فیلم‌های کمدی ایرانی در سال‌های اخیر، نگاه ویژه‌ای به تایلند و دیگر کشورهای آسیای شرقی داشته‌اند. کشورهایی با جاذبه‌های توریستی که به نظر می‌رسد فیلمسازان ایرانی از آنها جز ارائه تصویری کارت پستالی بهره نبرده‌اند.

چارسو پرس:  سینمای ایران که طی یک دهه اخیر با انتقادات زیادی به جهت استفاده از لوکیشن‌های محدود و بسته در فضاهای کلان‌شهرها مواجه شد، رویه‌ای را برگزید تا هم مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند و هم پای مخاطبانی که شیفته گردشگری و جهانگردی بودند را به سینما باز کند.

فیلمبرداری فیلم های کمدی در خارج از ایران راه حلی بود که از قضا برای سینما آورده مالی داشت. تنها دست مایه این فیلم‌ها اما به زعم منتقدان، به تصویر کشیدن اختلافات فرهنگی ایرانیان با خارجی‌ها برای خنده گرفتن از مخاطب بود.

تولید فیلم‌ها در خارج از ایران که از دهه ۷۰ به این سو با فیلم‌های آدم برفی، تجارت، بازمانده، از کرخه تا راین و .. شروع شده بود در سال های گذشته به سینمای کمدی راه یافته و به مطرب، مصادره، سگ بند و پارادایس و .. رسید.

کشورهایی چون چین، تایلند، اندونزی، ژاپن، کامبوج و.. به جهت دسترسی مناسب‌تر نسبت به کشورهای اروپایی و همچنین ارزان‌تر بودن، برای تولید این فیلم‌ها انتخاب شدند. کشورهایی که گرچه با لوکیشن‌ها و مکان‌های متفاوت همراه هستند اما نقش پررنگی در داستان فیلم‌های مذکور ایفا نکرده اند. جدیدترین فیلم ساخته شده در خارج از ایران نیز هاوایی است که در هنگ‌کنگ فیلمبرداری شده و همچون دیگر فیلم های در این دسته، بهره چندانی از کشور محل تولید خود نبرده است.

«خانم یایا»؛ وقتی ایرانی از تفریح فرار می‌کند

درست یک سال بعد از ارادتمند، نازنین، بهاره و تینا، کاهانی فیلمی ساخت که با حواشی زیادی روبه‌رو شد. خانم یایا که پیش تر به نام ما شما را دوست داریم خانم یایا نامگذاری شده بود، تنها فیلم کاهانی است که در آسیای شرقی فیلمبرداری شده. فیلمی با بازی رضاعطاران و حمید فرخ نژاد که گمان می‌رفت اثری کمدی باشد اما نه در اکران و نه در زمان پس از آن با استقبال مخاطبان مواجه نشد. مخاطبانی که با دیدن پوستر فیلم به دنبال تماشای فیلمی کمدی بودند با اثری مواجه شدند که میان کمدی صرف بودن و ارائه مفهوم به مخاطب دچار سردرگمی شده بود.کاهانی قصد داشته تضادی را میان دو باجناق مصرف‌گرا و تن‌پرور فیلم در تقابل با خوشگذرانی‌ها و تفریحات موجود در کشورهای آسیای شرقی نشان دهد

پاتایا به عنوان شهر محل فیلمبرداری در این فیلم، لوکیشنی است که مانند بسیاری از لوکیشن های دیگر در آثار سینمای ایران تنها حضور دارد و نقشی در پیشبرد قصه ندارد. خانم یایا می‌توانست در هر کجای جهان باشد و دو باجناق قصه را با چالش مواجه کند. هرچند می‌توان انتخاب شهر پاتایا را از این رو نیز دانست که کاهانی قصد داشته تضادی را میان دو باجناق مصرف‌گرا و تن‌پرور فیلم در تقابل با خوشگذرانی‌ها و تفریحات در کشورهای آسیای شرقی نشان دهد.

موضوعی که فیلمساز را به سانسوری خودخواسته می‌کشاند که هم در تلاش است دو باجناق را مشتاق لذت بردن از سفرشان نشان دهد و از سوی دیگر آن دو را به واسطه یک ترس بی پایه و اساس از هتل محل اقامت بیرون نمی‌برد.

تمام آنچه از پاتایا در فیلم خودنمایی می‌کند جشن آب است که سنخیت دو خارجی نیز در آن مشخص نمی‌شود. دو باجنلاق فیلم به عنوان دو فرد خارجی به طور شگفت‌انگیزی در این مراسم شرکت داده می‌شوند که مراسمی کاملا منحصر برای تایلندی‌هاست. کاهانی در فیلم‌های دیگر خود به سراغ کشورهایی چون کانادا و فرانسه رفته و این فیلم تنها فیلم بلند کاهانی در آسیای شرقی است.

