نمایش «سه خواهر»، به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی نگین ضیایی که اثری اقتباسی از «سه خواهر» چخوف محسوب میگردد، در پی چارهجویی این مسئله است که به آنچه بیواسطه مشاهده و دیده میشود تا چه اندازه میتوان اعتماد و آن را تفسیر به رأی داشت.
در روزهای پررونق تئاتر بهاری، مصطفی کوشکی پس از مدتها دوری از صحنه، با خوانشی تازه از «نکراسف» ژان پل سارتر به تئاتر ایرانشهر بازگشته است. این نمایش که با همکاری مهدی کوشکی دراماتورژی شده، با تکیه بر کمدی موقعیت و بهرهگیری از فضای جفنگ سیاسی، توانسته نگاهی نو به این اثر کلاسیک ارائه دهد و نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
نمایش «رام کردن اسب چوبی» به کارگردانی سینا رازانی، از سوی همایون علیآبادی، منتقد تئاتر، به عنوان یک «لودگی تمامعیار» مورد نقد جدی قرار گرفته است. علیآبادی معتقد است که علیرغم تلاش بازیگران و کارگردان، عدم شناخت کافی از ژانر فارس، کار را به یک «کمدی-تراژدی کمرمق» تبدیل کرده است.
نمایش «زندانی در دانمارک» به کارگردانی محمد مساوات، روایتی آوانگارد و زبانبنیاد از هملت است که با ساختاری اپیزودیک و زبانی آرکاییک، از دل تاریکی برمیخیزد تا شکواییهای علیه بیعدالتی و انحطاط اخلاقی سر دهد. این اجرا با تلفیق زبان دراماتیک شکسپیری و «شعر اجرایی» معاصر، تجربهای نو از تئاتر شاعرانه را به ارمغان میآورد.
در حالی که گرمای بیسابقه اردیبهشت و نگرانیهای ناترازی انرژی بر زندگی تهرانیها سایه افکنده، سالنهای تئاتر پایتخت با اجرای آثاری چون «شک» به کارگردانی کورش سلیمانی، «آشپزخانه و متعلقات» به کارگردانی شهره سلطانی و «کتابخانه نیمهشب» به کارگردانی محمد ملکشاهی، همچنان پذیرای مخاطبان هستند. مروری بر این اجراها و تاثیر چالشهای اقتصادی و اجتماعی بر هنر نمایش.
اجرای بحثبرانگیز تئاتر «امشب به صرف بورش و خون به روایت نازنین» به کارگردانی صابر ابر و نویسندگی مهدی یزدانیخرم در باغ کتاب تهران، روایتی زنانه و متفاوت از داستان بلند «نازنین» داستایوفسکی را به صحنه میآورد. این نمایش تکگویی، با بازی الهام کردا در نقش نازنین، به واکاوی سرنوشت تراژیک و عاملیت زنانه در جهانی مردسالار میپردازد.
داوود فتحعلیبیگی، استاد پیشکسوت نمایشهای ایرانی، در نمایشنامه جدید خود با عنوان «شبنشینی با مولیر»، به پیوند میان نقد ریاکاری در اثر مشهور مولیر، «تارتوف»، و تجربه شخصی خود در مواجهه با سانسور نمایشنامه «تختوخنجر» میپردازد. این اثر، با حضور مولیر، میرزا فتحعلی آخوندزاده و سعدی افشار بر صحنه، اشکال گوناگون ریاکاری و تبعات آن را به تصویر میکشد.
نمایش «ملتبلون» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد قیومی که این شبها در سالن دو مجموعه تئاتر لبخند روی صحنه است، تلاش دارد تا به بازنمایی انسان پساکرونایی بپردازد، اما به نظر میرسد در فرم و اجرا بیشتر وامدار تئاترهای پیش از پاندمی است و درگیر هراسهای ذهنی و اکسپرسیونیستی یک استاد دانشگاه میشود.
نمایش "کار خرگوش" به کارگردانی مهدی نصیری، اجرایی متفاوت از دیالکتیک روابط انسانی را به نمایش گذاشت و با استقبال تماشاگران روبرو شد. این اثر، با تمرکز بر صداقت بازیگران و پویایی متن، شبی به یادماندنی را برای حاضران رقم زد.
