سومین فیلم از فرانچایز «وحشتانگیز» (Terrifier) که قرار است به زودی اکران آن آغاز شود، یکی از مورد انتظارترین فیلمهای ژانر وحشت در سال 2024 بوده است. حالا با انتشار دیدگاههای مثبت منتقدان، به نظر میرسد انتظارات هواداران این فرانچایز تا حد زیادی برآورده خواهد شد.
«ما تمامش میکنیم» It Ends with Us در الگوی روایی خود نیز بلاتکلیف و سردرگم است و ضمن به بازی گرفتن زمان تاریخی قصه و ایجاد فضایی در گذشته برای تقابل با حال، فلاشبکهایی بیهدف و بیتاثیر میزند که در پیشبرد و اثربخشی داستان کمترین کارکرد را دارد.
منتقدان نقدهای خودشان برای فیلم Beetlejuice Beetlejuice را منتشر کردند و این اثر سینمایی نمرات خوبی از منتقدان گرفته است.
منتقدان نظرات خودشان درباره فیلم Joker: Folie à Deux را منتشر کردند و این اثر نمرات متوسطی از منتقدان گرفته است.
«نور شبح» Ghostlight اثری قابل تامل در کارنامه کلی اوسالیوان و الکس تامپسون محسوب میشود که جدای از فیلمنامه کم نقص و روان آن، از میزانسنها، ترکیببندی درست در نماه و روایت و البته سیر منطقی تکامل شخصیتها براساس رویدادهای درونی و بیرونی برخوردار است.
«مرا به ماه ببر» Fly me to the moon در قامت یک اثر قهرمانپرور و ملیگرا در سینمای هالیوود، نسخهای الکن است که در بیشتر بخشها از جمله نویسندگی و کارگردانی و تیم بازیگران و حتی بهرهگیری از یک تدوین و موسیقی اثرگذار که در چنین درامهایی بسیار مهم به شمار میروند، قابل قبول عمل نکرده و پس از طرح موضوع هم ضمن حرکت روی کلیشهها، با کشدار شدن و قابلپیشبینی بودن رویدادها مخاطب را دچار رخوت میکند.
«دادیو» Daddio براهمیت گفتوگو در جامعهای که فنآوری و شبکههای اجتماعی نوظهور در حال از بین بردن آن است، تاکید دارد و همین نقطه اتصال دو کاراکتر فیلمنامه با یکدیگر است.
برخلاف جهان سازی خاص و برداشتی نو از فولکلور ژاپنی و از همه مهمتر، پرداختن به یکی از مهمترین مشکلات دنیای امروزی، My Oni Girl به اثری تبدیل میشود که از تمامی ظرفیتهایش بهره نمیبرد و تنها سعی دارد با تمرکز بر دو شخصیت اصلیاش، به اثری خاص تبدیل شود. محصول کار، اثری به شدت فراموش شدنی است که هیچ جادویی در آن دیده نمیشود و حتی قابل پیشنهاد دادن به دیگران نیز نیست.
فیلم The Watchers با داستانی پراکنده و کارگردانی ضعیف و قرار دادن نقطه عطفها در موقعیتهای نامناسب جذابیت و وحشت خود را از دست داده و نتوانسته برای مخاطبان چیز منحصربه فردی را ارائه کند. این فیلم به ظاهر ترسناک حتی در رساندن پیام خود به مخاطب شکست خورده و در واقع به خلق اثری بیثبات و پیشپا افتاده دست زده که تاثیری ایجاد نمیکند و در یاد طرفداران این ژانر ماندگار نمیشود.
جلوههای ویژه ناکارآمد و بیکیفیت باعث شدهاند که برخی از صحنههای ترسناک تاثیر لازم را نداشته باشند. The Exorcism با وجود داشتن ایدههای جالب و حضور بازیگران مطرح، به دلیل مشکلاتی در فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی و جلوههای ویژه نتوانسته است به عنوان یک فیلم ترسناک موفق عمل کند.
