شطرنج باد یادآور استعداد اوست و به نوعی ادای احترام گیتا اصلانی به میراث پدرش است. گیتا میگوید: «وقتی پدرم نسخه ترمیم شده را دید گفت مثل ملاقات با روانکاوی است که به او یادآوری کرده اصلا چرا میخواسته فیلمساز شود. او واقعا خوشحال بود. پدرم از هیچ چیز پشیمان نیست. این فیلم مانند فرزندی است که گم کرده و اکنون آنها دوباره به هم رسیدهاند.»
«رضاخان برخی قسمتهای فیلم فردوسی سپنتا را نپسندید و اثر توقیف شد. انگار در زندگی مشترک این دو حکیم، همذاتپنداری غریبی صورت گرفته بود. ظاهراً جاننثاران پادشاه به او رسانده بودند که «چرا در فیلم، شاعر به شاه غزنوی تعظیم نمیکند؟!»»
«از داریوش مهرجویی شنیدم که میگفت وفتی نقدهای ایرج کریمی را میخواند، همیشه چیزهای زیادی یاد میگرفت. تصور کنید! داریوش مهرجویی، با تمام آن ویژگیهایی که از او در آثار ماندگارش میشناسیم، چنین استفادهای از نوشتههای یک منتقد میکرده و حالا عرصه نقد چنان آشفته بازاری است که دوغ و دوشاب در آن یکی شده است.»
سازمان سینمایی طی سالهای اخیر تماسهای متعددی از جانب کسانی داشته که توسط کلاهبرداران مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند و با وعده حضور در پروژههای سینمایی و شبکه نمایش خانگی بهعنوان بازیگر مبالغی از آنها دریافت شده است.
محمدرضا گلزار برای اجرای برنامه «هفت خان» که از یک پلتفرم اینترنتی در حال پخش است دستمزد ۱۸ میلیارد تومانی دریافت کرده است. آن هم پیشاپیش!
هومن سیدی در «قورباغه» به درستی اصرار میکند که همه چیز از کودکی و خانواده شکل میگیرد و در بزرگسالی، چون پیامد بذر نادرستی که کاشته شود، مسیری به سوی نابودی طی میکند.
بدشانسی فردین برخورد با جریان انقلاب بود و بدشناسی دیگرش حاكمیت واژه «فیلمفارسی» بود بر اذهانِ مسوولان و سینمایینویسان كه باعث شد از كار باز بماند و اگر اجازه مییافت نقش «ناخدا خورشید» را كه «ناصر تقوایی» برای او نوشته بود، به اجرا درآورد، هم تجربههای طولانیمدت او به نسل بعد منتقل میشد، هم فیلمی ماندگار به فیلمهای ماندگار سینمای ایران اضافه میشد
برخی مشكلات «گاندو» : ۱- عدم شناخت ژانر؛ ۲- عدم پردازش درست پیرنگها؛ ۳- عدم قهرمانسازی و شناخت درست مسالههای دراماتیك؛ ۴- عدم شكلگیری دایلاماهای اخلاقی؛ ۵- گفتوگوهای شعاری؛ ۶- حرفزدن برای حرفزدن؛ ۷- جای خالی زیرمتن؛ ۸- توضیحات اضافی؛ ۹- تكرارهای غیرضروری؛ ۱۰- وجود صحنههای خبرنامهای؛ ۱۱- گم كردن لحن؛ ۱۲- گم كردن ریتم؛ ۱۳- اشتباه گرفتن موقعیت با موضوع....
«شنای پروانه» دو نقطه قوت بزرگ دارد كه نمیتوان به آسانی از كنارشان عبور كرد، اولی ضرباهنگ دقیق و سنجیده كار است و دوم شیوه گرهگشایی است.
مسائل اصلی که شخصیت فیلم «غار» با آنها درگیر است رویا، بازی و هنر است. مسائلی که در طول فیلم از زبان کاراکتر با لحن و واژگان شیرین کودکانه بیان میشود. مسائلی که وقتی در مخاطب درونی میشود بسیار تلخ و گزنده است و این سوال را به وجود میآورد که آیا ما کودکان را از حقوق خود محروم کردهایم؟
مشكل بزرگ «ملكه گدایان» شاید این باشد كه وقتی مخاطب به اجرا و فضاسازی قابل قبول سریال عادت میكند و تعلیقهای قسمتهای اولیهاش را پشت سر میگذارد، داستان دچار سكونی نسبی میشود و رفتهرفته ضعفهای فیلمنامه خود را بروز میدهد، در نتیجه سستی آن كاملا به چشم میآید.
