چندی پیش میزبان رهام بحیرایی بودیم؛ کارگردان تئاتری که در جشنواره چهارم طنز نمایشش بیشترین جوایز را گرفت و به اعتقاد برخی‌ها حتی تنها اثر نمایشی جشنواره بود. با او درباره موارد مختلفی صحبت کردیم؛ از کاراکتر اول نمایشش، مبارک، گرفته تا دلیل حضورش در جشنواره نمایش‌های کمدی اصفهان. بخش‌هایی از این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید.

پایگاه خبری تئاتر: چرا از شخصیت مبارک در این کار استفاده کردی؟

شاید بتوانید بگویید آشنایی زدایی به چنین شخصیتی، که ما بیاییم عکس ان را عمل کنیم یک ادم شارلاطان منفعت جو مخصوصا با توجه به شرایطی که الان داریم مخصوصا پول که پول را می گیرد و خودش را در قالب این شخصت وارد می کند چرا که سیاه همیشه واقعا سیاه نیست و خودش را زیر سیاهی می‌پوشاند که بتواند حرفهایی را که نمی‌تواند بزند، بزند. حالا ما در داستان‌مان دقیقا همین اتفاق می‌افتد. این ادمه می اید و خودش را زیر پوشش سیاهی قرار می دهد تا بتواند این چیزهایی را که می‌خواهد بگوید.

 این سیاه من را یاد شخصیت سیاه «آژانس شیشه»‌ انداخت اما این سیاه علی‌رغم بازی خوب امین زارع برای من دلچسب نبود. جای این سیاه می‌توانست شخصیت دیگری باشد.

این بحثی بود که ما همیشه با هم داشتیم؛ من و محسن رهنما. مخصوصاً، من از محسن رهنما می‌پرسیدم که آقا کیه؟ برای چی سیاه؟ من فکر می‌کنم روز اجرا با آن ازدحامی که ما داشتیم، یک بخش‌هایی از کار در رفت. در واقع سیاه وارد قصه نمی‌شود. این خودش وارد قصه خودش می‌شود. ما این را با نشانه‌ها جاانداختیم.

تو برداشت خودت را از سیاه داری. اما به مخاطب می‌گویی این سیاه است. سیاه همیشه شارلاتان نیست؟ آیا با تغییر لباس سیاهت به ایده‌ال ذهنی‌ات نزدیک نمی‌شدی؟

ما به این هم فکر کردیم که لباس تمرین بپوشد یا بیاید با همان لباس تمرین صورتش را سیاه کند، سفید کند یا رنگی دیگر. اینها در طول تمرین و در تحلیل‌ها شکل گرفت. ما وقتی منطق درونی اثر را برای تماشاچی تعریف کنیم تماشاچی با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. اگر بخواهیم تمام روابط علی و معلولی را وارد قصه کنیم، نمی گویم درست نیست اما سخت می‌شود. در تعریف اول، سیاه بعدتر وارد می‌شد. در این جا ما سیاه را ابتدا وارد کردیم تا اماده شود که قصه را خودش می‌خواهد بسازد.

چرا با «هچل» در جشنواره شرکت کردی؟

خب من اگر کار آماده‌ای داشته باشم، در جشنواره شرکت می‌کنم. هچل قبل از عید به تصویب اداره تئاتر رسیده بود و قرار بود در 150 شب اجرا شود. آخر اسفند به ما نوبت اجرا دادند که نه  همسر من که بازیگر این کار بود می‌توانست شرکت کند و نه مردم آخر اسفند وقت تئاتر دیدن دارند! دلایل دیگری هم بود از جمله اینکه هزینه کار را خوذمان باید می‌دادیم و از بلیط فروشی تامین می‌کردیم. بعد از عید هم نتوانستیم اجرا بگیریم. به بچه‌های گروه گفتم که کار را در جشنواره شرکت دهیم و مطمئن بودم موفق خواهد بود. اما دلیل عمده شرکتمان، پولی بود که به ما می‌دادند و ما می‌توانستیم هزینه‌های اجرا را تامین کنیم.

آیا شرکت در جشنواره چهارم نقطع قوت کارنامه شما بود؟

ما این کار را در بخش ویژه شرکت دادیم و می‌دانستیم با معیارهای بخش ویژه  هم‌خوانی دارد.  گفتم 2 میلیون تومان جشنواره می‌دهد. یک میلیون هم انجمن می‌دهد. 2 میلیون هم بلیط فروشی می‌کنیم و این کار جمع می‌شود! ما سعی داریم کارهایمان را جدی بگیریم اما به هر حال بخشی از کار همین جشنواره‌ها هستند که می‌توانیم با شرکت در این جشنواره‌ها برای کارهای آینده‌مان پشتیبانی مالی داشته باشیم.

کیفیت جشنواره چهارم چه طور بود؟

این جشنواره را باید با خودش و شرایط تئاتر اصفهان مقایسه کنیم. به نظر من جشنواره موفقی بود گرچه با سطح اول یک جشنواره فاصله داشت.

داستان گز و پولکی که در اختتامیه موقع گرفتن جایزه مطرح کردی، چه بود؟

نمی‌خواهم وارد این داستان بشوم که اصلا این گز و پولکی ریشه از چه دارد. در اختتامیه جشنواره فقط یک نفر فهمید منظور من چه بود و اتفاقا همانی بود که باید می‌فهمید. جانمی به من گفته بود من در جشنواره‌ای که بازنده باشم، شرکت نمی‌کنم. مثالش سال 86 که احسان در آن شرکت نکرد و می‌گفت چون داوران آشنایان اسدی هستند، تمام جایزه‌ها را به اسدی خواهند داد و البته شرکت نکرد. وقتی ما وارد سیستم داوری می‌شویم نباید با داورها هر روز بلند شویم این طرف و ان طرف برویم.

از نظر خودت، دلایل موفقیت «هچل» چه بود؟

کار ما به این دلیل خوب بود که از تیپ‌سازی دور شدیم. همه کارها در این جشنواره تیپ‌سازی کرده بودند. اما الهام زنجانی و فرشاد فهیمی شخصیت ساختند. بماند که چه قدر به آن شخصیت نزدیک شدند اما با 20 درصد تواناییشان هم می‌توانستند موفق باشند و البته نویسنده ما شخصیت‌سازی کرده بود و موفق شد. امین زارع هم در تیپ‌سازی موفق بود.

آیا از شرایط موجود تئاتر اصفهان راضی هستی ؟

به نظر من کارهایی که انجام می‌دهیم، شوخی است. تئاتر نیست. چون تئاتر شغلمان نیست. یک وقتی می‌گذرد و دور هم خوش هستیم! ارگانها بلندگو دست گرفته‌اند که اگر خواستید کار کنید، طبق این ضوابط باید کار کنید و گرنه نمی‌شود. با این شرایط به شوخی شبیه است تا تئاتر. تکلیف حوزه هنری هم که مشخص است و ارگانها طبق ضوابط و خواسته‌های خودشان درباره تئاتر سیاست‌گذاری می‌کنند.

چرا کارگردانان تئاتر این شهر متحد نیستند و سعی در تخریب یک دیگر دارند؟

من فکر می کنم همه جا این اتفاق می‌افتد ولی هستند آدم‌هایی که با هم کار می‌کنند و خوبند.