آخرین فیلم بکر، براساس ماجرایی واقعی، اثری سرد و تکاندهنده از رابطههای انسانی در یک سلول زندان است. سبک مستندگونه فیلم، بدون تمامی عناصر نمایش ـ مثل موسیقی ـ مضمون اعتماد و خیانت را بسیار مؤثر از کار در میآورد.
در فیلم قبلی شاهد پختهتر شدن کاراکترها و درگیری آنها با مسائل جدیتر بودیم. این قضیه در «پسران بد ۴» نیز تکرار شده است؛ برای نمونه، روابط خانوادگی اهمیت بیشتری دارند، به ویژه سر و سامان گرفتن مایک و ارتباط او با پسرش آرماندو یکی از نقاط عطف داستان این فیلم است.
فیلم Borderlands نتوانسته نمرات خوبی از منتقدان بگیرد و ظاهرا نتوانسته اقتباس سینمایی خوبی از بازی ویدیویی باشد.
کوین کاستنر پس از بازیگران بزرگی چون جان وین و کلینت ایستوود، یکی از شمایلهای جاوادانهی ژانر وسترن است. او در دورانی که ژانر وسترن به تمامی رو به افول بود و اصلا باید آن را ژانری مرده در نظر میگرفت که کلینت ایستوود بزرگ هم آن را کنار گذاشته است، یک تنه سراغ ساختن فیلمهایی این چنین رفت تا سینمای محبوبش را از خطر مرگ حتمی و فراموشی نجات دهد.
سریال انیمیشنی «سوسیس پارتی: فودتوپیا» میتواند برای مخاطبان عادیتر، دلسردکننده باشد. فحاشیهای بیپایان، خونوخونریزیهای غذایی و شوخیهای جنسی توهینآمیز، به آن هوشمندی و بامزگی که سازندگان انتظار داشتند، از آب درنیامدهاند.
حالا کوین کاستنر که از هنرپیشههای جمهوریخواه سینمای آمریکاست، با کارگردانی یک فیلم وسترن به صحنه برگشته است و همین کنجکاویهای زیادی را برمیانگیزد؛ اما این چنان معنا نمیدهد که هرکس فیلم را دید، همانقدر که قبل از دیدنش مشتاق بود، همچنان راضی باشد. نکته اینجاست که این فیلم نه کیفیت مناسبی دارد و نه از لحاظ محتوایی، حداقل هوشمندی و ظرافت هنری در آن رعایت شده است.
منتقدان نقدهای خودشان برای فیلم Deadpool & Wolverine را منتشر کردند و نمرات خوبی به این فیلم دنیای سینمایی مارول دادند.
از همان ابتدا مشخص میشود که سازندگان فیلم هیچ علاقهای به ساختن فیلمی شبیه به آثار متداول این روزگار ندارند. قهرمان قصه همان قهرمان تیپیکال دههی ۱۹۸۰ میلادی است که از پس هر مشکلی به راحتی بر میآید و داستان هم همان داستانهای سادهای است که معماهایش به سادگی حل میشوند و قصه بدون هیچ مشکلی پیش میرود.
انیمیشن «فیلم گارفیلد» این حقیقت تلخ را یادآور میشود که آیندهی بسیاری از فیلمهای سرگرمکنندهی مخصوص کودکان تبدیل شدن به تبلیغات رنگارنگ است. در یک کلام باید گفت که کل این فیلم همان دوشنبهی وحشتناک برای گربهی نارنجیرنگی است که تنبلی مشهور او در طول تقریبا ۵۰ سال مطمئنا سزاوار تلاش و توجه بیشتری بوده است.
Ultraman: Rising یکی از چشمنوازترین و جذابترین آثار سینمایی ۲۰۲۴ است. اگر از ضعف اثر در خلق شخصیت منفی قابل قبولی و گنگ بودن بخشهایی از داستان چشم پوشی کنیم، با انیمیشنی طرف هستیم که از هر لحاظ کامل، زیبا و تاثیر گذار است و بدون ایراد، در کنار سکانسهای اکشن خارق العادهاش، پیامش را نیز به خوبی میرساند.