نه تنها بارها بهترین کارگردان‌های زن در طول تاریخ در این هنر درخشیده‌اند، بلکه یکی از مهم‌ترین موارد تاریخ این هنر، اولین کارگردان زن تاریخ سینما است که در روزهای اولیه‌ی هنر سینما به پیشرفت آن کمک بسیاری کرده است.
چارسو پرس:در طول تاریخ، کارگردان‌های بسیاری در این صنعت آمده و رفته‌اند و با خلق آثار خود، نام خود را در تاریخ ثبت کردند. از همان ابتدای خلق داستان‌گویی با تصاویر متحرک، این هنر به بستری برای فعالیت کارگردان‌های آینده که به دنبال جاودانگی داستان‌ها بودند، بدل شد؛ و بسیاری این هنر را، حتی تا به امروز، هنری مردسالار می‌پردارند. این در حالی است که این تصور، فرسنگ‌ها با حقیقت این هنر فاصله دارد. نه تنها بارها بهترین کارگردان‌های زن در طول تاریخ در این هنر درخشیده‌اند، بلکه یکی از مهم‌ترین موارد تاریخ این هنر، اولین کارگردان زن تاریخ سینما است که در روزهای اولیه‌ی هنر سینما به پیشرفت آن کمک بسیاری کرده است. آلیس گای-بلاشی، اولین کارگردان زن از همان ابتدا، که تصاویر داستان‌گو به تازگی جان گرفته بودند، با جلوه‌های بصری، رنگ، صدا و داستان، آزمون و خطا می‌کرد و بدون شک آثار او به اندازه دست‌آورد‌هایش باورنکردنی است و امروزه باید با دقت توسط مورخین مطالعه بشوند؛ چرا که خیلی بیشتر از دانش عموم امروزه‌ی مردم، در جان گرفتن این هنر نقش داشته است.

وقتی تصاویر شروع به حرکت کردند



از بسیاری از جهات، آلیس گای-بلاشی در زمان درست و مکان درست قرار داشت. او در سال ۱۸۹۵ به عنوان منشی برای مخترع و مهندس فرانسوی، لئون گامونت، شروع به کار کرده بود. آن دوران، زمان هیجان انگیزی برای هنر بود. تصاویر متحرک، اگرچه هنوز بسیار ابتدایی بودند، اما نشانه‌هایی از اتفاقات خیلی بزرگتری را می‌دادند. سازندگان، مخترع‌ها و علاقه‌مندان به عرصه‌ی سرگرمی، از سراسر جهان در تلاش بودند تا بهترین نسخه‌ی تصاویر متحرک را به وجود آوردند؛ موضوعی که خود لئون گامونت هم در تلاش برای آن بود. البته دغدغه‌ی مخترعان آن زمان، ساخت دستگاهی بود که بتواند به درستی تصویری را ضبط و بعد بر روی پرده بزرگ بخش کند. اولین اشخاصی که در این موضوع به موفقیت رسیدند، برادران لومیر بودند که در ۲۸ دسامبر ۱۹۸۵، با پخش کردن اولین فیلم برای مخاطبان، سینما را به طور رسمی خلق کردند. این موفقیت به قدری بزرگ بود که لئون گامونت به تقلید از آن‌ها، شروع به ساخت دوربین خود کرد.

آلیس گی-بلاشی و تولد داستان‌گویی



هدف سینما در آن زمان، ثبت کردن تصاویر روزمرگی در زندگی عادی بود. مفهوم سینما فقط چند تصویر کوتاه از اتفاقات دم دستی بود؛ تصاویری مانند ورود قطار به ایستگاه، کارگران در حال ترک محل کار خود، یک خیابان عادی در شهر و موضوعاتی از این قبیل که فقط مستند‌های کوتاهی از رخداد‌هایی عادی بودند. در این زمان هنوز مفهومی به نام اولین کارگردان وجود نداشت؛ چه برسد به اولین کارگردان زن. سینما به عنوان یک سیستم ثبت تاریخ استفاده می‌شد؛ مانند عکس‌ها که لحظاتی خاص را به عنوان مستنداتی در تاریخ ثبت می‌کردند. ولی آلیس گی-بلاشی، پتانسیل بسیاری در این اختراع جدید می‌دید. آلیس گای-بلاشی دختر یک کتاب‌فروش بوده و تمام زندگی خود را در میان کتاب‌های مختلف بزرگ شده بود. برای همین یک روز، به گفته‌ی خودش، او عزم خود را جذب کرده و دل و جرئت به خرج داده و از لئون گامونت درخواست کرده بود که اگر مشکلی نداشته باشد، او نیز یک صحنه را با دوربین او فیلمبرداری کند.

