نمایش جغد به نویسندگی و کارگردانی سعید حسنلو، اقتباسی ایرانی و جسورانه از فیلم «زندگی دیگران» است؛ نمایشی با طراحی صحنهای نوآورانه و بازیهایی چشمگیر که بهویژه در ارائه مفهوم «نظارت» و «خفقان» در فضای سیاسی و هنری موفق عمل میکند. حسنلو با نگاهی زنمحور، فراتر از روایت انسانی فیلم اصلی، تمرکزش را بر سانسور، سرکوب و حق حذف زنان در تئاتر مردسالارانه امروز معطوف کرده است.
چارسو پرس تئاتر جغد به کارگردانی سعید حسنلو در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در حال اجراست، این نمایش برداشتی از فیلم زندگی دیگران ساخته فلوریان هنکل فون دونرسمارک، فیلمنامهنویس و کارگردان آلمانی است. سعید حسنلو که پیش از این نمایشهای موفقی مانند سوم ماه مه و پروانه الجزایری را در مقام کارگردان روی صحنه برده است، شهرتش را در تئاتر و سینما به عنوان طراح صحنه کسب کرده بود ولی در جایگاه کارگردان نیز هر بار نمایش موفقی را ارائه داده است.
نمایشنامه اقتباسی جغد نیز نوشته سعید حسنلو است، اقتباسی که به هسته فیلم وفادار بوده و با تغییراتی در شخصیتها و پایانبندی توانسته است اثری مدرن و در عین حال نزدیک به فضای ایران را خلق کند.
با شروع نمایش با دکوری مینیمال از یک خانه مواجه میشویم که شاید در ابتدا دکوری ساده به نظر برسد ولی با پیشرفت نمایش درمییابیم که ذهن صحنهپرداز کارگردان ایده جذابی را در نظر دارد. با کم شدن نور، پلان دیوارهای خانه توسط دو پروژکتور روی زمین بازتابانده میشود، جاسوس اشتازی که نقش او را عباس جمالی به خوبی ایفا میکند در جرز دیوارها به عنوان جاسوسی که همه حرکات و صدای آنها را ضبط میکند، حرکت میکند، قدمهای بیصدا و تاثر جمالی در حرکات و ایستش به زیبایی خلق شده است و از همان ابتدا شخصیت مرموز و به نوعی دلسوز جاسوس توسط جمالی آن فضای رعبآور پلیسی و ترسناک یک کشور سیاستزده را نشان میدهد.
بیشتر بخوانید: نقد نمایش «زندانی در دانمارک»: برخاستن شبح هملت از تابوت تاریکی در خوانش محمد مساوات
استفاده از رنگهای قرمز و آبی در خانه نیز دوگانگی شخصیت نویسنده را که بهزاد خلج آن را ایفا میکند، نشانهگذاری میکند. مرد ناظر ـ عباس جمالی ـ هر آنچه از حضور بازیگران در خانه میگذرد را شنود میکند و با دوربینی در دست در همان جرزهای دیوار تصاویر آنها را نه تنها ضبط بلکه روی پردهای بزرگ به نمایش میگذارد، گویی تمام تماشاگران نه تنها خود نمایش را میبینند، بلکه باری دیگر از نگاه جاسوس هم در حال تماشا هستند. در اینجا کارگردان طعنه ریزی به دوران سیاه پلیسی در آلمان شرقی میزند که گفته میشد در هر اتاق که سه نفر هستند یک نفر از آنها جاسوس است. با ابتکار کارگردان هر کدام از تماشاگران به مثابه جاسوسی در آن فضا حضور دارند. لحظه تکاندهنده در جایی است که گئورگ با بازی بهزاد خلج به تنهایی در اتاق خواب حضور دارد و جاسوس مشغول چشمچرانی و فیلمبرداری از ماریا با بازی سارا رسولزاده است. در این لحظه تصویر بازتابیده شده بر پرده انتهای صحنه دو تکه میشود و ما دوربین دیگری را در اتاق خواب ماریا و گئورگ مشاهده میکنیم که تصویر گئورگ را نشان میدهد. شناخت کارگردان از تصاویر زنده ویدیویی و استفاده به موقع و دارای التزام از آنها نمایش را دیدنیتر کرده است.
شخصیت جاسوس که در پایان نمایش با ماریا تنها در اتاق باقی میماند، به وفاداری همان شخصیت جاسوس در فیلم است، بهرغم تغییراتی در اقتباس، این شخصیت آگاهانه و از روی انساندوستی به گئورگ و ماریا کمک میکند. بهزاد خلج توانسته است شخصیتی هیستریک را که تازه از زندان اشتازی (سازمان جاسوسی آلمان شرقی) آزاد شده است و حالا تلاش میکند نمایشی خنثی را که فضای سانسور آلمان شرقی میپسندد روی صحنه ببرد. شخصیتی که خلج خلق کرده، با یک اضطراب دائمی در تمامی کنشها بسیار دیدنی است، فرار بهزاد خلج از دام تیپسازی و ساخت شخصیت گئورگ با ریزکنشها و کنشهای هیستریک ستودنی است.
