مرتضی میرمنتظمی متعلق به نسلی است که در جشنواره تئاتر دانشگاهی بالیده؛ نسلی که از سختی تئاتر نمیترسیدند و برعکس، از آن لذت میبردند. نسلی که هنوز هم جوان است ولی او به عنوان یکی از اعضای این نسل، از میزان نومیدی و سرگشتگی نسلهای بعدی غمگین است و تاکید دارد که استادانی مانند حمید سمندریان هرگز بذر نومیدی را در دل دانشجویان خویش نکاشتهاند و این نکتهای است که مدرسان فعلی تئاتر از آن غافل هستند.
بهروز غریبپور کارگردان شناخته شده عرصه نمایش معتقد است اگر پافشاری او نبود ساختمان خانه تئاتر خریداری نمی شد و مبایعه نامه و سند اصلی خانه تئاتر به نام او و ایرج راد بوده است.
بهزاد صدیقی از اعضای با سابقه خانه تئاتر معتقد است فقدان تأثیرگذاری و پیشرفت خانه تئاتر ناشی از سیستم مدیریتی قدیمی، منسوخشده، ناکارآمد و به روز نشده است.
جلال تهرانی، این روزها با اجرای «بونكر» سالن مجموعه تئاتر «لبخند» را افتتاح كرده تا پس از مدتها، غیبت از سالنهای نمایش عمومی را پایان بدهد. گرچه او در این گفتوگو میگوید در این سالها با هنرجویان خود در «مكتب تهران» اجراهایی داشته اما «بونكر» با بازیگران حرفهای سینما و تئاتر ایران، حمیدرضا آذرنگ و سارا رسولزاده در حال اجرا است.
مقصود نعیمی ذاکر مدیرعامل پیشین خانه تئاتر در آبان ماه سال گذشته استعفا داد و پس از این تصمیم، سئوالات بسیاری مبنی بر چرایی این استعفا مطرح شد و اصل ماجرا طرح این پرسش بود که چه اتفاقی افتاده که عمر مدیریت در خانه تئاتر به یک دوره حداقلی مدیریت یعنی چهار سال نمیرسد؟
این روزها که مضراب ابتذال بر صحنه تئاتر زخمه میزند، تماشای اجرایی تازه از نمایشنامه «کالیگولا»، اثر آلبر کامو، به کارگردانی رویا اسدی و طراحی و بازی میکائیل شهرستانی و شاگردانش در سالن استاد سمندریان ایرانشهر، مرهمی بر این زخم است و البته پالایش حال در این زمانه ملال و دلمردگی. کالیگولا، در مواجهه با مرگ معشوقهاش دگرگون میشود.
نمایشنامه چاپ کردن در آن زمان بیش از آنکه کار نمایشنامهنویسان جوان باشد کار کسانی بود که در دهه هفتاد برای ما اساتید محسوب میشدند، مثل بیضایی یا رادی یا ساعدی. اما من از همان ابتدا مطمئن بودم که نمایشنامهها باید منتشر بشوند و چنانکه پیشتر هم گفتم، معتقد بودم که خواندن نمایشنامه میتواند به اندازه خواندن یک داستان کوتاه یا یک رمان لذتبخش باشد.
آرش رادی؛ جمع کردن بساط جشنوارههای فلهای و سرمایهسوز و آنگاه برگزاری تنها یک جشنوارۀ ملی بااحتشام را راهگشا میدانم.
آئیش در هر نقشی که ظاهر میشود بخشی از ویژگیهای شخصی خود ازجمله طنز را به آن نقش اضافه میکند و همین موجب شده تا بیشتر نقشهایی که به او پیشنهاد میشود؛ نقشهای طنز و کمدی باشد و به قول خودش کارگردانها و تهیهکنندهها طنازی، شیرینی و شوخطبعی را برایش پیشفرض قرار دهند.
یک پروژه تئاتری حتما باید دارایاندیشه و دارای وجه تمایز باشد. از طرفی به تناسب منطقی هزینه و درآمد هم اهمیت میدهم. البته من قبل از قبول مسوولیت برای هر کاری باید آدمهای اصلی همکارم را دوست داشته باشم. گاهی هم مرتکب اشتباه در شناخت ظرفیت آدمها میشوم و بعدا خودم را سرزنش میکنم.