البته نه یک صحنه‌ی مستند، بلکه یک صحنه‌ی خیالی. صحنه‌ای مانند کتاب‌هایی که در کودکی در کتاب‌خانه‌ی پدرش خوانده است. لئون در جواب گفته که به نظر عمل احمقانه‌ای می‌آید ولی اگر باعث تداخل در روند عادی کارها نشود، می‌تواند این کار را بکند و آلیس گی-بلاشی نیز شروع به فیلمبرداری کرد. او دوستان خود را جمع کرده و با کمک یکدیگر، فیلم «افسانه کلم‌ها و رز‌ها» را در سال ۱۸۹۶ خلق کردند. در این فیلم، داستان زوج جوانی روایت می‌شد که می‌خواستند بچه‌دار بشوند. فیلم تبدیل به اثری موفق شد و لئون گامونت بخاطر این موفقیت، تصمیم گرفت که شرکت خودش را وارد صنعت فیلمسازی کند و آلیس گی-بلاشی را به عنوان تهیه‌کننده‌ی اصلی در رأس قدرت قرار داد. بنابراین نه تنها آلیس گای-بلاشی به عنوان اولین کارگردان زن در تاریخ ثبت شد، بلکه یکی از اولین عناوین شغلی در این صنعت را نیز به دست آورد.

بیشتر بخوانید: ۱۰۰ فیلم برتر کارگردان‌های زن تاریخ سینما که باید تماشا کنید


آلیس-گای بلاشی در جایگاه کارگردان


در طی دهه‌ی بعد از موفقیت اولین فیلم او، بلاشی در ساخت صدها فیلم برای کمپانی نوظهور آن‌ها نقش داشت و در آن زمان به عنوان رئیس بخش تولید، بر روی خروجی تمامی فیلم‌ها نظارت کامل داشت. در واقع سِمَت او فقط به نام نبود؛ او بر روی تک تک فیلم‌ها نظارت کامل داشت و خود به صورت شخصی افرادی را استخدام می‌کرد و به آن‌ها داستان‌گویی و کارگردانی یاد می‌داد، طراح صحنه‌ها را هدایت می‌کرد، لوکیشن فیلم‌ها را انتخاب می‌کرد، وسایل صحنه را تهیه می‌کرد و حتی تعدادی از طراحی لباس‌ها را خودش انجام می‌داد. در حقیقت جایگاه آلیس-گای بلاشی در تاریخ سینما خیلی بالاتر از اولین کارگردان زن است و او مستقیما در جان گرفتن این هنر نوظهور نقش پر رنگی داشته است. او در سال ۱۹۰۰، برنده‌ی اولین جایزه‌ی خود شد و تا سال ۱۹۰۵، حدود صد فیلم داستانی را فقط خود کارگردانی کرده بود؛ لئون گامونت سعی داشت تا دستگاهی به نام کرونوفون، که به کارگردان اجازه می‌داد صدا و تصویر را هماهنگ کنند را نیز از طریق فیلم‌های بلاشی تبلیغ کنند.

همچنین نام او به عنوان اولین کارگردانی که با بسیاری از تکنیک‌های اولیه تاریخ سینما آزمون و خطا کرده بود ثبت شده است؛ تکنیک‌هایی مانند جلوه‌های میدانی، کلوز آپ، رنگ کردن دستی نگاتیو و بسیاری از راه و روش‌هایی که امروزه ما در سینما می‌شناسیم. ولی کمک آلیس گای-بلاشی به آینده‌ی هنر سینما فقط با ساخت فیلم‌های کوچک به اتمام نمی‌رسد. در سال ۱۹۰۶ پس از موفقیت‌های متعدد، او بزرگ‌ترین پروژه‌ی خود را شروع کرد. مجموعه‌ای از فیلم‌های بیست و پنج قسمتی در مورد زندگی عیسی مسیح که حقیقتا چالشی جدی نه برای او، بلکه برای هر کارگردانی در آن زمان بود. مجموعه‌ای که پروسه‌ی تولید عظیمی داشت. بودجه‌ای عظیم، لوکیشن‌های فیلمبرداری متعدد، بیش از ۳۰۰ سیاهی لشکر استخدام شده، جلوه‌های ویژه و کلی از تکنیک‌های داستان‌گویی که بسیار از زمان خود جلوتر بودند؛ ولی تنها کسی که می‌توانست آن را در به حقیقت تبدیل کند، همان اولین کارگردان زن سینمای جسور بود. همین پروژه‌ی عظیم نیز با موفقیت روبرو شد؛ به اندازه‌ای که وقتی در انجمن توسعه صنعت ملی کشور فرانسه به نمایش درآمد، هر صحنه‌ی آن با تشویق پرشور حضار روبرو شده بود.

