ناصر تقوایی فیلمساز شهیر سینمای ایران درباره تنها فیلم سیاسی سینمای ایران نظر جالبی دارد.
بدون شک باید پذیرفت که در شرایط رشد فزاینده تکنولوژی، هر روز باید از موضوعاتی صحبت کرد که در گذشته معنا و مفهوم خاص خود را داشته و این روزها کارکردشان را از دست دادهاند یا به شکل دیگری پیش میروند.
کارگردان فیلم «مصلحت» با اشاره به سختیهای ساخت فیلم سیاسی و اعمال نظرهای بیرون از حیطه وزارت ارشاد ابراز تمایل کرد که از وقایع سال گذشته کشور فیلم بسازد اما درعین حال معتقد است به دلیل پیچیدگی این جریان، باید کمی زمان بگذرد تا بعد، از یک منظر درست و با نگاهی فراگیر فیلمی ساخته شود که برای خنک شدن دل نباشد بلکه ماندگار بماند.
اگر حتی فیلم از گونه کمدی باشد که فقط به موضوعات عادی ساده دختر و پسری میپردازد این هم خودش یک درام کمدی سیاسی است، چون همین که چشم بر مسائل سیاسی، اجتماعی میبندید و رفتاری تخدیری با موضوعات اجتماعی دارید، عملا یعنی کار سیاسی انجام دادهاید و دارید حواس مردم را پرت میکنید، بنابراین این یک امر سیاسی است.
علیرضا تابش در دهه 90 به مدت هفت سال مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی را عهدهدار بود و میتوان گفت بعد از سیدمحمد بهشتی، طولانیترین دوره مدیریت فارابی به نام او ثبت شده است. عضویت در هیئت امنای انجمن سینمای جوان، دبیری شورای معاونان وزارت ارشاد، روابطعمومی وزارت ارشاد و مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مشاور رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران، عضو گروه تخصصی سینمای فرهنگستان هنر، دبیری سه دوره جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان و بنیانگذاری المپیاد فیلمسازی نوجوانان و برگزاری پنج دوره این رویداد، بخشی از کارنامه مدیریتی او در حوزه فرهنگ است.
فرزاد مؤتمن با تاکید بر اینکه سینما بیش از هر چیز سرگرمکننده است و در سازماندهی هیچ اعتراض و جنبشی نقشی ندارد، نسبت به آنچه ممکن است باعث کوچ بسیاری از سینماگران شود، هشدار داد.
«سینمای گلخانهای» لقبی است که به سینمای دهه 60 داده شده که همان سالهای تغییر ریل سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب است. این دوران تداعیکننده نام یک چهره شاخص در عرصه فرهنگ و سینما نیز هست؛ سیدمحمد بهشتی. برای اینکه بدانیم نگاه او به «سینمای سیاسی» در سالهای مدیریتش در بنیاد سینمایی فارابی و البته دبیری جشنواره فیلم فجر ( سالهای 1362 تا 1373) چه بوده، به سراغش رفتیم.
اینکه دقیقا به چه فیلمی میتوان عنوان سیاسی اطلاق کرد و آیا اساسا زمینه ظهور و بروز چنین فیلمهایی در سینمای ایران وجود دارد یا خیر؟ محل بحث و نظر بسیاری است. جواد طوسی از منتقدان باسابقه سینمای ایران معتقد است در تمام سالهای گذشته عمدتا از بسیاری از فیلمهای اجتماعی، خوانشهای سیاسی صورت گرفته و مثلا وقتی داریوش مهرجویی برای ساخت فیلم «گاو» (براساس دغدغههای فلسفیاش) به سراغ «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی میرود، در وهله اول قرار است نگاهی نقادانه و روانکاوانه داشته باشد.