میتوان از تماشای اجرای جگر هندی لذت برد و صد البته چندان شگفتزده نشد. این نکته مهمی است که همچنان کارگردانی چون رحمت امینی در استفاده از فرمهای اجرایی، دست به عصا حرکت میکند و بیشوکم بر امر متعارف تکیه دارد. شوخیها و ساختارشکنیهای نمایشهایش بر مدار امر آشنا میچرخد و به قولی نه سرد است و نه گرم چراکه ولرم بودن برازندهترین خصلتی است که میتوان به اجراهای رحمت امینی داد و به هنگام تماشا کردنشان، به دشواری و مخاطره نیفتاد.
تئاتر ایران در این روزهای پرابهام و بلاتکلیفی، با چالشهایی همچون کمبود تماشاگر و دستاوردهای کمثمر مواجه است. دو نمایش "بازی آنتیگون من" و "بازخند" به عنوان نمونههایی از آثار تجربی در شرایط فعلی، از تلاشهای تازه برای جلب توجه مخاطبان سخن میگویند، اما سوال اصلی اینجاست که آیا این آثار توانستهاند تغییری در وضعیت کنونی تئاتر ایجاد کنند؟
در اینجا با تمرکز بر منودرامِ «جایی که گوزنها آواز میخوانند» نوشته مهدی غلام حیدری به کارگردانی و با اجرای نادر فلاح که از بهمن ماه در سالن شیشهای عمارت هما روی صحنه است، سعی بر آن است که با ارجاع به یک نمونه اجرایی با تمرکز بر سوالات مذکور، این منودرام را از منظر ژانر و نسبت آن با مخاطب خود مورد ارزیابی قرار دهیم.
هر چند کالیگولای مهرداد مصطفوی به لحاظ روایت، غنای نمایشنامه کامو را ندارد، اما به لحاظ اجرایی، توانسته حال و هوای تئاتریتری خلق کند و تماشایی باشد.
پشتکوهی با تمرکز بر این بخش کمرنگ تاریخ کشورمان، سعی دارد بهواسطه اجرای خود تلنگری به شهروندان این مرز و بوم زند: که تاریخ همواره قابل تکرار است. نکته حائز اهمیت دیگر که پشتکوهی در این اجرا بر اساس حوادث سالهای گذشته کشور با هوشیاری بر آن تاکید دارد، زنان و کنشگری آنها بر علیه استعمار و تجاوز است.
در این مطلب به دو اجرایی میپردازیم که بعد از جشنواره تئاتر فجر به صحنه رفتند و با لحنهای متفاوت، تلاش کردند به انسان معاصر و درد و رنجی که میبرد بپردازند. این دو نمونه میتواند برای فهم کیفیت بازنمایی وضعیتهای فرودستی و تحت ستمبودگی انسانها در زمانه حال به میانجی تئاتر مفید باشد.
نمایش «تارتف» مهرداد کورشنیا به شکلی خلاقانه و موجز، مدرنیزاسیون ناموزون پهلوی اول را دستمایه روایت قرار داده است.
تاکنون بیش از دهها بار این نمایش یا اقتباسهایی از آن اجرا شده است ولی اینبار مرجان آقانوری توانسته است با خوانشی زنانه و اجرایی دگرگونه، نمایشی را روی صحنه بیاورد که از بینش عمیق او نسبت به موضوعات پیرامون و شناخت دقیقش از نمایشنامه نشأت میگیرد.
ژن زامبی با برخورداری از متن مناسب و فضای کمیک خود، همچنین با بهره بردن از بازی خوب بازیگرانِ یکدست و پرتوانش آنچه را که از قول بکت آمد، تحقق بخشیده است.
نمایش «بیپدر» به کارگردانی محمد مساوات، با روایتی ضد پیرنگ و فضایی ماکابر، تلاش میکند زیست انسان معاصر را به چالش بکشد.
«پیوتر اوهه»ای را که این روزها روی صحنه تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر است، میتوان بهیادماندنیترین اجرایی دانست که تاکنون از این نمایشنامه در ایران روی صحنه رفته است.
اجرای «احتمال وقوع قتل» در این وانفسای آثار خوب کمدی، یک پیشنهاد اجرایی قابل اعتناست که میبایست قدرش دانست و در صورت امکان به دیگران هم توصیه کرد.