سال‌های سولاکس



پس از موفقیت‌های متعدد، قدم بعدی او در زندگی، نقل مکان از فرانسه به آمریکا بود. او به تازگی ازدواج کرده بود و به همراه همسرش، هربرت بلاشی، که یکی از تهیه کننده‌های اجرایی برای گامونت بود که وظیفه داشتند دستگاه کرونوفون را در مناطق اطراف آن‌جا تبلیغ کنند به آمریکا رفت. متاسفانه تبلیغات کرونوفون شکست خورد و استودیوی گامونت که او به هدف تبلیغ کرونوفون ساخته بود نیز شکست خورد؛ ولی آلیس گای-بلاشی در همین شکست، یک موقعیت مناسب دید. او بخشی از محل کار گامونت را اجاره کرد و شروع به ساخت فیلم‌های خود را با نام شرکت چتر سولاکس کرد. این حرکت او به این معنی بود که او نه تنها اولین کارگردان زن و اولین زن در جایگاه قدرت در سینما بود، بلکه اولین زنی بود که به اداره‌ی یک استودیوی فیلمسازی را به عنوان مدیر به عهده داشت.

این مدیریت او یک همکاری مشترک با همسرش بود. به شکلی که همسرش موضوعات مربوط به تولید را پیش می‌گرفت و آلیس گای-بلاشی به کارگردانی فیلم‌ها ادامه می‌داد. در عرض دو سال، کمپانی سولاکس تبدیل به یکی از نام‌های مهم در این صنعت نوپا شد. درخواست‌ها بیشتر شده بود و آلیس گای-بلاشی یک استودیو در نیوجرسی را اجاره کرد؛ استودیویی که کنار نام‌های بزرگی مانند شرکت یونیورسال و بسیاری از بزرگان سینمای هالیوودی زمان بود. روزنامه‌ها در مورد موفقیت او می‌نوشتند. اینکه چگونه او تبدیل یه یکی از مهم‌ترین نام‌ها در این عرصه‌ی تصاویر متحرک شده بود.

ولی با اینکه او به عنوان یک زن مدیر شناخته شده بود، در جایگاه اول، یک کارگردان بود. او بر روی بهتر شدن داستان‌گویی خود تمرکز کرد و بسیاری از ابداعات او باعث شدند که فیلم‌هایش‌، تبدیل به آثاری خاص بشوند. چیزی که فیلم‌های او را خاص می‌کرد، نزدیک بودن‌ آن‌ها به زندگی واقعی بودند. نقش‌آفرینی فیلم‌های او ببر خلاف دیگر فیلم‌ها، که کاملا اغراق شده و تئاتری بودند، از جنس زندگی عادی با رفتارهای رئالیستی بودند. او بر روی احساسات واقعی افراد متمرکز بود و این موضوع به قدری برای او اهمیت داشت که تابلویی را در استودیو نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود طبیعی باشو این تمام چیزی بود که از بازیگران خود می‌خواست. این نشانه از همون سرکشی ذاتی او بود که بر خلاف استاندارد‌های زمان خود قدم برمی‌داشت. او به زن‌ها نقش‌های قدرتمند و مهم می‌داد. همچنین اولین فیلم تاریخ سینما که تمام بازیگران آن افراد سیاه‌پوست بودند را نیز به نام خود ثبت کرده است. موضوعات بشردوستانه و برابری جنسیتی و بسیاری از موضوعات دیگر که هنجارهای اجتماعی زمان را به چالش می‌کشیدند، توسط او برای جامعه‌ی مخاطب به تصویر کشیده شدند؛ جامعه‌ای که آن زمان به دیدگاه زنانه او بسیار نیاز داشت.

بیشتر بخوانید: ۵۰ فیلم برتر کارگردان‌های زن در ۱۰ سال گذشته


اولین کارگردان زن از تاریخ پاک می‌شود



با توجه به اهمیت بسیار بالای او برای هنر سینما، چرا او تقریبا به فراموشی سپرده شده است؟ پاسخ آن از سال ۱۹۱۴ شروع می‌شود. جنگی در اروپا آغاز شده و دنیا با رکود اقتصادی عظیمی همراه شده است. در آمریکا، توماس ادیسون قانون جدیدی را به وجود آورده بود که تمام استودیو‌هایی که زیر مجموعه این قانون قرار نمی‌گرفتند، باید هزینه‌های هنگفتی را به ادیسون بپردازند. دلیل اینکه بسیاری از استودیوهای فیلمسازی از ساحل شرقی به کالیفرنیا نقل مکان کردند نیز همین قانون ادیسون بوده است. هربرت بلاشی که آینده را در هالیوود می‌دید، همسرش آلیس گای-بلاشی را ترک کرده و با یکی از بازیگرهای استودیو که معشوقه‌ش بود به هالیوود نقل مکان کرد. آلیس گای-بلاشی در کالیفرنیا ماند و به ساختن فیلم‌هایش ادامه داد. استودیو سولاکس قبض‌های پرداخت نشده‌ی زیادی داشت و در حال تقلا برای ادامه‌ی کار و سرپا ماندن بوده است. برای اینکه قبض‌ها را پرداخت کند، تا مدت‌ها استودیوی خود را به افراد دیگر اجاره می‌دهد؛ تا سال ۱۹۱۹ که در استویدیو آتش‌سوزی رخ داده و بخش عظیمی از استودیو در آتش می‌سوزد. ولی اولین کارگردان زن به این راحتی پا پس نمی‌کشد. بر خلاف تمام شرایط، به فیلمسازی ادامه می‌دهد.

