تهران روزگاری پر بود از سالن تئاتر؛ در خیابانی که از صد سال پیش، پاتوقی برای دوستداران هنر نمایش بود. در هر گوشه از خیابان لالهزار آن روزها، تماشاخانهای قد میکشید و هنری را در دل پایتخت رونق میداد. خیابانی که هرچند دیگر خبری از تماشاخانههایش نیست اما هنوز شبهایی روشن و زیبا دارد.
امسال حاشيه عجيبتري گريبان سيونهمين جشنواره فيلم فجر را گرفته و آن اينكه برگزاري جشنواره با همهگيري و شيوع موج سوم ويروس منحوس كرونا تلاقي پيدا كرده و شرايط كرونايي روي سطح توليدات سينما هم تاثير گذاشته است. پيش از اين بخش بينالملل جشنواره فجر كه قرار بود خرداد برگزار شود، ملغي شد حالا مختصات برگزاري بخش ملي با اما و اگرهاي زيادي همراه شده است.
بیشتر از یک هفته از انتشار فهرست آثار مورد حمایت انجمن هنرهای نمایشی در سال ۹۸ (در تهران) گذشته و حالا که کمی آتش هیجان و گلهگذاریها فروکش کرده، انتظار میرود که اولا شفافسازیِ انجام شده با رفع نقصها تکمیل و بعد هم گزارش مالی نیمهی ابتدایی امسال در همین پایان شهریور اعلام شود.
«صنعت سینما» نه فقط در مواجهه با «کرونا» که در مواجهه با بسترهای تازه تولید و عرضه فیلم هم با چالشهای جدی مواجه است؛ اما آیا این شرایط را باید نشانهای از «پایان سینما» قلمداد کرد؟
یک پژوهشگر سینما معتقد است: انتخاب روز ۲۱ شهریور به عنوان روز ملی سینما مبنای درست و دقیقی ندارد و ظاهراً به شکل «سمبلیک» به عنوان روز ملی سینما در ایران انتخاب شده است، زیرا در این روزِ بخصوص در سینمای ایران هیچ اتفاق خاصی رخ نداده، بنابراین عدهای فرض گرفتهاند که امروز روز ملی سینمای ایران است که دستشان هم درد نکند.
سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان گزارش مالی اداره کل هنرهای نمایشی بابت حمایت از آثار اجرا شده در تهران منتشر شد؛ گزارشی که "ایجاد شائبه" مهمترین دلیل مسکوت ماندن آن عنوان میشد و حالا اهالی تئاتر و کسانی که در دو سال گذشته نمایشی روی صحنه بردهاند بهتر از هر کسی میتوانند بگویند که این شفافسازی سودمند است یا خیر.
محمد اطبایی در مطلبی مبسوط به ارزیابی جشنواره های معتبر جهانی و سینمای ایران در سال 2019 پرداخته است و در بخشی از این مطلب صراحتا اعلام کرده است که "در بررسی حضورها و جایزه های بین المللی حداقل پنج سال اخیر سینمای ایران به نتایج تاسف باری رسیده که نزدیک به ۸۰ درصد این اتفاقات در جشنواره های دروغین و بسیار کم ارزش و شبه جشنواره رخ داده اند."
اگر خود صداوسيما بخواهد اثري را توليد كند كه در سيما پخش نشود بايد از ارشاد مجوز بگيرد
حتما خیلی از اهالی تئاتر یادشان است که چهار سال پیش در مراسم «شب بازیگر» هدیهای ویژه به برگزیدگان و داوران داده شد؛ هدیهای که با دست و دلبازی عجیب یک اسپانسر نصیب تئاتریها شده بود و بعدها به افراد بیشتری هم تعلق گرفت، اما حالا که چند سال گذشته، خبر میرسد که هنوز کسی دستش به آن هدیه نرسیده است!
بیستمین جشن «حافظ» در حالی تحت ملاحظات کرونایی برگزیدگان خود را معرفی کرد که سریال «هیولا» و فیلم سینمایی «سرخپوست» عنوان برترین آثار این رویداد را از آن خود کردند.