شاید این اقتضای سینمای ما است که در هر دورهای، تعبیری سیاسی از برخی فیلمهای ساختهشده در سینمای ایران صورت گرفته و گاهی همین عنوان سالهای زیادی همراه فیلم باقی مانده است و در دورههایی جشنوارههای خارجی نیز از فیلمهای ایرانی سیاست طلب میکردند و بر همین مبنا برخی فیلمهای ساختهشده در سینمای کشورمان به این سمت حرکت کردند.
دهههای 70 و 80 سینمای ایران را به یقین میتوان از مهمترین سالهای تاریخ معاصر سینمای کشور دانست. فیلمهایی که با رویکردی متفاوت در تفسیر موضوعات سیاسی ساخته شدند، اهمیت این برهه تاریخی را در سینمای ایران بیشتر میکند. یاشار نورایی، از منتقدان صاحبنام سینمای ایران، اهمیت این دوره زمانی را نهفقط به دلیل نضجگرفتن مفاهیم سیاسی در فیلمهایی که در این دوران ساخته شدهاند، بلکه به دلیل سیاستهای فرهنگی متفاوتی میداند که باعث شد دریچههایی گشوده و بسته شوند و در دوران گشایش نسبی سینماگران صراحت بیشتری نسبت به سیاسیسازی فیلمهایشان یافتند.
تهیهکننده «آژانس شیشهای» با مرور برخی مشکلاتی که حین ساخت این فیلم سینمایی وجود داشت، معتقد است: بخش زیادی از حرفها و دغدغههایی که فیلمسازهای اندیشمند دنبالش بودند تا فیلم آن را بسازند و جامعه را مطلع کنند به دلیل آنکه جلوی آنها گرفته شد الان به شکل هیجانی و کاذب در کف خیابان پخش شده است.
یک تهیهکننده سینما با انتقاد از اینکه صدور پروانه ساخت برای فیلمهایی که انتقادی به عملکرد یک نهاد یا دستگاه دارند،به موافقت آن نهاد منوط شده است، میگوید: اگر در فیلمهای سیاسی - اجتماعی بخشی از حرفهای مردم گفته شود، شاید در شرایط جامعه تاثیر داشته باشد و نباید گذاشت حرفها تلنبار شود.
یک منتقد سینما میگوید: ای کاش سیاستمداران اهل سینما بودند و گاهی روی پرده سینما به حرف دل جوانها گوش میسپردند چون سینما دائم حرفهایی را گوشزد و آیندهنگری کرده است.
سیاست در سینما ممنوع است؟ اگر نیست، چرا حتی فیلمهای کمدی هم با کنایهای به سیاست و سیاسیون دچار انواع ممیزی میشوند؟ و اگر هم سیاست در سینما ممنوع است، دلیل آن چیست؟
گذری کوتاه بر معدود فیلمهای سینمای ایران که به عنوان فیلمهایی با محوریت اعتراضهای دانشجویی شناخته شده و حاشیهساز شدهاند.
«نمیتوان از زبان نصیحت، سرکوب و حذف دربرخورد با جوانان به عنوان مطرح کنندهی پرسشهای جدید استفاده کرد. باید آنان را از زاویهای واقعگرایانه دید.»
انتقاد و اعتراض همواره بهمثابه بخشی از ماهیت و کارکرد امر هنری با سینما گره خورده اما گاهی بهواسطه یا در مواجهه با شرایط اجتماعی و بحرانی، شمایل و ساختار رادیکالتری به خود میگیرد. فیلمسازان بسیاری در تاریخ سینما بودند و هستند که با نمایش اعتراضات در آثار خود تلاش کردند تا در جهت بهبود جامعه خود و حتی جامعه جهانی گامی بردارند. سینمایی که اعتراض به وضع موجود را به میانجی هنر به اعتراضی خلاقه تبدیل میکند. خلاقیتی که میتواند اعتراض را به کنشی اثربخش و ماندگار تبدیل کند که فارغ از ارزشهای زیباییشناختی، از کارکرد تاریخی و اجتماعی هم برخوردار باشد.
