دشتی در شخصیترین اجرای تمام عمرش، بار دیگر نشان داده که چه کارگردان تیزهوشی است و شکست و فروپاشی را با روایتی فاشزیست از خود، به اجرائی بحثبرانگیز تبدیل کرده است. دشتی با مکانیسم پیچیدهای که در فرم اجرایی و شکل روایی بکار گرفته، در پی تبدیل شکست به ظفرمندی است. تئاتر روسیه با او بیمهری کرده و از قضا تئاتر ایران برای او آغوش گسترده. حال با یک علی اصغر دشتی روبرو هستیم که اجازه دارد جهان شخصی و تا حدودی پر خرج خود را به شکل کامل اجرا کند. کارگردانی که اقتدارش در روسیه دوران پوتین به چالش کشیده شده و زخم خورده است.
نامبرده می خواهد از یک تجربه ی شخصی به تجربه ی عمومی تعمیم پیدا کند از فروپاشی و له شدن انسانی که به دلایل واهی سرکوب می شود، زحماتش نادیده گرفته می شود، و تا مرز طغیان و خردشدگی می رود. جایی که دیگر گذشتن از هرچه حقوق و نفع شخصی برای رسیدن به نتیجه هم، جواب نمی دهد .و از تبارِ مکان هایی بگوید که چگونه از هویتِ واقعی و تاریخی شان، تهی می شوند.