«چاقوكشي» بيش از آنكه فيلمي كارآگاهي باشد، فيلمي است متاثر از سياستها و رويدادهاي روز. فيلمي كه در آن حداقل خبري از موريارتي نيست و او بدل به انديشه رايج در ميان ترومبيها ميشود. اينكه مهاجر جوان ميتواند مقبول باشد تا جايي كه كاري به ثروتشان نداشته باشد اما به هر روي لاتينهاي جنوبي عازم امريكا ميشوند تا ثروتي كسب كنند و زندگي بهتري به دست آورند.
نميخواستم در اين باره باشد كه ويتامينها را به خاطر طعم بدشان پشت شكلاتها پنهان كرده باشم. احساس ميكنم چيزي كه واقعا سرگرمكننده است، اين است كه داستان لايههاي متفاوتي دارد و احساس ميكنم كلمه «سرگرمي» را سرگرميهاي بيمغز به سرقت بردهاند. مفهوم اينكه اگر فيبري در غذا باشد، سرگرمكننده نيست... از نظر من، فقط و فقط چيزي سرگرمكننده است كه در آن سطوح عمل كند. با وجود اين بايد شوخطبعانه باشد. با وجود اين بايد سرگرمكننده باشد. با وجود اين بايد تجربهاي پر فراز و نشيب باشد، اما اگر چيز ديگري نداشته باشد، نميدانم چه بشود. به نظرم سرگرمي واقعي نيست.