"222" اقتباسی نزدیک از نمایشنامه قرمز است که محتوا و جریان روایی خود را از آن وام گرفته و تا حدود زیادی به آن وفادار است. نمایشنامه قرمز، درگیرکننده و افشاگر، با ترکیب دقیقی از زیرو بم‌های روتکو که چه از گفته‌ها و روند زندگی‌اش وچه از تقابل هنر اکسپرسونیسم با سبک‌های دیگر آن زمان ساخته وپرداخته شده است؛ با همان فلسفه‌ی دریدایی و ویتگنشتاینی درباره مفاهیم و رنگ‌ها.

چارسو پرس: "222" نمایشی به کارگردانی علی شایع، که اقتباسی از نمایشنامه قرمز نوشته جان لوگان است.

لوگان نویسنده‌ی فیلمنامه‌ی گلادیاتور و نامزد اسکار، بعنوان نمایشنامه‌نویس با سوژه‌ی مارک روتکو یکی از بزرگترین نقاشان انتزاعی معاصر و تابلوهای حیرت‌انگیز و زندگی ِپرفراز ونشیبش و جوایز متعدد برای نمایشنامه‌ی قرمز، شناخته می‌شود.

نقد نمایش دویست و بیست و دو

"222" اقتباسی نزدیک با همان روند است که محتوا و جریان روایی خود را از آن وام گرفته و تا حدود زیادی به آن وفادار است. نمایشنامه قرمز، درگیرکننده و افشاگر، با ترکیب دقیقی از زیرو بم‌های روتکو که چه از گفته‌ها و روند زندگی‌اش وچه از تقابل هنر اکسپرسونیسم با سبک‌های دیگر آن زمان ساخته وپرداخته شده است؛ با همان فلسفه‌ی دریدایی و ویتگنشتاینی درباره مفاهیم و رنگ‌ها؛ روتکو با سابقه‌ی فعالیت، بعنوان بازیگر تئاترو علاقمندی‌اش به این هنر زنده و تاثیر از فلسفه‌ی نیچه و روانکاوی فروید، کاملا سوژه‌ی ویژه‌ای برای یک نمایش صحنه‌ای‌ست چنانکه خود، نقاشی‌هایش را عنوان یک درام و فرم‌ها را بازیگران آن درام می‌دانست و یکی از مهمترین دوره‌های زندگی‌اش یعنی همان زمانی که پیشنهادی برای نقاشیِ دیواری فضای رستورانی در برج انقلابی سیگرام دریافت می‌کند ، دستمایه قرار بگیرد.

درست زمانی که از یک سو دراوج ِمحبوبیت وموفقیت وشهرت کاری‌ست و از سوی دیگر به فرمِ تثبیت‌شده‌اش در رنگ‌ها وخلق اثر رسیده است آنگونه که چه خود وچه منتقدانش اذعان دارند رنگ‌ها در تابلوهای روتکو، حرکت دارند و با نور و شدت و ضعف آن، محرک به طغیان، شورش و تغییر هویتند؛ ازجای خود حرکت می‌کنند و مانند تاتر زنده و درگیر کننده‌اند. چنانکه خود می‌گفت :
«سطوح نقاشی‌های من وسیع و در همه جهت در حال یورش به بیرون هستند و یا آن سطح‌ها درحال انقباض و هجوم به درونند. میان این دو قطب هرآن چیزی که من می‌خواهم بگویم، گنجانده شده است.»

نقد نمایش دویست و بیست و دو

داستان نمایش، نگاه روتکو به هنر و فعالیت هنری‌اش در قالب دیالوگ‌هایی با دستیارش کنی، برای آماده‌سازی همین سفارش بزرگ‌ است که در متن علی شایع، جنسیت آن تغییر و دختری تازه‌کار در نقاشی‌ست. او کارآموزی‌ست که در این دوران دوساله سفارش نقاشی‌های سیگرام با روتکو همکاری می‌کند، و در این بین با روتکو مباحث نظری و بحثی زیادی درباره هنر و سبک‌های هنری روز دارند. از خلال این گفتگوها، مخاطب  به فضای ذهنی روتکو نیز بیشتر آشنا می‌شود. روتکویی که بسیار سیگارمی‌کشد، الکل می‌نوشد، وبجای علاقمندی به زندگی مدرن و لوکس و تجملات ِبورژوازی، به اساطیر و خدایان کهن و انسان علاقمندست، زایش تراژدیِ نیچه را ضامنِ هنرمندی می‌داند و حتی به دستیارش در بدو ورود آن را توصیه می‌کند؛ او با تاثیر از فروید به عمیق‌بودن پیشروی می‌کند، همین پیشروی در رنگِ تابلوهایش نیز نمود دارند آنچنان که نام تابلوها را با رنگ‌ها نام‌گذاری می‌کند.

تردید او برای قبول این سفارش عظیم که بالاترین دستمزد قرارد نقاشی‌های دیواری را تا آن زمان داشته، در همین بحث‌ها روشن‌تر می‌شود.علی شایع، نقد دیدگاه خود را به هنر و تئاتر امروز نیز در این بخش گنجانده و به مخاطب منتقل می‌کند. اینکه هنری که با سفارش و مبالغ بالا به تولید برسد به ابتذال بی‌هویتی رسیده و از ارزش واقعی‌اش کاسته می‌شود. تفسیر روتکو درباره رنگ و تاثیرگذاری یک اثرهنری شاهدی بر این ویژگی‌ست. روتکو می‌گوید: «من فقط به ابراز احساسات اولیه‌ی انسانی علاقه‌مندم، تراژدی، خلسه، محکوم بودن وغیره. و این حقیقت که بسیاری از مردم در هنگام مواجه‌ شدن با نقاشی‌های من از خودبی خود می‌شوند و به گریه می‌افتند گویای این است که توانسته‌ام این احساسات پایه‌ی انسانی را به اشتراک بگذارم؛ اگر شما تنها تحت تاثیر نحوه‌ی ارتباط رنگ‌ها قرار گرفته‌اید باید بگویم که متوجه منظور اثر نشده‌اید.» و این جمله‌ی بیادماندنی را در پذیرش سفارش کار برای یکی از گرانقیمت‌ترین رستوران‌های دنیا که تنها مخصوص قشر بسیار پولدارست ابراز کرده: " امیدوارم نقاشی‌هایم اشتهای هر لعنتی‌ای که در اینجا غذا می‌خورد را کورکند."

