چالش‌های ثبت تاریخ تئاتر ایران پس از انقلاب، با انتشار کتاب "تئاتر در ایران: نخستین سال‌های انقلاب ۵۷" نوشته‌ی ناصر حسینی‌مهر، رویکردی تازه یافته است. این پژوهشگر برجسته با تکیه بر مصاحبه‌ها و اسناد، به تقابل "تئاتر سیاسی" هنرمندان با "سیاست تئاتری" دولت جدید می‌پردازد و جزئیاتی بی‌سابقه از جدال‌ها، رویدادها و چهره‌های مطرح آن دوران، از مرگ یزدگرد بیضایی تا اشغال لاله‌زار را ارائه می‌دهد. این کتاب با وجود نقدهایی بر چارچوب نظری‌اش، جایگاهی ویژه در تاریخ‌نگاری تئاتر معاصر ایران خواهد داشت.

چارسو پرس: اگر بخواهیم کتابی در مورد تاریخ تئاتر بنویسیم، قطعاً با چالش‌های فراوانی مواجه خواهیم شد؛ زیرا ماهیت زودگذر اجرای زنده، تمرکز روی کار عملی و پراکندگی منابع دست‌اول، دست پژوهشگران را خواهد بست. فردی مثل برت کاردولو با اینکه در کتاب «نظریه‌های تئاتر آوانگارد» اشاره کرده که منابع این حوزه آن‌چنان پراکنده است که امکان انجام پژوهشی مناسب را مشکل می‌کند؛ ولی در کتاب «تئاتر آوانگارد از ۱۸۹۰ تا ۱۹۵۰» استدلال اساسی خود را چنین بیان کرده است: «نمایش‌نامه‌ها، پیشگفتارهای انتقادی و اسناد تاریخی ارائه شده در اینجا... به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که تاریخی از درام آوانگارد ناب را ارائه دهند، که از تحولات قرن بیستم، خاصه قالب‌های واقع‌گرایانه‌ی مرسوم جدا شده باشند»؛ پس مطالب تاریخی، بسیار پراکنده‌اند و ارائه‌ی یک استدلال اساسی، کار وقت‌گیری خواهد بود. ناصر حسینی‌مهر اخیراً کتابی با عنوان «تئاتر در ایران: نخستین سال‌های انقلاب ۵۷» را منتشر کرده که بسیار جالب‌توجه است. او در جلد اول به سراغ موضوع «تئاتر در ایران: از کودتا تا انقلاب» رفته بود؛ اما حالا دست روی رویدادهای تئاتری بین سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۲ گذاشته که در آن تئاترهای لاله‌زاری پس از نیم‌قرن تعطیل شده و جریان تئاتری متفاوتی غالب گشته است.

تئاتر سیاسی در برابر سیاست تئاتری

ناصر حسینی‌مهر از اولین مترجمان متن‌های پست‌دراماتیکی مثل «هملت‌ماشین» از هینر مولر و متن‌های نظری همچون «تئاتر جزیره‌ی کوچک آزادی» از ائوجنیو باربا بوده است. اکنون او با نگارش کتاب‌های تاریخی خود درباره‌ی تئاتر ایران با استفاده از منابع دست‌اولی همچون مصاحبه‌ها، بیانیه‌ها، جلسات سندیکا و امثالهم توانسته بخشی مهم از تئاتر معاصر ایران را مکتوب کند. روش او در تاریخ‌نگاری وابسته به ترکیبی از منابع کتابخانه‌ای و خاطرات شخصی است. اعتقاد دارم که ناصر حسینی‌مهر، سه کشمکش اساسی را پیش برده است: ۱. تئاتر سیاسی در برابر سیاست تئاتری، ۲. تئاتر قدیم ایران در مقابل تئاتر جدید ایران و ۳. تئاتر مستقل در جدال با تئاتر دولتی؛ و عاقبت اشاره کرده تئاتر جدیدی از سال ۱۳۶۲ در ایران ظهور کرده است. او شواهدی برای استدلال‌های خود تهیه کرده و کتاب «تئاتر در ایران: نخستین سال‌های انقلاب ۵۷» را در ۲۵ بخش، ۳۰۰ صفحه و در قطع وزیری به سرانجام رسانده است. درحالی‌که در مقدمه‌ی این کتاب، هیچ توضیح روشنی ارائه نشده؛ ولی به نظر می‌رسد چارچوب نظری حسینی‌مهر، وابسته به رویکرد تاریخ‌نگاری چپ باشد و از روش‌‌های لیبرال و حتی متد کتاب‌هایی مثل «شکسپیر سیاسی: مقالاتی در ماتریالیسم فرهنگی» دوری کرده است. البته بیشتر این نوع تاریخ‌نگاری‌ها تحت‌تأثیر این جمله از «هجدهم برومر لویی بناپارت» (۱۸۵۲) نوشته‌ی مارکس هستند: «انسان‌ها تاریخ خود را می‌سازند؛ اما نه آن‌طور که خودشان می‌خواهند»؛ زیرا اغلب از شکست گفته‌اند. حسینی‌مهر به تحلیل روبنای فکری، زندگی روزمره‌ و تبلیغات دولتی به روشی تقریباً ساده پرداخته است؛ بنابراین «تئاتر سیاسی» افرادی مثل بهرام بیضایی، رکن‌الدین خسروی، ناصر یوسفی‌نژاد، فرهاد مجدآبادی، اسکویی‌ها و امثالهم را در برابر «سیاست تئاتری» دولت جدید قرار داده و افرادی مثل فخرالدین انوار، مهندس حجت، علی نصیریان، منصور براهیمی، رضا صابری و دیگران را در جریان مقابل نشانده که همچون اشباحی مانند شبح پدر هملت، سیاست تئاتری جدید را در گوش هملت‌های انقلابی زمزمه کرده‌اند. سیاست تئاتری مذکور با اینکه انقلابی بود؛ اما از هر عمل انقلابی -خاصه تئاتر مارکسیستی- حمایت نمی‌کرد. بزرگ‌ترین تضاد نظری این کتاب، رویکرد دولت‌محور و انقلابی خود نویسنده است؛ زیرا با اینکه مشخصاً به هر دوی این ایده‌ها دلبسته است؛ اما تلاش کرده از جریان تئاتر مستقل یا غیررسمی در برابر جریان تئاتر دولتی دفاع کند. او بیشتر از منظر چپ به تاریخ تئاتر ایران پرداخته است؛ اما برت کاردولو باتوجه‌به افول تئاتر پیشرو نوشته است: «عملکرد هنری آوانگارد، تنها در رژیم‌های سیاسی لیبرال شکوفا خواهد شد»؛ بنابراین، حسینی‌مهر، به طور ناخودآگاه، از نوعی تسامح در برابر تندروی دفاع کرده است.