مرور اخبار مرتبط با بازگشایی سینماها در کشورهای صاحب صنعت سینما در ماههای اخیر، تصویری واضحتر از آنچه تحت عنوان «بحران کرونا» میخوانیم، پیش رویمان قرار میدهد.
حکایت غریببی است، حکایت مردی که از همان دوران نوجوانی، شیفته دنیای قصهها و افسانهها بود و به هر کجا سرک میکشید تا گنجهای ادبیات فولکلور را گردآوری کند، به آنها رخت نمایشی بپوشاند، به قاب تصویر بنشاند تا به لطف سینما و تلویزیون به یادگار بماند برای آیندگان ولی همین مرد، آثار گمشده بسیار دارد. آثاری که معلوم نیست چرا از دست رفتهاند.
مدیر گروه تئاتر «آناهیتا» نمیتوانست این جوانک را بپذیرد. آخر موعد ثبت نام گذشته بود اما جوان مشتاق مگر میتوانست به این آسانی از این وسوسه بگذرد. او به عشق تئاتر راهی تهران شده بود. سماجت و صبوری کرد و یک سالی در تئاتر پارس کار کرد تا فرصتی به او داده شد و به گروه تئاتر «آناهیتا» راه یافت. محمود دولتآبادی این گونه به عرصه تئاتر وارد شد.
انتخاب ۳ فیلم ایرانی در جشنواره ونیز ۲۰۲۰، شمار آثار ساخته شده ایرانی حاضردر این رویداد سینمایی را به عدد ۱۰۶ رساند.
صدور پروانه ساخت فیلم سینمایی برای یک اینفلوئنسر (یا به زبان رایج شاخ اینستاگرامی) با سیلی از نقد و حاشیه همراه شده است. به قول معروف: «همه چیزمان به همه چیزمان میآید».
كامنتنويسي توييتري ميان داروغهزاده و رضوي بر سر قضاوت كردن و قضاوت نكردن به جاهاي باريك رسيد؛ سيد محمود رضوي براي داروغهزاده نوشت: «اگر بحث پروندهسازي باشد ما و همكاران خاطرات جذابي از ارسال فيلمنامهها از معاونت شما به نهادهاي خاص داريم.»
«شطرنج باد، در زمان خودش هم یک فیلم آوانگارد بود. حدود 40 سال قبل ساخته شد و یک فیلم پیشرو از جهت فرم و شیوه روایت بود. این فیلم از هیچکدام از قواعد رایج در سینمای آن زمان پیروی نمیکرد.
کسانی که شکوه را در اجراهای کارگاه نمایش دیده بودند، در همه کارها او را موفق میدانند. فرق نمیکند گلدونه خانم باشد یا سندلی کنار پنجره بگذاریم... با نثر و نگاهی یکسر متفاوت، یا باغ آلبالو و طلبکارها. اثری از چخوف و پیتر هاندکه باشد یا برشت و استریندبرگ. کارگردان آربی اُوانسیان باشد یا اسماعیل خلج یا بیژن مفید. شکوه در همه نقشها تمامقد میدرخشید.
شاید برخی از ما با نام این هنرمند بزرگ ایتالیایی آشنا نبوده باشیم ولی با انتشار خبر درگذشتش که از رفتن یکی از بزرگترینهای موسیقی جهان سخن میگفت، متوجه شدیم که او که بود. هر کدام از ما حتما بی آن که بدانیم او کیست، آثارش را بارها از تلویزیون یا رادیو شنیدهایم؛ مردی که سازنده موسیقی فیلمهای ماندگار و معروفی همچون «مالنا»، «یک مشت دلار»، «خوب بد زشت»، «روزی روزگاری در غرب» و «سینما پارادیزو» بود.
بهمن فرمانآرا میگوید: اگر لیست آدمهای فرهیختهای همچون داریوش شایگان، کریم امامی و شاهرخ مسکوب را از نظر بگذرانید، میبینید که هیچکدام آنها جایگزین نشدهاند. . ما به دولتی نیاز داریم که ارزش فرهنگ را بداند.