«ناپديد شدن انسان در پايان تاريخ را نميتوان نوعي فاجعه كيهاني دانست: جهان طبيعي همان چيزي كه در تمامي ابديت بوده است، باقي خواهد ماند. معدوم شدن قطعي انسان به معناي ناپديد شدن جنگها و انقلابهاي خونين است.» اما چه چيز انسان را به سروري ديگر موجودات رسانده و سرنوشتي اينچنين مسالهدار را در عالم هستي رقم زده است؟ بيشك «زبان» نقشي تعيين كننده دارد در اين فرآيند برتري يافتن انسان زيادهخواه. «لغزش آني كلام» حاشيهاي است انتقادي بر اين وضعيت. آگامبن از رابطه انسان و قدرت كلام به بهترين شكل در «كودكي و تاريخ» ميپرسد كه «آيا تجربه خاموش و بيآوا وجود دارد؟ آيا كودكي تجربه وجود دارد؟ و اگر وجود دارد، رابطه آن با زبان چيست؟» كودكي از نظر آگامبن بر ناتواني از سخن گفتن، بيزباني و زبانبستگي دلالت دارد، بر وضعيتي كه زبان هنوز در آن غايب است.