اندرسون در بطن اين زمانهاي منجمد و از حركت بازايستاده به رغم همه سرگشتگي و حزن رو به زوال و پاييزي بشري و در ميانه قابهاي ايستا و محتضر، آنتيتز دلنشين و اميدبخش خود را نيز همچون لحظاتي رهاييبخش درون فيلم گنجانده است.
برندهها انسانهاي جالبي نيستند. چون همه ما از جهاتي آدمهاي بازندهاي هستيم. مهم است كه اعتراف كنيم سرانجام كار هيچ كس برنده نيست. من آدم بدبيني نيستم اما مساله اين است كه هيچ اميدي نيست. زندگي، نمايش تراژدي است. اولين نفري نيستم كه اين حرف را ميزند.
نوع نگاه اندرسون به هستی که با احساسات ژرف انسانی همراه است، در نوع بهکارگیری دوربین که به شخصیت بدل میشود، به گونهای تبیین شده که شفقت و همراهی خیرخواهانهاش با انسان مستأصل و رهاشده را در نوع میزانسن و زاویه دوربین و عناصر ارگانیک طبیعت، آشکار میکند.