شیوا مقانلو مترجم «جذابیت پنهان بونوئل» ترجمه این کتاب را یک تلنگر و یادآوری برای مخاطبان جوانتر میداند که سرنخ را بگیرند و بدانند در فهم سوررئالیسم از کجا شروع کنند و به کدام سمت بروند.
نغمه ثمینی میگوید: مهمترین بخش «جنگها و بدنها»، آن بخشی است که از جنگ میگوید. چون آن حقیقیترین و صادقانهترین بخش کتاب است و یک مولف در میان صدها آدمی که روی زمین زندگی میکند ترس خودش را از یک جنگ قریبالوقوع و محتمل بیان میکند.
محمدحسین مهدویان در گفتوگویی که با روزنامه همشهری انجام داده به بهانه تولد مسعود کیمیایی از سینمای این کارگردان موج نوی سینمای ایران گفته است.
«وقتی از فرانسه برگشتم مهدی هاشمی مرا به بهرام بیضایی معرفی کرد. فکر میکردم او در مقایسه با ایدهآلهای من، آدم بزرگی نیست، به همین علت گفتم دوست ندارم با یک آدم معمولی کارم را شروع کنم. بعد از آن بارها گفتم فکر میکردم «مرگ یزدگرد» ضعیفترین کار رزومه من خواهد بود اما الان بعد از ۴۰ سال درخشانترین کار من است. جالب این است که آن را با اکراه قبول کرده بودم و اگر اصرار مهدی هاشمی نبود احتمالاً در آن بازی نمیکردم.»
حسنينسب: يكي از مهمترين دلايل فراز و فرود كيفيت فيلمها به اين مربوط ميشود كه فيلمها در ذهن كيميايي يك شكل و اندازهاي دارند و در مسير توليد يك شكل ديگر به خودشان ميگيرند. او بسيار آدم آسيبپذيري است و حتي عوامل پشت صحنه هم ميتوانند روي ذهن و خروجي كارش تاثير جدي بگذارند. گاهي افزوده شدن سكانسها و كاراكترهايي به دلايل غيرسينمايي لطمه ميزند، زماني فيلمي به خاطر تغيير مسير قصه يا روحيه واكنشي كيميايي آسيب ميبيند.
چهار، پنج ماه قبل شرایط بسیار دشوار بود. ما از طرحی صحبت میکردیم که هیچکس ذهنیت دقیقی از چگونگی آن نداشت و طبیعی است طرحی که هنوز آزمایشش را پس نداده نمیتواند آدمهای بیشتری را درگیر کند. اما میخواهم این را بگویم که من بههیچوجه کار خیریه انجام نمیدهم. اساسا قصد من فقط کار فرهنگی است. قرار نیست از نابینایان پولی گرفته شود. سوینا درواقع ترویج یک اتفاق فرهنگی است.
کارگردان فیلم «سرکوب» با تاکید بر اینکه اکران عمومی را بر نمایش همراه با حذفیات فیلمش در جشنواره فجر ترجیح داده، میگوید، این فیلم تلنگری است تا حواسمان باشد که خانوادهها ممکن است چه آسیبهایی از نزاعهای سیاسی بخورند.
امرالله احمدجو میگوید از ۳۰ سال پیش که با داوود میرباقری آشنا شدم، او قصد داشت سریالی درباره سلمان فارسی بسازد. میگوید به او گفتم شدنی نیست یا خوب از آب در نمیآید چون در زندگی سلمان فارسی، جزئیات تاریخی چندانی وجود ندارد و این قصه دراماتیک نمیشود. اما داوود آنقدر ایستادگی و پایداری کرد که بالاخره توانست این پروژه را جلوی دوربین ببرد. پروژهای که احمدجو میگوید یک روز به داوود میرباقری گفتم برای سریالشدن مناسب نیست، اما امروز به گفته مرتضی میرباقری، معاون سیما در رسانه ملی، «بزرگترین طرح ساخت سریال در جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود
مردم ایران وقتی به مشکلی برمیخورند فورا میگویند دولت مقصر است. تو حاضر نیستی سر چراغ قرمز به بغل دستیات راه بدهی. اما درباره تساهل و تسامح در کشور حرف میزنی؟ همیشه عادت کردهایم از بالا چیزی به ما تزریق شود. اما ارشاد هم عادت کرده همیشه از خودش رفع مسئولیت کند. استعلام سرمایهگذار برای نهادهای امنیتی کار سختی نیست. وقتی شما میخواهید مثلا در حراج تهران شرکت کنید، از چند روز قبل که فرم را پر میکنید از شما حساب بانکی میخواهد که اهلیت اینکه در این معامله باشید را دارید یا نه. چرا ارشاد از من نمیپرسد تو که میخواهی وارد ساخت یک سریال شوی، این اهلیت را داری که سرمایهاش را جمع کنی؟ مهمترین موضوع اهلیت است.
وقتي مناسبات اجتماعي غلط است و شغلي و درآمدي كه پدر دارد و چرخهاي كه پدر در آن زندگي ميكند درست تعريف نشده است چه ميتواند بكند؟ يكي از عوامل اين چرخه معيوب به حقوقي است كه پدر خانواده ميگيرد كه با يكميليون و دويست تومان خانواده بزرگي را بچرخاند كه نميتواند. اين بلايي است كه اكثر خانوادهها با آن درگير هستند.