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

تب‌وتاب ژاپن در «مرد آفتابی»

باز هم دو جوان ایرانی در کشوری خارجی، منتها این بار می‌توان مرد آفتابی را پیشکسوت این رویه فیلمسازی دانست. مرد آفتابی به کارگردانی همایون اسعدیان در سال ۷۴ ساخته شد؛ یعنی زمانی که تب مهاجرت به ژاپن برای کسب درآمد در بین جوان‌های ایرانی بسیار رایج بود. اکثر جوان‌ها برای این که بتوانند سرمایه‌ای برای خود دست و پا کنند، به این کشور می‌رفتند و در آنجا در زمینه کارهای خدماتی مشغول به کار می‌شدند.

زوج اکبر عبدی و حمید جبلی جوان نیز با این موج همراه می‌شوند. این فیلم سعی داشت شرایط سخت زندگی ایرانیانی را به تصویر بکشد که از سر اجبار و تنها برای کار به کشورهایی چون چین یا ژاپن می‌روند. به طوری که داستان فیلم نیز ایرانیان را لایق لذت بردن از این کشورها نمی‌داند و آن را برای کار می‌خواهد. حضور حمید جبلی در سطح شهر برای گشت و گذار و تفریح و بعد دزدیده شدن پول و بازگشت به رفیق قدیمی نشان دهنده همین تفکر در فیلم‌های سال های ابتدایی دهه ۷۰ است.

 

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

«سگ بند»؛ تایلند همچنان پای ثابت

جذابیت‌های بصری تایلند باعث ساخت فیلم‌های ماندگاری در این کشور شده است. فیلم مردی با تفنگ طلایی و فردا هرگز نمیمیرد که هر دو از سری فیلم‌های جیمز باند هستند، بخش های کمتر دیده شده و جذاب تایلند را در روایت فیلم‌ها به کار می‌گیرند اما سینماگران ایرانی در این کشورها جز به سراغ لوکیشن‌های محدودی همچون کافه، رستوران، کلاب، مسابقات زیرزمینی بوکس و.. نرفته اند و روایت فیلم‌ها را مجزا از کشوری که در آن می‌گذرد، پیش برده اند.

مهران احمدی که در نخسیتن فیلم خود؛ مصادره، کشور ارمنستان را برای فیلمبرداری انتخاب کرده بود، در این فیلم کشور تایلند را برای تولید انتخاب کرد. روایت تکراری دو جوان برای کار که این بار تولید مواد مخدر است و گانگستربازی های فیلم قبلی احمدی داستان این فیلم را پیش می‌برد. تایلند و باقی متعلقات آن نیز هیچ نقشی در فیلم ندارند.

 

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

سفرحج یا تایلند، دوگانه «چهار انگشت»

تهیه کننده خانم یایا در فیلمی دیگر، دوباره به تایلند رفته و این بار از زوج امیر جعفری و جواد عزتی بهره برده است. شمایل امیر جعفری در نقش حاج آقایی که سفر حج را به عنوان پوششی برای سفر تفریحی تایلند و کامبوج انتخاب می‌کند، روایت کلی این فیلم کمدی است. در این فیلم اما نسبت به خانم یایا لوکشین های بیشتری از کشور محل تولید پیش روی مخاطب قرار می‌گیرد.

تصویربرداری از معابد بودایی و تفاوت فرهنگی بین‌الادیانی، نقش متفاوتی در ایجاد ارتباط بین فرهنگ‌ها از طریق مدیوم سینما پیش چشم مخاطب می‌گذارد. اتفاق جدیدی که هرچند تاثیری در پیشبرد فیلم ندارد اما از مهم‌ترین نقاط قوت این فیلم نسبت به دیگر فیلم‌هایی با لوکشین خارج از ایران محسوب می‌شود.

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

«راه آبی ابریشم»؛ آن سوی چین و تایلند

محمد بزرگ‌نیا که به کارگردانی فیلم‌های دریایی معروف است در آخرین فیلم خود به قرن چهارم هجری سفر کرد و داستان کشتی ادریس و سلیمان را دست مایه فیلمش قرار داد. این فیلم به واسطه مقطعی از تاریخ که روی آن دست گذاشته، فیلم را واجد لوکیشن‌هایی می‌کند که فیلم های دیگری که به سراغ تایلند و کشورهای آسیای شرقی رفته‌اند، از آن برخوردار نیستند.

حضور در میان قبایل تایلندی و چینی، برگزاری جشن عروسی و آشنایی با فرهنگ این قبایل در کنار موضوع اصلی این فیلم از نکات مثبتی بود که فیلمبرداری این فیلم در لوکیشن‌هایی خارج از ایران به همراه داشت.

