اگر در نمایش‌های دوره‌نشینی مرز اجرا تا مرز دایره‌ای بود که مخاطب دور آن نشسته، مرزهای این اجرا که در ابتدا به گستردگی صدایی بود که شنیده می‌شد، اکنون تا پشت سرت، دیواری که به آن تکیه داده‌ای محدود شده است. دیوار چهارم نمی‌شکند بلکه مخاطب وارد دیوار چهارم می‌شود و به آن تکیه می‌دهد. نتیجه مهم این انتخاب کارگردانی، برخورد بی‌واسطه تماشاگر با این رخدادِ تئاتری است که هر کدام از تماشاگرانش به عنوان بازیگران نقش شرکت‌کنندگان در مجلس ترحیم با باورپذیری تئاتری، نقش خود را ایفا می‌کنند

چارسو پرس: تئاتری که به آن نیاز داریم، به‌واسطه فرمان‌های دانشگاهی از دست خارج می‌شود؛ پس مرده باد این فرمان‌ها و زنده ‌باشد تئاتر دانشجویی که روزنه امید و راهی به آینده است. نمایش «همانند» به کارگردانی فرزانه جعفرنیا به‌ عنوان آخرین کارهای برگزیده جشنواره دانشجویی سال گذشته درحال اجرا است و گویی بی‌آ‌نکه بخواهد مرثیه‌ای است بر جشنواره تئاتر دانشگاهی- ‌دانشجویی. وارد ساختمان عمارت روبه‌رو می‌شوی، صدای قرآن و مجلس ختم را می‌شنوی، معلوم نیست از کجا، گویی صدا از خیابان‌های اطراف شنیده می‌شود. لابد کسی مرده است. صدا در ذهنت عادی می‌شود. هنگام ورود، متوجه می‌شوی منشا صدا، داخل پلاتو بوده است. بازیگر سیاه‌پوش با ریش چندروز نتراشیده به استقبالت می‌آید. به تو و سایر تماشاچیان پلاستیک سیاه می‌دهد تا کفش‌های‌تان را داخل آن بگذارید. چند نفر می‌گویند: «ان‌شاءالله غم آخرتان باشد.» بازیگرِ محزون سر تکان می‌دهد. اجرا از پیش شروع‌شده است. وارد که می‌شوی پلاتو به واسطه نشانگان خانه‌ای که در آن مجلس عزا باشد، جای دیگری را که همین‌جاست بازمی‌نماید. شما در آیین عزای کسی که به نقل از فرزندانش، پدری بود که دوست داشت مجلس ترحیمش در خانه‌اش برگزار شود، حضور پیدا کرده و دورتادور خانه‌اش می‌نشینید.

نقد تئاتر همانند

اگر در نمایش‌های دوره‌نشینی مرز اجرا تا مرز دایره‌ای بود که مخاطب دور آن نشسته، مرزهای این اجرا که در ابتدا به گستردگی صدایی بود که شنیده می‌شد، اکنون تا پشت سرت، دیواری که به آن تکیه داده‌ای محدود شده است. دیوار چهارم نمی‌شکند بلکه مخاطب وارد دیوار چهارم می‌شود و به آن تکیه می‌دهد. نتیجه مهم این انتخاب کارگردانی، برخورد بی‌واسطه تماشاگر با این رخدادِ تئاتری است که هر کدام از تماشاگرانش به عنوان بازیگران نقش شرکت‌کنندگان در مجلس ترحیم با باورپذیری تئاتری، نقش خود را ایفا می‌کنند: برای شادی روح عزیز درگذشته درخواست فاتحه می‌کنند، در پخش چایی و خرما یا در پهن کردن سفره شام به فرزندان مرحوم کمک می‌کنند و حتی بر سر سفره می‌نشینند و شام می‌خورند.

نکته جالبی که در ذهنت می‌آید این است که چرا سر و ریخت همه آشنایان مرحوم و حاضران در مجلس ختم او یادآور دانشجویان تئاتر است؟ او کیست؟ و از آنجا که «همانند» فارغ از مسائل سیاسی و اقتصادی جامعه، نمایشی پژوهشی درباره تئاتر و امکانات آن به نظر می‌رسد، من در پاسخ به این سوال می‌گویم عزیز ازدست‌رفته تئاتر دانشگاهی-‌دانشجویی است و تو و سایر دانشجویان در مراسم ختم تئاتر دانشجویی شرکت کرده‌اید تا علی‌رغم مرگ پدر، مراسم را همچنان زنده نگه دارید؛ فرصتی‌است که تو نیز در گرداندن مجلس، دُنگ نقشی خود را بپردازی.

نقد تئاتر همانند

سپس اجرا به سمتی می‌رود که یکی از بازیگران با این دیالوگ که «این ته سیگار را کی انداخته است اینجا؟» از نقش همسایه که به عنوان دیگری وارد مراسم شده بود به نقش پدر استحاله پیدا می‌کند، پدر از درون کار زنده می‌شود و هرچه نقش بازیگر به عنوان پدر بیشتر پذیرفته می‌شود، بر دیکتاتوری اجرا افزوده می‌شود: دیوار چهارم جلو می‌آید و دانشجو-‌مخاطبان دیگر نمی‌توانند در فرآیند کار شرکت کنند. اگر کسی هم از این نظم عدول کند از طرف پدر به عنوان روح‌ها و خیالات مغشوش ذهنی انگاشته می‌شود. به این صورت دانشجو-‌ مخاطب فعال در مجلس ترحیم به تماشاچی صرف و بی‌اهمیت پدر و لحظه مرگ او تبدیل می‌شود. به واقع حضور این عنصر را می‌توان به مثابه جزم‌اندیشی نهادهای دانشگاهی درک کرد که هیچ دخالتی را برنمی‌تابد، فرزندانِ بازیگر خود را از خانه بیرون می‌اندازد و درنهایت در تنهایی خود پلاستیکی به سر می‌کشد تا بمیرد. البته به لحاظ فیزیولوژیک مرگ با پلاستیک غیرممکن است و این‌چنین است که اگر در اجرای بعدی شرکت کنی، سرخوشانه در حال مشارکت در مراسم ختم هستی که باز پدر از دل نمایش ‌زاده می‌شود و باز درون دیوار که دور خودش کشیده است، مطرود و منزوی می‌میرد. 


منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدلله‌ گانی دزکی