نگاهی به نمایش «تاناکورا» اوشین، در پی تعزیهای ناشدنی
میتوان نمایش تاناکورا را اجرای متوسط از یک نمایشنامه متوسط دانست. این البته در زمانهای که اغلب اجراها کیفیت لازم را ندارند میتواند نکتهای مثبت تلقی شود. اما تئاتر این روزها برای فراتر رفتن از این عسرت و حسرت، به جسارت و دانش بیشتری نیاز دارد. شاید ترکیب خلاقیت، نابهنگامی و امر نو. از یاد نبریم که حضور شخصیت اوشین تاناکورا در نمایش «چشم برهم زدن» محمد زیکساری چقدر مخاطبان را شگفتزده میکرد اما در نمایش تاناکورا، همان حضور همیشگی این سالها است و نوعی عقبگرد.
نگاهی به نمایش «آرامش فقط یک ساعت»؛ ناکام
تلاش این گروه نه چندان شناختهشده آنچنان که باید مورد پسند مخاطبان قرار نگرفته و میتوان محصول رضا بهدادنیا را چه به لحاظ زیباشناسی، چه از منظر گیشه و رضایت مخاطبان، تجربهای شکستخورده دانست.
درباره نمایش «اهل هوا» به کارگردانی محمد حاتمی؛ روایتی غامض از قتلهای ناموسی
نمایش اهل هوا را گام مثبتی در کارنامه تئاتری محمد حاتمی دانست که در این سالها، بعضی اجراهایش مثل نمایش «دیگری» ناموفق بوده و حواشی متعددی ایجاد کرده است.
درباره نمایش «مرگ»/ محصول کلاسهای «از ایده تا اجرا»
بر صحنه آمدن این قبیل اجراها میتواند نشان آن باشد که فرآیند آموزش تئاتر در بخش خصوصی دستخوش بحران است. مخاطبان تئاتری حق دارند در ازای پرداخت بلیت تقریباً صد هزار تومانی، اجراهایی با کیفییت تماشا کنند و فیالمثل به طنز وودی آلنی «مرگ در میزند» از ته دل بخندند.
درباره تئاتر «ژیمناستیک تکهپارهها»/ فاصله از جهان بکت
«ژیمناستیک تکّهپارهها» با توجه به این بازار گسترده بکتشناسی، خاضعانه میبایست بپذیرد که در این مسیر، حتی میلیمتری نتوانسته به جهان بکت نقب بزند و راز و رمزی را آشکار سازد.
نگاهی به نمایش «میخواهم میوسوف را ببینم»/ بدون قصه و روایت
کارگردان این نمایش با بازیگران جوان تلاش کرده طنز موقعیت و کمابیش سیاسی نمایشنامه را اجرایی کند. اما به نظر میآید آن چنان نتوانسته ظرایف دراماتیک متن را به صحنه آورد.
نگاهی به نمایش «همه چیز میگذرد، تو نمیگذری»/ سفر به دور دستها
نکته جالب در مواجهه حسانی با این نمایش 70 دقیقهای این است که بازیگران با تمام وجود تلاش دارند به منطق درونی نمایشنامه نزدیک شده و یک «ما»ی جمعی را شکل دهند که از طریق پیوند بدنهایی که توانایی دیدن را از دست دادهاند شکل یافته است. حتی در طول اجرا اشاراتی به نابینایی میشود و فیالمثل رابطه ادیپ شهریار با حقیقت و بینایی طرح میگردد.
درباره نمایش «هایکوی پارو زن یک دست»/ مشکل در ایدئولوژی محتوایی
نمایش «هایکوی پارو زن یک دست» اگر اندکی از فرامین «سوپر ایگو» یا همان «دیگری بزرگ» جامعه تخطی کند و در پی نجات بشریت نباشد و این ژست ضد جنگ بودن خویش را تا حدودی تلطیف کند، میتواند اجرایی تماشایی شود.
نمایش «مکبث زار» برای چندمین بار اجرا شد/ تئاتر جای کلیگویی نیست
این نمایش در بازتولید جدید با تغییراتی در میزانسن و گروه بازیگران روی صحنه رفت. به این معنا «مکبث زار» توانست نمایشنامه ویلیام شکسپیر را با تکیه بر مراسم زار، آیینهای بومی و فولکلور جنوب ایران و تلفیق با داستان «مکبث» اسکاتلندی به تصویر بکشد. رویکردی مسبوق به سابقه در تئاترهای سراسر جهان و البته ایران.
آنچه تماشای سه نمایش این شبهای تهران به رخ میکشد؛ آسمان تئاتر هم برفی است
اجراهای تئاتری اخیر، دامنه وسیعتری از کارگردانان ناشناختهای را به سالنهای تئاتری گسیل کرده که قبل از این نامی از آنان در میان نبود. اما با تمامی این گسترش اندک، همچنان رونق چندانی در سالنهای اجرایی وجود ندارد و اغلب اجراها با تماشاچیهای اندک بر صحنه میآیند.