وقتی سندیکا می‌گوید سراسر تئاتر باغ ماست

تروفیموف در «باغ آلبالو» نوشته‌ی آنتون چخوف می‌گفت: «سراسر روسیه باغ ماست». این گفته می‌تواند به‌عنوان امری نمادین به‌منظور توضیح رویکرد انقلابی در تئاتر جدید ایران به کار گرفته شود. سندیکا و جشنواره، دو ابزاری هستند که حسینی‌مهر در برابر هم قرار داده است؛ زیرا یکی در خدمت گروه‌های غیردولتی بوده و دیگری در خدمت گروه‌های دولتی. تقریباً نیمی از کتاب مورد بحث، به تاریخ سندیکای تئاتر پساانقلابی پرداخته است. حسینی‌مهر، اعتقاد دارد که فضای سیاسی ایران از سال ۱۳۵۶ -خاصه با سیاست جدید جیمی کارتر- تغییر کرد که در اصل مربوط به آزادی می‌شد؛ پس اولین رویداد دراماتیکی که در کتاب «تئاتر در ایران: نخستین سال‌های انقلاب ۵۷» مطرح می‌شود، مربوط به همین امر است. علی نصیریان، رئیس اداره‌ی برنامه‌های تئاتر اعلام می‌‌کند: «گروه‌های تئاتری کاملاً آزادند» (حسینی مهر، ۱۴۰۴: ۱۸)؛ اما اکبر رادی در جواب او می‌گوید: «خود این آقا که نان‌خور اداره‌ی تئاتر است می‌داند و هر روز خودش در راهروهای این اداره می‌بیند که چند نفر با یک بغل پر از نمایش‌نامه بالا می‌روند و پایین می‌آیند و بی‌نتیجه برمی‌گردند» (همان). جمشید مشایخی نیز روی سانسور تأکید می‌کند (همان: ۱۹). این جدال تا آنجا پیش می‌رود که نویسنده می‌گوید پس از زبانه‌کشیدن آتش انقلاب، اسکویی‌ها با جمع کردن برخی از هنرمندان مثل مهدی فتحی، جمشید لایق، محمود دولت‌آبادی، ایرج راد و دیگران طرح سندیکای هنرمندان آزاد تئاتر را پی ریخته است. یکی از اهداف این سندیکا آزادی از استیلای دولتی در تولید آثار هنری -عمدتاً چپ‌گرایانه- بود که به طور نمادین می‌خواستند سراسر تماشاخانه‌ها باغ آن‌ها شود. یک نقد ظریف به این رویکرد وارد است. دولت وقت و حتی دولت بعدی، رویکردی تقریباً چپ‌گرایانه در قبال اقتصاد هنر داشتند؛ اما اغلب هنرمندان منتقد نیز در واقع دنبال نوع دیگری از همان اقتصاد دولتی بودند، نه اقتصاد آزاد. در واقع، وقتی حمایت دولتی برقرار شود، دخالت و سانسور دولتی نیز برقرار خواهد شد. حسینی‌مهر، بیشتر جلسات این سندیکا، مثل جلسه‌ی ۲۵ فروردین ۱۳۵۸ در تئاترشهر با حضور افرادی مثل غلامحسین ساعدی را شرح داده که مثلاً کسی به ناپدید شدن مجسمه‌ی «نی‌لبک‌زن» از بهمن محصص واکنش نشان نداده که به دستور  «فخرالدین انوار که مدیر تئاترشهر شده بود» (همان: ۳۰) از هستی ساقط شد. بخش دوم  کتاب با حرف‌های رضا کیانیان در جلسه‌ی سندیکا آغاز شده که نشان می‌دهد این کتاب، منابع دست‌اول را در اختیار خواننده قرار داده است.


