نکته جالب اینجاست که نقاطعطف داستان منطق روایی ندارند و همین کلیت اثر را زیر سوال میبرد. حالا اگر در جزئیات خرد روایت هم منطق رعایت شده باشد (که البته خیلی جاها نشده)، مخاطب با محتوای کلی کار مشکل پیدا میکند و حتی گاهی عصبانی میشود. از عجایب روزگار هم این است که این بیمنطق بودن نقاطعطف اصلی داستان در سری دوم زخم کاری، درحالی اتفاق میافتد که کار را از روی یک شاهکار شکسپیر اقتباس کردهاند.
جهان رئالیستی که عمدتا محمد کارت در آثارش خلق میکند، گاه از فرط واقعی بودن، سنگین، مغموم و حتی گروتسک میشود، این موضوع بیش از همه نشان از شناخت دقیق فیلمساز نسبت به آدمهای واقعی این طبقه اجتماعی دارد.
بازنمایی روحانیت در سینمای ایران از سال های دور همیشه با چالش هایی مواجه بوده است اما سینماگرانی وجود دارند که با نگاهی متفاوت به این موضوع پرداخته اند.