نگاهی به نمایشنامه «رد ترس» اثری از سم شپارد/ نمایشدهنده توانای تراژدی
سم شپرد که روایتگر تصویری تاریک از زندگی معاصر در آمریکاست، در نمایشنامه «رد ترس» با اقتباس از یکی از معروفترین نمایشنامههای تاریخ جهان؛ «اویدیپوس شهریار» و بهمدد شکل و فرم هنر مدرن آمریکایی، داستانی جذاب و پیچیده خلق کرده است. این اثر مدرن با درونمایهای اساطیری، در قالب داستان پلیسی-جنایی و گاه با حسوحالی شاعرانه، مخاطب را به سفری درونی، پرکشش و فلسفی میبرد
درباره تئاتر امروز و نمایشهایی که این روزها روی صحنه میروند/ در غیاب حرفهایها
این روزها به تماشای اجراهای تئاتری نشستن نوعی مواجهه با سردی زمستان است. اجراهایی که رونق چندانی ندارند و بنا به هر دلیل نتواستهاند انبوه تماشاگران را جذب خود کنند. حتی از آن دیدارهای قبل و بعد اجرا هم خبری نیست که گفتگویی شکل میگیرد و در باب کیفیت آثار، بحث و جدل میشود. این هفته نگاهی انتقادی به چهار نمایشی خواهیم داشت که این شبها در سالنهای کلانشهر تهران اجرا میروند و به نوعی نماینده نسلهای مختلف از کارگردانهای تئاتر کشور محسوب میشوند.
درباره نمایش «پرده خانه» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی گلاب آدینه/ خروج زنان از پردهنشینی
گلاب آدینه بعد از اجرای موفق نمایش «بانوی محبوب من» در سالن اصلی تئاتر شهر، این بار و در فضای پر التهاب این روزهای کشور، به پردیس تئاتر شهرزاد آمده و نمایشنامه «پردهخانه» را کارگردانی کرده است. اجرایی وفادار به متن که به اجبار صحنههایی را کنار گذاشته تا بتواند در مدت زمان دو ساعت و چهل دقیقه، نمایشنامه بهرام بیضایی را بر صحنه آورد.
از مقاومت سیا سی عبدالر ضا تا تادیب طبقاتی آلن
«دو دوز سایتوتک» برداشتی آزاد از نمایشنامه «خوک هندی» و شاهد مثالی بر اینکه بهتر است گروههای جوان و ناشناخته، دست از برداشتهای بیش از حد آزاد و دلبخواهی از متون نمایشی بردارند و با پرداخت هزینه به ناشر و مترجم، نمایشنامههای خوب معاصر را به صحنه آورند.
نگاهی به نمایش «نوکر شیطان» با توجه به ظرفیت درام ایرانی/ لمپنها مشغول لافزنی هستند
در «نوکر شیطان»، نقش لمپنها بیش از آنکه ساخته شود به شکلی اغراقشده تقلید میشود. نتیجه این رویکرد، بازتولید ژستهای نمایشی لمپنها با همان کلیشههای تکرارشوندهای است که در سینما و تئاتر این سالها شاهد بودیم. بازنمایی کلیشهای از اطوار لمپنها، تقلیل دادن ظرفیت این قشر اجتماعی در بازتاب دادن حال و هوای یک دوره تاریخی است
از سکونت در یک «خونه» ایرانی تا حضور وودی آلن در دادگاه
نسیم تاجی سعی دارد در نمایش «خونه» در زمانهای که میل به مهاجرت زیاد است اهمیت ماندن در وطن و بازسازی خانه یا موطن را گوشزد کند. اما گویا از بختیاری ساکنان است که توسعه شهری به سراغ این مکان فراموششده آمده تا با تخریب بنای فرسوده و ساختن یک اتوبان، این جماعت را از غرق شدن در نوستالژی یک «خونه» با اصالت و روابط صمیمیانه خلاص کند.
اهانتزدایی از اهانت به تماشاگر
اجرای نمایشی چون «اهانت به تماشگر» از دل مناسبات تئاتر دانشجویی بیرون آمده و از این باب قابل تحسین و تامل است. خوانشی تازه که از خشونت هانتکه فاصله میگیرد و یادآور سوژه سیاستزدایی شده نئولیبرال است. اهانتزدایی از اهانت به تماشاگر ادامه منطقی مسیری است که مناسبات مادی تولید در این روزهای اقتصاد سیاسی گرفتار رکود تورمی، ایجاد کرده است
نقدی بر ترجمه کتابی از ویلم فلور/ بیچاره تاریخنگاری تئاتر ایران
خواندن نسخه ایرانی کتاب بسیار دشوار و سخت است. ترجمه علیرضا براتیمقدم در نشر ژرف به معنای مطلق کلمه یک فاجعه است. مترجم بدون علم نسبت به تئاتر و واژگانش، اسامی خاص را به اشتباه ترجمه کرده است و اسامی فرانسوی را با لحن انگلیسی برگردانده است. اسامی افراد مشهوری که حتی در میان غیرتئاتریها نیز شهرهاند، توسط مترجم به اشتباه برگردانده شده است.
نگاهی به کتاب «جامعهشناسی تئاتر» اثر ژان دووینیو سرریز شدن تئاتر به جامعه
کتاب جامعهشناسی تئاتر، میدانی است برای تفکر درباره زندگی توامان خلاقیت هنری و حیات اجتماعی و ژان دووینیو عقیده دارد در هر دو اینها جریانی مشترک وجود دارد؛ باری شاید بتوان تمام جستوجوی انتقادی و خلاقانه دووینیو را کوششی برای شناسایی و تعریف این جریان مشترک دانست. به هر رو برای ما علاقهمندان تئاتر، خوانش این کتاب پاسخی است به پرسشهایمان پیرامون نسبت تئاتر و جامعه.
نقدی بر نمایش «سگها و استخوانهای مادرم» به کارگردانی مژگان خالقی و نگاهی به تئاتر تجربی در ایران/ تاریکتر از شب
نمایش «سگها و استخوانهای مادرم» اثری ضد جنگ و زنانه است که فضایی تاریکتر از شب را نمایش میدهد. نویسنده تلاش کرده تا از شعارهای رایج در آثار جنگی، ملودرامهای آبکی و پروپاگاندا دوری کند که نکته بسیار مثبتی است.