شهابالدین حسینپور که کارگردانی نمایش «گالیله» را به عهده دارد، اجرای این اثر را ادای دینی به حمید سمندریان میداند که هرگز نتوانست آن را روی صحنه ببرد. او با انتقاد از اداره کل هنرهای نمایشی به دلیل عدم حمایت مالی از نمایشش، گفت: برای اجرای «گالیله» از چند سال پیش تا امروز پانصد میلیون تومان هزینه کردهام.
برای من سوال است که چرا کارگردانهای شناخته شده ما درخواستی برای فیلم ساختن ندارند؟ من فکر میکنم خودمان کم آوردهایم، حداقل باید کمی صبورتر و آرامتر گامبرداریم تا جا بیفتیم، این جامعه اصلا جامعه دو سال گذشته نیست، از هر نظر تغییر کرده است.
مدیر کل هنرهای نمایشی درباره آخرین وضعیت حریم تئاتر شهر و چالش های برخی جشنواره ها سخن گفت.
هنر و تئاتر این روزهای ایران، موضوع نیازمند آسیبشناسی کم ندارد. موضوعاتی که یکی از برجستهترین آنها نسبت دولت با هنر و تئاتر این روزهای ایران است و موجب پیش آمدن سوالاتی از این دست میشود که چه اتفاقی رخ داده است که بخشی از اهالی تئاتر چنان از نزدیک شدن به هر آنچه نسبتی با هنر دولتی و هنرمندان دولتی داشته باشد، گریزانند که اساساً عطای بودن در این حوزه را به لقای آن بخشیده و صحنه را ترک گفتهاند.
حمیدرضا نعیمی که این روزها در حال اجرای نمایشی با عنوان «فردریک» است، میگوید: «در آستانهی شروع تمرین، ناگهان بازیگر اصلی ما به دلیل حضور در یک پروژهی تصویری، از بازی در نمایش انصراف داد. با رفتن او، اسپانسرها و تهیهکننده هم از همکاری و تهیه و تولید کنار رفتند. حالا من بودم و نمایشی که از سالها پیش رؤیای اجرای آن را داشتم. تصمیم گرفتم بزرگترین ریسک این روزهای زندگیام را انجام بدهم و خودم نقش «فردریک» را بازی کنم.»
مهرداد کوروشنیا با اشاره به اینکه «یادگار» نمایشی جنگی، ذهنی و انتزاعی است، میگوید: بررسی حماسهها و مصایب جنگ موضوعات مهمی هستند که نباید از آنها غافل باشیم. اینکه انسانها چگونه برای حفظ ارزشهای خودشان و حفظ کیان کشورشان حماسه تولید میکنند؛ موضوع با اهمیتی است. ما با مجموع همه اینها؛ بررسی پدیدهای «مذموم» به نام جنگ، و پدیدهای «ممدوح» به نام دفاع از ارزشها و دفاع از کیان کشور را داریم که در طول تاریخ مطرح بوده است.
کیومرث مرادی با اشاره به تجربیات جدیدش در تئاتر به جملهای از حمید سمندریان اشاره میکند که «نباید کار جدید یک کارگردان شبیه کار قبلیاش باشد»، از این رو تلاش میکند آثارش متفاوت از هم باشد.
نویسنده و کارگردان نمایش عروسکی «مامان» میگوید: اینطور جا افتاده که نمایش عروسکی به کودکان و نوجوانان اختصاص دارد. برای حل این موضوع به تولید و اجرای مستمر نمایشهای عروسکی بزرگسال نیاز داریم.
آروند دشت آرای همزمان با آخرین اجراهای دو نمایش «پدر» و «آوازهای عاشقانه دختر دیوانه» در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر از اقتصاد لرزان تئاتر میگوید، از قدرناشناسیها و اظهار تاسف می کند که به جای خوشحالی از موفقیت یکدیگر، شروع به ایرادگیری میکنیم. او همچنین تاکید دارد که در این سالها به فحش خوردن عادت کرده است.
دو عروسک دوستداشتنی، دکوری جمع و جور و داستانی ساده در عین حال آشنا؛ تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر این شبها میزبان تماشاگرانی است که برای دیدن همینها به این سالن میآیند.