شود به عنوان مثال، شیوه بازی «رحیم نوروزی» با شیوه بازی «کاظم بلوچی»، زمین تا آسمان فرق می‌کند. یکی از آنها نرم، روان، خودمانی و مدرن بازی می‌کند و دیگری مانند بازیگران عصا قورت‌داده تئاترهای کلاسیک است. اجازه بدهید در پایان تأکید کنم که مناسبات ضعیف تولید تئاتر در ایران و سانسور کشنده به کارگردانان اجازه نمی‌دهند تا ایده‌های خود را به راحتی روی صحنه پیاده کنند و با توجه به این مسائل، نمایش «شام آخر» به نویسندگی و کارگردانی «مسعود دلخواه» یک اثر تکنیکی قابل تأمل در سال ۱۴۰۱ است.

///.


منبع: -
نویسنده: سید حسین رسولی