چگونگی ساخت فیلم سیاسی در سینمای ایران و اینکه آیا اساسا در تمام سالیان گذشته فیلمهایی صرفا سیاسی در سینمای ما ساخته شده، پرسشی است که سینماگران ایرانی پاسخهای متفاوتی برای آن دارند. محمدمهدی عسگرپور تهیهکننده و کارگردان سینما معتقد است موضوعات سیاسی در خوانشهای رسمی خیلی به رسمیت شناخته نمیشوند. او در صحبتهایش به گونههای دیگر سینمایی اشاره کرد که سعی کردهاند نگاهی به برخی موضوعات سیاسی هم داشته باشند.
اینکه چرا در ایران فیلم سیاسی نداریم دلیلش این است که فیلم سیاسی بیانیه و ضوابط مشخص و تفکر سیاسی میخواهد و نه ایدئولوژی. یعنی فیلم در چارچوب بیانیه سیاسی ساخته شود و مسائلی را به چالش میکشد که در اجرای آن منشور سیاسی در جامعه پدید آورده است. در ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب مرامنامهای راجع به جناح سیاسی نداریم که مانا و پویا و حداقل پنجاه سال باشد و نمیتوانیم به مباحث سیاسی حزبها ورود کنیم.
من هربار که خواستم فیلمی با خصوصیات، ویژگیها و دغدغههای جوانان دهه هشتاد بسازم، هم با مخالفت تهیهکننده مواجه شدم هم با مخالفت پخشکننده و صاحبان سینما و هم با سانسور شدید! از جانب سازمان سینمایی هم با عدم حمایت خانه سینما و هم با بیتوجهی بنیاد سینمایی فارابی. واضح بگویم که در این شرایط ما خیلی نمیتوانیم انتخاب کنیم که چه فیلمی بسازیم؛ بلکه میبینیم چه پیش میآید که بسازیم. بنابراین متاسفانه دستمان روی ساخت چنین موضوعاتی باز نیست.
عمده آثار سینمایی ساخته ذهن و برآمده از شخصیتپردازی نویسندگان است اما در سالهای اخیر، سینمای ایران، محل تولید آثاری بوده که از دل واقعیات تاریخی استخراج شدند. این آثار سینمایی ممکن است سراغ لحظات خونین دفاع مقدس و ترورهای دهه 60 بروند یا بازنمایی باشد از زندگی و زمانه مشاهیر ایرانی! شاید هم دوربین فیلمساز بخواهد زندگی واقعی یک جنایتکار را تصویر کند مثل «عنکبوت» به کارگردانی ابراهیم ایرجزاده یا «خفاش» به کارگردانی علیاصغر شادروان.
سینمای سیاسی یکی از گونه های مهم و مطرح سینمایی در جهان است که متاسفانه در سینمای ایران نادیده گرفته شده و کمتر به آن پرداخته شده است و اگر هم هر از چندگاهی یکبار فیلمسازی به سراغ موضوعی سیاسی در تاریخ معاصر کشورمان رفته متاسفانه با واکنش های متناقض و بازدارنده مواجه شده است.
شاید اینکه یک فیلم نشان بدهد سیستم قضایی ایران خودش و نه از بیرون، به برخورد با عوامل فاسدش دست میزند، موردپسند جشنوارههای خارجی نباشد و اینجاست که مشخص میشود خیلی از فیلمسازان ما تابهحال بهدلیل ممیزی سراغ این سوژهها نرفته بودند یا به این دلیل که با هدفگیری مخاطبان دیگری فیلم میسازند.
سینمای سیاسی چنان معنای فراخ و گستردهای دارد که اساسا میشود پرسید «آنچه سیاسی نیست، چیست؟» مسائل اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی هرکدام به نحوی میتوانند یک پیوست سیاسی هم پیدا کنند و به این شکل هر فیلمی که ساخته شود، مواضع سیاسی مختلفی را در برابر خودش شکل میدهد و به نحوی با سیاست ارتباط دارد. اما مشخص است که بعضی از فیلمها سیاسیترند.