روند تولید فیلم و ورود تهیهکنندگان و سرمایهگذاران غیرمتخصص تولید را در سینمای ایران برای کارگردانهای فیلم اول بسیار سخت کرده است
من هادی و هدی را از سال ٦٠، ٦١ دارم، یعنی این شخصیتها را خلق کرده بودم و در رادیو اجرا میکردم، تا اینکه یکی از مسئولان تلویزیون از این داستان خوشش آمد و گفت که آن را تبدیل به تصویر کنیم. خلاصه گروهی تشکیل دادیم و سری اول من کارگردان صداها و نویسنده بودم. در دوره بعد آقایی به نام شریفی به گروه اضافه شد و برای من حاشیه درست کرد. میگفت فیاضی چون دستمزد نویسندگی میگیرد، دیگر نباید پول کارگردانی را هم بگیرد، درحالیکه من در این پروژه سه تا کار انجام میدادم، ولی در هر حال من خودم را کنار کشیدم و فقط به خاطر هادی و هدی و بچههایی که آنها را دوست داشتند.
مهدی کوهیان (حقوقدان) بر اهمیت و جایگاه مغفول نهاد داوری در تئاتر تاکید کرده و میگوید: رای داور در قوانین، از رای قاضی بالاتر در نظر گرفته شده و در اجرای حکم هم برایش تمهیداتی اندیشیده شده اما تئاتر ما آنچنان که باید به نهاد داوری بها و ارزشی نداده است.
سيروس الوند: اما سينماي اصلي هر كشوري، سينماي بدنه است. به نظر من يكي از فيلمسازان خوب بدنه سينماي جهان، هيچكاك است. در قياس با آنتونيوني يا فليني. يا در فرانسه فيلمسازي مثل ملويل، فيلمهايش جزو سينماي بدنه است، اما فيلمهاي گدار، جزو فيلمهاي بدنه نيست.
از سينماي بدنه چماق درست كردند و آن را سر فيلمساز ميكوبند. اصلا سينماي بدنه وقتي معنا دارد كه سينماي شما سر و ته داشته باشد. الان جوري شده اگر به كسي بگويند سينماي بدنه كار ميكند، به او بر ميخورد و ناراحت ميشود. خود من هم ناخودآگاه ناراحت ميشوم از اينكه به من بگويند سينماي بدنه كار ميكنی.
«کارت پرواز» هم در گذر زمان تأثیر میگذارد. مثل «نفس عمیق». همان زمان که «نفس عمیق» اکران شد من همراه 6 نفر از دوستانم به سینمای میدان شهدا رفتیم. اما اپراتور سیستم را روشن نکرد و گفت برای 6 نفر فیلم را نمایش نمیدهیم. از سالن که بیرون آمدیم گفتم تازه اول اکران است. یعنی فیلم فراموش شد و پروندهاش بسته شد؟! یکی از دوستانم که فیلم را خیلی دوست داشت گفت این فیلم یواش یواش و در طول زمان در ذهن مخاطبان خودش میماند من فکر میکنم برای «کارت پرواز» هم همین اتفاق بیفتد.
در طول این چند سال، کارگردانان بنام و قدیمی با من تماس گرفتند. کارگردانهایی که حتی کارهایشان در جشنواره جایزه گرفته است. خیلی جالب است که برای من دارد چنین اتفاقهایی میافتد. خودشان با من تماس میگیرند و عذرخواهی میکنند و میگویند میخواهیم این فیلم را بسازیم ولی فلان خانم بازیگر رفته با سرمایهگذار صحبت کرده که تو نباشی، ما دوست داریم که تو باشی اما واقعیت را به تو گفتهایم و بدان که دشمن داری. من اخلاقی که دارم این است که بهخاطر آدمها، برای خودم گناه نمیخرم.
ابراهیم داروغهزاده با بیان اینکه تلاش کرده به عهد خود که همان صیانت از مجوزهای سازمان سینمایی و رعایت قانون بوده وفادار بماند میگوید: امروز دیگر فیلمهای توقیفی دغدغه اصلی سینما نیستند و فضای مساعدی برای ساخت فیلمهای انتقادی در سازمان سینمایی وجود دارد.
دوست دارم در خانه بنشينم. البته فكر ميكنم، مهم است كه گاهي بيرون بروي و چيزهاي جديد را ببيني و آن به اصطلاح حقيقت را احساس كني و در آن وقت ايدهها را در ذهنت مجسم كني. اما فكر ميكنم، بشر ميتواند از دنياي اطرافش خبر داشته باشد و بدون بيرون رفتن از خانه بداند در دنيا چه خبر است. تازگيها به انگلستان نرفتهام اما ميتوانم اين ماجراي برگزيت را احساس كنم و ميتوانم عذابش را نفس بكشم. موقعيت غريبي است. هيچكس فكرش را هم نميكند كه ميخواهيد(از اروپا) خارج شويد. فاجعهاي هولناك است. كاملا ديوانگي است و ميتوانم احساس كنم در دنيا، مشكلات بسيار بسيار بزرگي وجود دارد.
مشكل دانشگاهها اين است كه آنجا هيچ اتفاقي نميافتد. من در تمام سالهاي گذشته از ترم يك تا 9 به چشم ديدم چطور اساتيد خوب ما يكي يكي رفتند. حتي اگر تك و توك اساتيد خوب هم در دانشگاه بمانند، به حدي فضاي رخوت حاكم است كه دانشجويان رغبت چنداني براي مشاركت ندارند.
خسرو معصومی میگوید: داستان فیلم کار کثیف کاملاً واقعی است. این فیلم درباره مشکلات امروز جامعه است و مقصر اول و آخر همه مشکلات اقتصادی و وضعیت مسکن در جامعه، دولت است.