او می‌خواهد از تابلوهایش محافظت کند وتنها زیر نوری کم آنها را قرار می‌دهد بااین حال قراردادِ او برای رستوران برجی‌ست که معمار معروف آن فلیپ جانسون به خدایِ شیشه‌ای معروف‌ است وتمام ساختمان از شیشه است؛ بنابراین همین تلنگرها او را وادار می‌کند که به برج و رستوران سربزند و دست آخر تصمیم بگیرد سفارش 30 اثر قرمز تیره و مشکی تابلوهایش راکه طی دوسال کشیده لغو و ده سال بعد بخشی را به موزه‌ی تیت بریتانیا با شرطِ مکانی همیشگی و تالاری مخصوص با نور تنظیم شده اهدا کند. جایی که دیگر مطمئن‌ست رنگ‌ تابلوهایش اثرگذاری خود را با حفاظت کامل دارند، بجای آنکه دررستورانی شیک و شلوغ باشند که کمترین توجه را جلب می‌‍‌کند، هرچند رکورد بالاترین رقمِ خرید نقاشی‌های دیواری تا آن زمان بوده باشد .

نقد تئاتر دویست و بیست و دو

«222»، همچون قرمز، نمایشنامه ایی است که می‌تواند روتکو را روانکاوی کند و نشانه‌هایِ روان‌گسیختگی و میلش به مرگ و افسردگی را در حالیکه در اوج موفقیت کاری‌ست از او بیرون بکشد.  ترس همیشگی او را ازاین که مبادا کارش به انتها رسیده باشد وانزجارش را از سبک رایج آن زمان پاپ‌آرت با اوج اندی وارهول با تمسخر ِقوطی‌های نوشابه و سوپ، بازنمایی می‌کند.

ارتباط با دستیارش که در طی دوسال کار بااو چیزی از زندگی شخصی‌اش نپرسیده زمانی که با نظر جسورانه‌اش درباره‌ی خودنمایی و هیچ‌بودگی او روبرو می‌شود، تحت تاثیر قرارمی‌گیرد. او با نسلی بعد از خود مواجه می‌شود که درک متفاوت‌تری ازاو به هنر دارند، با این حال او همچنان علاقمند به داشتن معبدی برای نقاشی‌ست و آنرا اسطوره‌ای و باشکوه می‌خواهد .چنانکه سالها بعد پس از دریافت دستمزد بالایش برای نقاشی دیواری کلیسای هوستون، به یکی از آرزوهای دیرینه‌اش، یعنی ساخت بنای تاریخی برای هنر مذهبی غرب اقدام می‌کند و درنهایت پیش ازپرده برداری از آنها درحالیکه ازدواج دومش نیز به متارکه رسیده و بیش از پیش منزوی شده است با رگ‌‌های بریده و مصرف الکل فراوان، تراژدی زندگی را به‌پایان می‌رساند.

قرمز، چفت‌و بست خوبی دارد چنانکه می‌توان براحتی با روتکو همراه شد و درکی ازاو و هنرش پیداکرد و آنقدر علاقمند شد که درباره‌اش بیشتر دانست؛ «222» نیز در تلاش است همین ویژگی را حفظ کند و با وجود واردکردن بخش‌هایی از کودکی روتکو، و کاراکترهایی انتزاعی از تابلوهای نقاشان دیگر، و یا روح پولاک، همچنان می‌توان روتکو را در اثر پیدا کرد. و این مرهوم بازی خوب محمد شهریاری در نقش روتکو و همراهی اندازه و درستِ نیلوفر شیخی در نقش دستیار است. چنانکه می‌تواند همزمان روح سرگردان و آشوب‌زده روتکو، و ریشه‌های رخدادهای گذشته بر روان او، و میلش به بر اوج ماندن را در بازی او دید و پیدا کرد.چرا او معتقد بوده است همه هنرهای جدی و عمیق در باره مرگ اند وتنها موضوعاتی اهمیت دارند که تراژیک و بی زمانند، شاید خودکشی او شب قبل از افتتاح نقاشی‌هایش در موزه‌ی تیت بریتانیا در حجم قرمز تیره‌یِ خونی از رگ‌های بریده، موید این نگاه او بوده واین همه می‌طلبد آنچه مربوط به اوست با دقت و تامل بیشتری به مخاطب عرضه شود و حتی ضرورت اجرا را تایید کند.

نقد تئاتر دویست و بیست و دو

«222» طراحی صحنه‌ای کم جان دارد. و آنچه القاء می‌کند شباهت کمی به یک کارگاه نقاشی دارد. که از این بابت می‌توانست خلاقانه و حرفه‌ای‌تر عمل کند. هر چند کاربرد چند وجهی میز جذاب است.
طراحی نور نیز اثر چندانی ندارد. و از تاثیرگذاری شگرفتش کاسته شده.

با این حال اجرای نمایشی با این مضمون، می‌تواند علاقمندان را راضی کند چرا که از سوژه و بازی‌های قابل قبولی برخوردار است.
///.


منبع: -
نویسنده: نیلوفر ثانی