اخبار تئاتر ایران


از مرگ یزدگرد تا باز این چه شورش است

حسینی‌مهر پس از توصیف وقایع اشغال سفارت امریکا و حضور سندیکای تئاتر با پلاکارد «هنرمندان و کارکنان تئاتر، مبارزات ضدامپریالیستی خلق‌های ایران را می‌ستاید» به سراغ تحلیل «مرگ یزدگرد» از بهرام بیضایی رفته و نقدهای تندی به آن وارد کرده است: «نگاه بیضایی به آخرین شاه ساسانیان اندکی تلخ و کینه‌توزانه است» (همان: ۱۴۳). او این متن تاریخی را «داوری» می‌داند و تأکید می‌کند: «ساختار مرگ یزدگرد از اساس به‌دوراز منطق و بافت دراماتیک ساخته شده است» (همان). حسینی‌مهر، یک کشمکش دراماتیک دیگر را نیز شرح داده است. مصطفی اسکویی در گفت‌وگویی در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ گفته که جلوی اجرای «هائیتی» را گرفته‌اند؛ ولی این نمایش در نهایت اجرا شده و حسینی‌مهر نیز نقدهایی جدی به آن وارد کرده؛ زیرا در حمایت از شوروی بوده است: «گویا استاد از یاد برده بود که... شوروی در کمال ناباوری، افغانستان را اشغال کرده بود» (همان: ۱۹۴). نویسنده پس از توصیف اجراهای لاله‌زاری مثل «شبی در حلبی‌آباد» از بهزاد فراهانی که خود را اشاعه‌دهنده‌ی «تئاتر کارگری» می‌پنداشت، اجراهای برشتی مثل «شویک در جنگ جهانی دوم» به کارگردانی فرهاد مجدآبادی در تالار رودکی، اجراهای مستند مثل «عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال» از سعید سلطان‌پور و دوباره مسائلی مربوط به سندیکا و حتی فعالیت هوشنگ توکلی به‌عنوان سرپرست اداره‌ی برنامه‌های تئاتر که چهار تماشاخانه‌ی خصوصی لاله‌زار «تصرف» می‌شود، نگاه خود را به اجرای «آن‌ها مأمور اعدام خود هستند» از محمود استادمحمد در تئاترشهر معطوف کرده است. استادمحمد که مدتی در زندان قصر بوده گفته است: «تا سال ۶۴ در دهلیزهای قصر قجر پرسه می‌زدم. همان جا نمایش‌نامه‌های «قصص القصر» و «آن‌ها مأمور اعدام خود هستند» را نوشتم. این دومی را همان جا تمرین کردیم» (همان: ۲۸۱). از نکات جالب‌توجه حضور زندانبانان روی صحنه‌ی تئاتر و خوشامدگویی به تماشاگران بوده؛ اما مؤلف از اجرا تعریف کرده است: «کاراکترها و فضای کلی این نمایش مستندگونه‌ی استادمحمد یادآور نمایش دیگر او «آسیدکاظم» در یک دهه‌ی پیش بود؛ اما این بار دلنشین‌تر» (همان: ۲۸۱). حسینی‌مهر در پایان کتاب از اولین جشنواره‌ی فجر گفته که جوایز آن را رضا صابری، قدرت‌الله صالحی و منصور براهیمی ربوده‌اند و در نهایت به توصیف اجراهای مذهبی مثل «خانات» از گروه «رودکی» به سرپرستی داریوش ارجمند و رضا صابری -که تحت‌تأثیر علی شریعتی بودند- و «باز این چه شورش است» به کارگردانی سید کمال حاج سید‌جوادی با حضور بازیگرانی مثل سیروس گرجستانی و خسرو شکیبایی پرداخته است. در پایان، فکر می‌کنم که این کتاب منبعی مهم، همراه با منابع دست‌اول در رابطه با تاریخ، سیاست و تئاتر ایران باشد؛ اما نقدهایی نیز به آن وارد است. به‌عنوان مثال، کتاب‌هایی تاریخی مثل «تئاتر رئالیستی بریتانیایی؛ موج جدید در دوران ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۵» و «استراتژی‌های تئاتر سیاسی؛ نمایش‌نامه‌نویسی بریتانیایی پساجنگ» هر دو دارای مقدمه‌هایی هستند که روش‌شناسی و استدلال‌های خود را به خوبی بیان کرده‌اند. بااین‌وجود، کتاب «تئاتر در ایران: نخستین سال‌های انقلاب ۵۷» در میان کتاب‌های ایرانی، جایگاه ویژه‌ای خواهد داشت.


منبع: سید حسین رسولی