ایوبی: چطور میشود مدرسه ملی سینما را تعطیل کنید بدون اینکه از من سوال کنید؟ ... چطور میشود چنین نهادی را تعطیل کرد بدون اینکه از آن فردی که این مدرسه را راهاندازی کرده، سوال بپرسند. از من میپرسیدند شما چرا این مدرسه را درست کردی؟ چه برنامهای داشتی؟ نپرسیدند و تعطیلش کردند. تنها سالی 2 میلیارد هزینه این مدرسه بود! در حالی که همان سال شنیدم نزدیک 20 میلیارد برای فیلمی دادند که نمایش داده نشد؛ فیلم رستاخیز! یعنی این پول را دادند و گفتند آقا این فیلم را نمایش ندهید
اسدالله نیک نژاد که قصد دارد فیلم جدیدی را پس از برگشت به ایران کلید بزند، درباره پروسه پخش خارجی فیلم پر سروصدای «لاله» در آمریکا میگوید که مافیای پخش در سینمای ایران ضربه بزرگی به بسیاری از فیلمها میزند.
این فیلم را سه سال پیش ساختم و اگر در زمان خودش اکران میشد شرایط برای دیده شدن بهتر بود. ولی اکثریت کسانی که امروز فیلم را میبینند با فیلم همراه میشوند و آن را دوست دارند.
سیدمحمدجواد طاهری که حدود یک ماه است به عنوان مدیر جدید مجموعه تئاتر شهر معرفی شده، درباره رویکردش نسبت به شورای مشورتی، تعیین حریم این مجموعه نمایشی و تقویم اجرایی تئاتر شهر توضیح داد.
دوستان ما در وزارت ارشاد همچنان با آییننامههایی حرکت میکنند که متعلق به بیست یا سی سال پیش است. یک موقعی برای اینکه من فیلم بسازم باید در نوبت قرار میگرفتم و از فارابی دوربین میگرفتم، نگاتیو فقط فارابی داشت الان دیگر نگاتیو و دوربین شوخی است. من با موبایلم میتوانم فیلم بسازم، نیاز به هیچ گونه مجوزی ندارم و فیلم را هم با دو کلیک روی اینترنت به هر جشنوارهای که دلم بخواهد میفرستم.
گپ و گفت با وحیده محمدی فر نام تکرارشونده و آشنای فیلمهای داریوش مهرجویی که نزدیک به ۲دهه است نام او در کارنامه زندگی و فیلمسازی این کارگردان دیده میشود.
اصغر فرهادی که امسال داور جشنواره کن است در گفتگویی با سایت جشنواره به پرسشهایی درباره سینمایش پاسخ داد.
دانشجو در زمان تحصیل و در جشنوارهها و اجراهای دانشجویی است که میتواند کسب تجربه کند و آماده ورود به بدنه حرفه تئاتر شود. اما این روزها با داشتن پول میتوان تمام امکانات حرفهای از قبیل سالن، بازیگر و عوامل دیگر را در اختیار داشت اما ماحصل این فرآیند چه خواهد شد را فقط خدا میداند و این بسیار ترسناک و نگرانکننده است.
در اوج کرونا به جای اینکه دولت از بقای سینما حمایت کند، همان معافیت مالیاتی که سینما داشت را هم حذف کرد. متاسفانه بعضی از اشخاصی که در مجلس هستند نسبت به حوزه سینما ناآگاه هستند.
سهلپنداری در سناریونویسی باب شده و این تصمیم را برای حضور در پروژهها برایم سخت میکند و این سوال برایم به وجود میآید که سینمای ایران به کجا رسیده است؟
اگر جامعه به افرادی نظیر علیدوستی نیاز دارد که صددرصد دارد باید از آنها بخواهد. تا جایی که اطلاع دارم چند باشگاه از حمید علیدوستی دعوت به همکاری داشتند اما برای مثال شرط همکاری این بوده که باید از بازیکنهای خاص استفاده شود و حمید علیدوستی قطعا از بازیکنهای تحمیلی و پولی استفاده نمیکند. متاسفانه آلودگی در بخشی از فوتبال آنقدر زیاد است که آدمهایی نظیر علیدوستی نمیتوانند با آن کنار بیایند بنابراین خودشان را کنار میکشند، چون بیاخلاقی به شخصیتشان نمیخورد.