اندونزی در «خط استوا»

اگر در فیلم‌های دیگر از این دست، بخشی از ماجرا در ایران می‌گذشت و بعد سفر به خارج اتفاق می‌افتاد، در این فیلم تمام ماجرا از تیتراژ ابتدایی در خارج روایت می‌شود. دوباره زوجی را داریم که ترکیب آن پیش از این دیده نشده بود؛ سیامک انصاری و فرهاد اصلانی. زوجی که یکی از آنها باید همچنان پایبند به عرف ایرانی و مذهبی بوده و دیگری سر و گوشش بجبند و مخاطب را با شوخی‌های جنسی بخنداند.

در این فیلم نیز اختلافات فرهنگی و دینی و همین طور شوخی‌های جنسی محملی برای شوخی و مزه پراکنی میشود و انتخاب سرمربی برای تیم ملی تنها دستاویزی برای سازندگان است تا محتوایی را به خورد مخاطب داده باشند.

تصویربرداری از هر لوکیشنی که امکان آن برای سازندگان فراهم بوده نیز تنها چیزی است که از کشور اندونزی در این فیلم به چشم می‌آید. بهره نگرفتن از فرهنگ مردم اندونزی در روایت فیلم و مکان‌هایی که نقشی در پیشبرد قصه داشته باشند، نیز از نقاط ضعف اساسی آن است.

 

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

احترام و ارادت به تقابل فرهنگ‌ها در «فرش باد»

این فیلم رویه‌ای متفاوت با فیلم‌های چند سال اخیر سینمای ایران را در تبادل فیلم ها در پیش می‌گیرد. حضور یک پدر و دختر ژاپنی در ایران و جذب شدن این خانواده ژاپنی به فرش ایرانی به عنوان یکی از عناصر مهم فرهنگ ایرانی در این فیلم مورد توجه قرار گرفته است.حضور یک پدر و دختر ژاپنی در ایران و جذب شدن این خانواده ژاپنی به فرش ایرانی، به عنوان یکی از عناصر مهم فرهنگ ایرانی در این فیلم مورد توجه قرار گرفته است

تبریزی به جای قرار دادن یک ایرانی در مقابل فرهنگی بیگانه که در نهایت تمام آن به سخره گرفتن ارزش های سنتی و عرفی ایرانیان ختم می‌شود، از رگه‌های طنز به سبک خودش بهره برده و اختلاف فرهنگی را با زبانی شیرین به کام مخاطب می‌نشاند. تلاش پسر بچه فیلم برای اینکه ژاپنی یاد بگیرد و با دختر ژاپنی صحبت کند و شوح طبعی‌های رضا کیانیان در مقابل اشتباهات پدر و دختر ژاپنی در تقابل با سنت‌های ایرانی، نمونه‌هایی از توجه تبریزی به این جزییات‌اند.

تنها ۸ دقیقه فیلم پیش از تیتراژ، در کشور ژاپن فیلمبرداری شده که در همان چند دقیقه نیز ارادت یک خانواده ژاپنی به فرهنگ ایرانی بدون اغراق و بزرگ‌نمایی به نمایش درمی‌آید. در آن دقایق ابتدایی نیز لوکیشن بخصوصی از کشور ژاپن به نمایش درنمی‌آید اما فیلمساز با به تصویر کشیدن ارتباط بین مادر و دختر ژاپنی و دعای خاص ژاپنی‌ها برای فرش ایرانی، ارتباط بین فرهنگ ها را با وضوح بیشتری روایت می‌کند.

چرا فیلمسازان ایرانی دست از سر این لوکیشن برنمی‌دارند؟

«هاوایی»، حیایی و همان همیشگی

بهمن گودرزی پس از فیلم‌های شیش و بش، ثبت با سند برابر است و چند فیلم بلند دیگر، دست به تولید سریالی زد که پیش‌تر لطیفی و نیک نژاد آن را کارگردانی کرده بودند. ساخت ایران ۳ پروژه ای بود که در بخشی از آن در کشور چین جلوی دوربین رفت. هاوایی البته پیش از آن در هنگ‌کنگ تولید شده بود.

در این فیلم امیر جعفری پس از چهار انگشت و سگ بند در ادامه روند فیلم‌های خارج از ایران، این بار در کنار امین حیایی قرار گرفت تا دوباره دو جوان با آرزوی مهاجرت، راهی خارج از ایران شوند. فیلمبرداری این فیلم در هنگ‌کنگ انجام شده و سازندگان چین را برای تولید انتخاب کرده اند. در اینجا کشور چین با جاذبه های توریستی و گردشگری بسیار، در پس زمینه روایت فیلم قرار دارد و لوکیشن ها تنها نقش کارت پستالی در روایت دارند.

///.


منبع: سینما اعتماد