منطقی و غیرمنطقی بودن پرسوناژ ریحانه در خصوص مساله بارداریاش فارغ از دیدگاههای فرمایشی و تزریقی و مذكرانه «حامد» میخواهد عقلانی بودن را همچون قبحی بشكند.گویی قرار است «ریحانه» فیلم كوتاهی به اسم «به نام مادر» حاتمیكیا باشد كه هیچگاه ساخته نشده است، ولو به قیمت پردازش ناباروری باورهای این شخصیت!
«نرگس» حتی تا این زمان جسورانهترین و ماندگارترین فیلم در كارنامه بنیاعتماد محسوب میشود. حضور زنهای آسیبپذیر جنسی در سینمای بعد از انقلاب شاید با فیلم نرگس نمود پیدا كرد. نرگس در زمان خود و تا امروز بر خلاف ظاهر خود فیلم لطیفی بود. خشونت و لطافت برآمده از دل فیلم انگار به نوعی الهامگرفته از اشعار فروغ باشد.
همزمان با اکران نوروزی آثار سینمایی سال ۱۴۰۰ گران شدن بلیت سینماها در سال جاری اعمال شد و هم اکنون مخاطبان برای تماشای آثار باید مبلغ ۳۰ هزار تومان را پرداخت کنند، این گرانی در حالی رخ میدهد که سینمای سال ۱۴۰۰ با بحران شدید نبود مخاطب روبرو است.
تماشای لوکیشنهای دیدنی و گویشهای جذاب بدون اغراق برای مخاطب عموما شهرزده و آپارتمانی جذاب است و «حال خوب کن». نون.خ3 یکبار دیگر نشان داد که مخاطب ایرانی همچنان به شنیدن و دیدن قصه و روایتها علاقهمند است و فرمول طلایی قصه سرراست به اضافه شخصیت جذاب همیشه جواب میدهد.
سالها پیش مجموعهای در ایام عید نوروز از تلویزیون ایران پخش شد با نام «وفا»؛ یک مجموعه امنیتی که تم عاشقانهای هم در پسزمینهاش داشت و به اوج محبوبیت رسید. با توجه به تجربه سریال وفا میشود گفت هر سریالی که در ایام عید از تلویزیون پخش میشود، لزوما نباید کمدی باشد و حتی میتواند سوژههای امنیتی را پی بگیرد و به اوج محبوبیت هم برسد اما مسلما بین گاندو۲ و وفا تفاوتهایی اساسی وجود دارد.
نیروی قورباغه هرچقدر که وسوسهبرانگیز باشد، برخلاف تصور کارگردان، قدرت کافی برای پابرجا نگهداشتن آدمهای کشتی در دریایی توفانی را ندارد.
شاید اگر همین فیلم چند سال پیش ساخته شده و شاخصههایش تداعیگر دیالوگنویسی آثار سعید روستایی یا فضاسازی اگزوتیک «مغزهای کوچک زنگزده» اثر هومن سیدی نمیبود زیر سایه آن آثار متقدم قرار نگرفته و امتیاز بالاتری کسب میکرد. ولی درحالحاضر با فیلمی صرفا خوشساخت طرفیم که در انتها وقتی گرههایش را گشود و تعلیقش فروکش کرد دیگر چیزی برای ارائهکردن ندارد
در سینمای هومن سیدی شما با سكانسهای خوب كپی شده برخورد میكنید اما یك اثر كلی خوب نمیبینید. البته نباید از كسی كه در مقام بازیگری به استاندارد كارگردان «عاشقانه» تن میدهد و این همكاری را هم تا همین امروز ادامه میدهد توقع زیادی داشت، اما سر و صداهایی كه تحتتاثیر فضای پروپاگاندا به وجود میآید اجازه بیتفاوت گذشتن از كنار چنین اثری را نمیدهد.
منگی از همان نقطه كه آغاز میشود به پایان میرسد؛ گویی این دقایق پرالتهاب هیچگاه سپری نخواهند شد و تنها میشود از منظرهای مختلف به تماشایش نشست. یك دایره بسته بدون امكان خروج كه محدودیتهای تولید و پخش به آن حد زده و مهارش كرده است كه شاید توهمی از به پایان رسیدن را برساند.
«قورباغه» اما باور نکرده که زیبایی باید در نگاه تو باشد، نه در چشمان تو، همه چیز را ویترینی میخواهد، برای همین هم سطحی و آبکیست، گاهی «دل» را داریم که از پوستر تا قسمت آخرش ابتذال را فریاد میزند و گاهی هم «قورباغه» را داریم که در نگاه اول جدی، موقر و قابلتوجه به نظر میرسد، اما ابتذالش پنهان و دیریابتر است، نه این که مبتذل نباشد، اتفاقا این جنس ابتذال پیچیدهتر و چهبسا خطرناکتر باشد، یک کار معمولی ببینیم و گمان کنیم یک اثر «هنری» دیدهایم.