پرویز شیخ طادی عضو سابق شورای پروانه نمایش بیان کرد من معتقدم ترکیب فعلی شورای پروانه نمایش، اجحاف و بیانصافی در حق مخاطب است.
موسیقی از همان ابتدای فعالیتم در سینما در فیلمهایم جریان داشته. از فیلم «گاو» بگیر تا «اجارهنشینها» و... خودم اهل موسیقی هستم و گفتم که موسیقی را بسیار دوست دارم و با آدمهایی که جلوی این هنر را میگیرند، مخالفم.
پاتوق شدن فضای روشنفکری خاصیت این سینماست و نمیتوانیم از آن بگیریمش. اگر از آن میترسند، موضوع دیگری است... برای چه نشریه هنر و تجربه را که تنها چیزی است که از یک دوران باقی میماند، تعطیل کردند؟ 10 سال یا 20 سال بعد که بخواهیم درباره یک دوران پژوهش کنیم، نشریهاش را باید ورق بزنیم.
اگر زیرساختها به لحاظ فنی در پلتفرمها انجام میشد، قاچاق به سادگی در پلتفرمها صورت نمیگرفت و مشکل غیرممکنی پیش رویشان نبود. اصلا وقتی خود پلتفرمهای داخلی به شکل مشکوک فیلمها و سریالهای خارجی را دوبله و با کمترین سانسور در داخل پخش میکنند، چرا باید توقع داشته باشند محصولات آنها قاچاق نشود.
به نظرم تئاتر ایران دچار معضل خالی شدن از محتوا و حرکت به سمت فرمالیستی است که معنا در آن بین میرود. وگرنه کار فرمالیستی خالی از معنا نیست. در انتظار گودو یک بیانیه علیه سرمایهداری است، ولی وقتی در ایران اجرا میشود، تبدیل به ابزار سرمایهداری و یک کالای لوکس میشود.
تصور میکنم هر فیلمسازی که دست میگذارد روی موضوعاتی که زیر متن داستان و قصه آنها نگاه آسیبشناسانه به مشکلات اجتماعی دارد باید در وهله اول آن مساله خاص دغدغه شخصی خودش باشد و با پژوهش و آگاهی بالا نسبت به تمام جوانب آن به سمت قصهاش برود.
ارتباط این اثر با علم روانشناسی دو بخش دارد. جدا از علاقهای که سالها به این علم داشتهام و آن را دنبال میکردم، سرانجام در این اجرا و بیواسطه به این حوزه پرداختم. قبل از نوشتن نمایشنامه «خماری» شروع کردم به خواندن کتابهای معتبر این حوزه و آشنایی کلی با اینکه روانشناسی چه میکند و چه میتواند بکند.
به نظرم امروز جامعه در پیوند این دو خیلی پیشروتر عمل میکند. یعنی در اجراهای معترضانهاش به ما میآموزد که باید خلاق و آفرینشگر باشیم. حالا دلایل اعتراض و انتقادش صنفی است، غم نان است یا مطالبات دیگر. ولی وقتی به تئاتر میرسیم این رویکردها به چالشهای شخصی فرو میغلتند. ارجاع من در اجرای «ارور404» اتفاقا بیش از آنکه به درون جامعه تئاتر باشد، به جامعه بیرون است که بدانیم مردم دارند طور دیگری فکر میکنند.
مریم بحرالعلومی معتقد است تمرکز تولید فیلمهای اجتماعی در سینمای ایران دلیل بر اشباع شدن این ژانر سینمایی نیست.