چارسو پرس در حال حاضر، تئاتر کشور در آخرین ماه فصل بهار، شاهد روزهای پررونقی است. گروههای تئاتری با سلیقههای متفاوت بر صحنه حضور دارند و اجراهایی متنوع را برای تماشاگران تدارک دیدهاند. در این میان، نسل جدید تئاتری با ذوق و علاقه، توانسته گوی سبقت را از هنرمندان باتجربهتر برباید و جانی تازه به فضای عمومی هنر نمایش ببخشد. به نظر میرسد که رژیم قدیم تئاتری با زیباشناسی تثبیتشدهاش، به تدریج کنار میرود و اجراهایی با لحن و طعم و روایتمندیهای نو، عرصه نمادین را فتح میکنند.
این شکاف و جدال، به برآمدن فضایی نو و پر از امید و نگرانی منجر شده که میتواند دستاوردهای قدمای تئاتر را تحت تأثیر قرار دهد و جغرافیایی مجزا از تاریخ تئاتر معاصر ایران تعریف کند. این نسل تازه، مسلح به مطالعات اجرا و شیوههای نوین دراماتورژی، به قلمروزدایی و سپس قلمروگذاری در جغرافیای هنری تئاتر مبادرت ورزیده است. برگزاری جشنوارههای تئاتری در دانشگاههای کشور نیز طلیعه محیطی تازه است که میل ندارد درجا بزند و زیباشناسی مضمحل قدیمی را بازتولید کند.
بیشتر بخوانید: نقد نمایشهای روی صحنه
«نکراسف» کوشکی: کمدی در خدمت معاصرسازی سیاست
مصطفی کوشکی پس از مدتها دوری از صحنه تئاتر، این شبها در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر، خوانشی تازه از «نکراسف» ژان پل سارتر را به مرحله تولید رسانده است. او به کمک گروه همدل و جوان خود، فرصت یافته که فضای سیاسی نمایشنامه را تا حدودی کنار گذاشته و به کمدی موقعیت برسد.
«نکراسف» یکی از کمدیهای سیاسی پراهمیت ادبیات نمایشی جهان است. مهدی کوشکی در مقام نویسنده و دراماتورژ، متنی خلاصه از نمایشنامه سارتر تهیه کرده و در مدت زمانی نود دقیقهای، روایتی فشرده از تقابل نظام شوروی با غرب سرمایهداری را در اوج جنگ سرد بازنمایی میکند.
طراحی صحنه خلاقانه اجرا بر مدار یک صفحه چوبی متحرک شکل گرفته که بنابر ضرورت کنشهای اجرایی، بالا و پایین شده و صحنههای مختلف را قابل رؤیت میکند. بازی بازیگران در خدمت واقعیت صحنه و مبتنی بر دلقکمآبی و اغراقهای کنترلشده است که هستیشناسی هر صحنه را بازتاب میدهد و سیاست کارگردان را عینیت میبخشد.
نورپردازی کمینهگرایانه و موسیقی الکترونیک، فضاسازی مناسبی را ایجاد کرده و به ریتم مناسب اجرا یاری رسانده است، به طوری که زیباشناسی صحنه در خدمت یک فضای جفنگ سیاسی قرار میگیرد. مصطفی کوشکی نشان داده که اهل انعطاف بوده و خود را مقید به جهان سارتری نمایشنامه نمیداند. نتیجه این خوانش اجرایی به حضور صحنهای تماشاگرپسندی منتهی شده که علاوه بر مفرح بودن، به راحتی تماشاگران را سرگرم میکند و جهان سیاسی قرن بیستمی فیلسوف فرانسوی را معاصر «اینجا و اکنون» ما میکند.

بیشتر بخوانید: مطالب مربوط به تئاتر ایران
نقد اقتباس و روح زمانه
از این منظر، اجرای «نکراسف» کوشکی میتواند پیشنهاد خوبی برای سیاست اقتباس در فضای حرفهای تئاتر باشد و بدیلی کاربردی در مقابل انبوهی از خوانشهای به اصطلاح وفادار و ملالانگیز که ارزش افزودهای ندارند و به نوعی اتلاف منابع محسوب میشوند. همکاری برادران کوشکی تا به اینجا، نتایج خوبی به ارمغان آورده و توانسته اتمسفر سنگین اجراهای اقتباسی متکلفانه تئاتر بدنه را کاهش دهد.
البته پرسش اصلی این است که آیا این مولفه میتواند رهاییبخش باشد؟ پاسخ روشنی وجود ندارد، اما قرائن نشان میدهد که مناسبات مادی تولید تئاتر به گروههای اجرایی اجازه نمیدهد که یک نمایشنامه را به شکل کامل و طولانی به صحنه آورند. در واقعیت، محدودیتهای تولید تئاتر، دراماتورژی متن را گریزناپذیر کرده و به خوانشهایی اولویت بخشیده که نسبت به حوصله و ذائقه تماشاگر طبقه متوسط مرکزنشین بیتوجه نباشد.
«نکراسف» سارتر به طور فشرده به صحنه میآید و جلب نظر مخاطبان را مورد توجه قرار میدهد. بازیهای اغراقشده، طراحی صحنه کمینهگرایانه و منعطف، به یک کمدی اجتماعی تماشایی میدان داده که بیش از سیاست، به مناسبات انسانی اهمیت میدهد. از این جهت، با اثری مواجه هستیم که سبکبال به سوی «سطح» عزیمت میکند و توهم «عمق» ندارد. این سیاست اجرایی، این مسئله را گوشزد میکند که در زمانهای به سر میبریم که امکان رستگاری در سرعت است و از معناگرایی گریزان.

امتناع از مفهومگرایی و تکیه بر امکانات اجرایی یک متن دراماتورژیشده، «نکراسف» را شوخطبعانه و تماشایی کرده و مخاطبان را با نمایشی سرحال مواجه کرده است که میتوان به ملاقاتش رفت و کیفور شد. در جایی که همه چیز به واسطه منطق گیشه، به امری مبادلهپذیر بدل شده، میتوان وضعیت کلی نمایش «نکراسف» را ذیل همین روح زمانه درک کرد که شتابگرایانه و پر ابهام است. این که تئاتر سیاسی این روزها از فرم رادیکال تهی شده و به رضایت مخاطب تقلیل یافته، تقصیر گروههای اجرایی نمیتواند باشد؛ مسئله اصلی بیشک نظام زیباشناسی و مناسبات مادی تولید تئاتر است که سطحی بودن و شتاب را میطلبد و از هر نوع امر استعلایی گریزان است. نمایش «نکراسف» در این منطق پسامدرنیستی معنا مییابد و سیاست را خطاب میکند.
نویسنده: محمدحسن خدایی