آنفولانزای خطرناکی شروع به شیوع می‌کند و او پس از ابتلا، تا پای مرگ می‌رود ولی به محض سرپا شدن به سر کار خود بازمی‌گردد. ولی علی‌رغم تمام تلاش‌های او، در آخر شرکت او ورشکست می‌شود و هرچه که از آتش سوزی باقی مانده با چند دلار ناچیز فروخته می‌شود. پس از بازگشت به فرانسه به همراه فرزند‌های خود، او دیگر فیلمی نمی‌سازد و این بخاطر ناامیدی او نبوده؛ بلکه دیگر کسی او را استخدام نمی‌کرده است. به گفته‌ی خود او، هیچکس نمی‌خواهد که یک زن مو سفید پیر را به عنوان کارگردان استخدام کند. به نظر می‌رسید که این صنعت سینمایی به قدری سریع حرکت کرده که او را پاک به فراموشی سپرده است؛ ولی شاید بدترین جنایت در حق او، فراموش شدنش توسط مورخان تاریخ سینما است. زمانی که لئون گامونت، تاریخچه‌ی سینمایی شرکت خود را منتشر کرد، هیچ اشاره‌ای به نام آلیس گای-بلاشی نکرده بود! وقتی مستندی در مورد سولاکس استودیو ساخته شد، فقط به نام شوهر او اشاره شده است.

زمانی که فیلم‌های او در دهه‌ی پنجاه اکران می‌شد، به نام او اشاره نمی‌کردند و فیلم‌ها را با نام افراد دیگر به نمایش می‌گذاشتند چون به نام آن‌ها ثبت شده بوده است؛ افرادی که حتی یک فیلم هم در زندگی خود کارگردانی نکرده بودند. تا مدت‌ها، مورخان تاریخ سینما به نام او بی توجهی کرده بودند. بسیاری دلیل این اتفاق را این می‌دانند که مورخان تمایل نداشتند که بخش عظیمی از موفقیت این صنعت را به نام یک زن ثبت کنند؛ البته اینکه اکثر فیلم‌های او گمشده بودند یا نابود شده بودند نیز به این موضوع کمکی نمی‌کرد. در اواخر دهه‌ی چهل میلادی، او شروع به نوشتن خاطرات خود در صنعت فیلمسازی کرد ولی هیچ ناشری علاقه نداشت که آن را به چاپ برساند.

میراث اولین کارگردان زن تاریخ سینما



آلیس گای-بلاشی تا بیست سال پس از خود، همچنان اولین و تنها کارگردان زن مانده بود و هیچ زن دیگری به این عرصه پا نگذاشته بود. تا دو دهه پس از او، هیچ زنی موفق نشد که سِمَت کارگردان را به دست بیاورد که باعث آزرده‌دلی او شده بود. او مقاله‌ای بلند بالا نوشت که در یک مجله منتشر شد و در آن گفت:

“هیچ چیزی مربوط به چینش یک صحنه نیست که یک زن نتواند مثل یک مرد انجام بدهد و هیچ دلیلی وجود ندارد که او نتواند تمام وجوه این هنر را به طور کامل دربر بگیرد.”

او به تنهایی بسیاری از کارگردان‌های نسل بعد خود را تعلیم داده و منبع الهام برای کارگردان‌های متعددی مانند ایزنشتاین و هیچکاک بوده است. وقتی او در سال ۱۹۶۸ درگذشت، هشت سال طول کشید تا مجموعه خاطراتش بالاخره چاپ بشود. در این زمان، مورخان جدید تاریخ سینما بالاخره متوجه او شدند و نام او کم کم در تاریخ سینما دوباره ثبت شد و بالاخره داستان اولین کارگردان زن را همان‌گونه که لیاقتش را داشت، روایت کردند. در این صنعت که تا به امروز نیز همچنان با نابرابری جنسیتی دست و پنجه نرم می‌کند، لازم است بدانیم که یکی از مهم‌ترین نام‌ها که هنر سینما را به شکلی که امروزه می‌شناسیم به وجود آورده، زنی بوده به نام آلیس گای-بلاشی که راه را برای کارگردان‌های آینده باز کرده است.