اما در میان بازیگران چهره درخشانی را میبینیم که شخصیتی فرعی را چنان به نمایش میگذارد که چشم برداشتن از او سخت میشود، صادق برقعی، او توانسته است با روانشناختی شخصیت، بازی چشمنوازی ارائه بدهد. شخصیت مارتین، شاعری است که در مرحله رشد دهانی فروید باقی مانده است، او دائم مشروب میخورد و شعرهای دیگران را بازخوانی میکند، دهانش در تمام مدت نمایش در حال کار کردن است یا حرف میزند حتی نابجا یا شعر میخواند یا مینوشد و در غیر این صورت دهانش در حال جنبیدن است، گویا نمیتواند آن را متوقف کند.
بیشتر بخوانید: نقد نمایش «نکراسف» به کارگردانی مصطفی کوشکی: کمدی موقعیت با طعم جفنگ سیاسی
تنانگی صادق برقعی در این نمایش با بدنی فعال بسیار دیدنی است، ستون فقراتی که در تمام مدت در کنش با جاذبه زمین است، بازیگری است که از بدنش کار میکشد، میرقصد، میخوابد و حتی در حالت نشسته و سکون بدنش فعال است. شخصیتی دائمالخمر که تلاش میکند مست به نظر نیاید، شوخ طبعیاش با آن بدن فعال هماهنگ است و در عین حال کمی هم آنیمای شخصیت مارتین را زیاد کرده است تا لطافت وجود شخصیتی طناز را به نمایش بگذارد، این زنانگی در مردانگی را به اندازهای افزایش نداده است که جنسیت شخصیت تغییر کند و حتی گرایشهای جنسی شخصیت تغییری نکرده است و این باعث شده تا شخصیت مارتین دوست داشتنی و باورپذیر باشد.
ماریا، آندریاس، دوست وزیر و باقی شخصیتها نیز از حد تیپ فراتر رفتهاند و با توجه به حرفهای بودن بازیگران بازیهای تکنیکی و قابل قبولی ارائه دادهاند، به ویژه ماریا و آندریاس با بازی اشکان دلاوری که شخصیتهای خاکستری دارند. اما در کارگردانی، سعید حسنلو بر عکس نمایش سوم ماه مه که به میزانسنهایی با قابهای طراحی شده پرداخته بود اینبار به چالشی جدید روی میآورد، اجرای میزانسنهای شلخته که توانسته است فضای رئالیستی اثر را قوت ببخشد.

متن نمایش همانگونه که پیش از این گفته شد برگرفته از فیلم تحسین شده زندگی دیگران است، در فیلم مذکور تمرکز فیلمنامهنویس روی زندگی شخصی گئورگ و ماریا و ارتباط آنها با هم است و همچنین تالمات جاسوسی که تحت تاثیر زندگی آنها قرار میگیرد و اطلاعات را به سازمان نمیدهد، در واقع رویکرد فیلمنامهنویس رویکردی اومانیستی است و تلاش میکند تا نشان بدهد حتی در فضای خفقان نیز افرادی هستند که انسان برایشان مهمتر از وظیفه است، اما در نمایشنامه اقتباسی سعید حسنلو، نگاه نویسنده درگیر موضوع سانسور و فضای خفقان و تاثیر آن بر هنرمند است.
بیشتر بخوانید: درباره نمایش «شک»، «آشپزخانه و متعلقات» و «کتابخانه نیمهشب»/ نمایشهایی برای خستگان، شکاکان و انتحارکنندگان
در تمام نمایش تلاش شده تا این فضای خفقان و اضطراب ناشی از آن القا شود، حتی در پایانبندی نمایش که تغییر فاحش با فیلمنامه دارد در عملی فمینیستی، ماریا از اجرای نقشاش بیرون میآید و کارگردان با تکنیک متادرام نشان میدهد هر آنچه تاکنون بوده یک نمایش بوده که گئورگ نویسنده آن است. حسنلو هوشمندانه در طول نمایش به نام نمایشنامه جغد ـ همین نمایشی که روی صحنه است ـ توسط بهزاد خلج اشاره میکند و در یک شکست زمانی مخاطب دریافت میکند که در واقع نمایش از یک سوم پایانی آغاز شده است و در پایان ماریا ـ با بازی سارا رسولزاده ـ از اجرای نقش پایانیاش سرباز میزند.
بیشتر بخوانید: نقد نمایشهای روی صحنه
نگاه زنمحور سعید حسنلو در آثار دیگرش اینجا نیز نمود میکند، او نشان میدهد که بیش از آنکه یک فعال جنبش فمینیستی باشد یک دغدغهمند مشکلات زنان و سرکوب آنها در جامعه مردسالار است، گئورگ به عنوان کارگردان اثر به راحتی بازی ماریا را حذف میکند و با استفاده از مدیا در یک حرکت مردسالارانه فیالبداهه، با دیگر بازیگران مرد نمایش مرگ ماریا را صحنهسازی میکنند، استفاده از متادرام، گذشته از نگاه مدرن به تئاتر امکان یک فاصلهگذاری برشتی را در نمایش جغد ایجاد میکند، به همین دلیل این نمایش با گذر از نگاه انتقادیاش به موضوع سانسور و سرکوب زنان، یک نگاه سیاسی مجزای برشتی نیز ارائه میدهد و این ارزش نمایش را بیش از یک نمایش سادهانگارانه و شعارزده مینمایاند.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: بابک پرهام
https://teater.ir/news/71661