چارسو پرس: یکی از آشکارترین تفاوتها میان بوگونیا و فیلم کرهای که الهامبخش آن بوده، تغییر جنسیت شخصیت اصلی داستان است. در فیلم «سیاره سبز را نجات بده»، شخصیت مشکوک به بیگانه بودن، مردی مسن به نام کانگ مان شیک است.
در مقابل، در بوگونیا این نقش به زنی به نام میشل فولر، مدیرعامل شرکت داروسازی آوکسولیت، داده شده است. این تغییر، لایههای جدیدی از معنا و زیرمتن را وارد روایت بوگونیا میکند، زیرا صحنههایی وجود دارد که میشل در جریان داستان، به تصویر دو مرد متوهم و توطئهباور اشاره میکند که زنی قدرتمند را ربودهاند.

در نهایت، هر دو شخصیت نقش مشابهی در ساختار کلی روایت دارند و هر دو در پایان مشخص میشوند که واقعاً بیگانه هستند. با این حال، تفاوت مهمی در لحن پایانیشان دیده میشود؛ در حالی که کانگ با نوعی حس انتقامجویی زمین را نابود میکند، میشل در فیلم بوگونیا از سرنوشت بشریت واقعاً متأثر و اندوهگین به نظر میرسد.
این تفاوت در ترسیم نژاد بیگانگان نیز تأثیرگذار است. در فیلم کرهای، بیگانگان بیشتر چهرهای شرور و کلاسیک دارند و هنگام بردن کانگ، انسانها را به شکلی بیرحمانه میکشند. اما در بوگونیا، بیگانگان رفتاری آرام و اندوهبار دارند که عمق تراژدی انسانی را بهتر بازتاب میدهد.
پیشزمینه تدی به اندازه بیونگگو تراژیک نیست
هر دو شخصیت تدی و بیونگگو انگیزههایی تراژیک در پس نفرتشان از مدیرعامل داروسازی دارند. در هر دو فیلم، مادرانشان پس از شرکت در آزمایشهای دارویی شرکت مربوطه به کما فرو میروند. در نهایت، هر دو مادر نیز به شکلی مشابه، بهصورت تصادفی به دست پسرانشان کشته میشوند.
با این حال، جزئیات پیشزمینه در دو فیلم متفاوت است. تدی در بوگونیا از پدری غایب صحبت میکند که حتی اگر او را ببیند، احتمالاً نمیتواند بشناسد. در مقابل، پدر بیونگگو در زندگیاش حضور دارد، اما بعدها مشخص میشود که نسبت به پسرش رفتاری خشن و آزارگر داشته است.
فیلم همچنین اشاره میکند که «کیسی»، کلانتر محلی، در دوران کودکی تدی او را آزار داده است، اما تدی سعی میکند این واقعیت را نادیده بگیرد. هرچند بیونگگو دقیقاً چنین تجربهای ندارد، اما دفترچههای او به کودکی پرخشونت و مرگ غمانگیز دوستدخترش در جریان یک اعتراض اشاره میکنند.
در مجموع، هر دو فیلم تصویر مردانی آشفته را ارائه میدهند که در ذات خود نیت خوبی دارند، اما بهشدت بیثبات و خطرناکاند؛ کسانی که گذشتهی پررنجشان آنها را به وضعیت کنونی رسانده است. با این حال، فیلم «سیاره سبز را نجات بده» زمان بیشتری را صرف واکاوی گذشته بیونگگو میکند تا آنچه بوگونیا برای تدی انجام میدهد.
بوگونیا شخصیت سونی را با دان جایگزین میکند
یکی از شخصیتهای کلیدی در هر دو فیلم، همراه داوطلب قهرمان اصلی است. با اینکه هر دو بهعنوان افرادی سادهدل و گرفتار در اعمال اطرافیانشان معرفی میشوند، اما تفاوتهای مهمی میان آنها وجود دارد.
در فیلم کرهای، سونی دوستدختر بیونگگو است؛ دختری مهربان و سادهدل که در سیرک کار میکند. اما در بوگونیا، تدی پسرعمویش دان را، که دارای ویژگیهای عصبی و رفتاری خاص است، برای کمک در ربودن میشل به کار میگیرد. دان در بوگونیا حضور پررنگتری دارد و میشل تلاش میکند تا بیشتر با او وارد گفتوگو شود تا با تدی.
تفاوت اصلی میان این دو شخصیت در سرنوشت نهاییشان است. هر دو در پایان فیلمهایشان کشته میشوند، اما در زمان و شرایط متفاوت. در فیلم کرهای، سونی تا صحنه نهایی در کارخانه کانگ زنده میماند و در نهایت با بازوی رباتیک کشته میشود.
در حالی که دان در بوگونیا چنین عمری ندارد. زمانی که میشل موفق میشود بر دان تأثیر بگذارد و او را متوجه اشتباهشان کند، دان دچار ناامیدی شدید میشود و با اسلحه به زندگی خود پایان میدهد. این رویداد، آغازگر بخش سوم پرشتابتر فیلم است و موجب میشود تدی بیش از پیش به میشل بیاعتماد شود.
پایان فیلم Bugonia واضحتر از آن است که شوکهکننده باشد | تحلیل کامل فیلم بوگونیا
سرنوشت افسر پلیس متفاوت است
پلیسها در فیلم «سیاره سبز را نجات بده» نقش پررنگتری نسبت به بوگونیا دارند، اما در هر دو داستان، سرنوشت خوشایندی در انتظارشان نیست. در نسخه کرهای، تحقیقات مربوط به ناپدید شدن کانگ، شامل چندین افسر و حتی رئیس پلیس میشود...
در فیلم بوگونیا تنها یک شخصیت قابل توجه از نیروهای قانون وجود دارد. «کیسی» کلانتر محلی است که به سراغ تدی میآید؛ بخشی برای اینکه ببیند آیا خبری از میشل دارد، و بخشی برای عذرخواهی از رفتارهای نادرستی که در دوران جوانی با او داشته است. کیسی ناخواسته درگیر ماجرا میشود و در نهایت به قتل میرسد.
در فیلم «سیاره سبز را نجات بده»، یکی از کارآگاهان به دست بیونگگو کشته میشود؛ او را در عسل میپوشاند و زنبورهایش را به جانش میاندازد. اما در بوگونیا، کیسی تنها توسط زنبورهایی که تدی آزاد میکند، بیهوش میشود. با این حال، در نهایت تدی خودش او را به شکل مستقیم میکشد و با ضربات متعدد جانش را میگیرد.
در نسخه کرهای، نیروهای پلیس نقش پررنگتری دارند و تا لحظهای که همنوعان فضایی کانگ برای بردن او به زمین میرسند، همچنان در صحنه حاضرند. همین حضور باعث میشود که پیش از نابودی کامل بشریت، مرگ آنها را نیز بهصورت مستقیم روی پرده ببینیم.
بیونگگو نسبت به کانگ بیرحمتر است تا تدی نسبت به میشل
در هر دو فیلم، انسانهایی که نقش رباینده را دارند، قربانیان خود را تحت شکنجههای گوناگون قرار میدهند تا ثابت کنند که آنها بیگانهاند. اما با وجود خشونت تدی و رفتارهای غیرقابل پیشبینیاش، شیوه او نسبت به اعمال بیونگگو ملایمتر است.
تدی میشل را در معرض آزمایشهای وحشتناک قرار میدهد، از جمله شوکهای الکتریکی شدید. با این حال، بیونگگو پا را از این هم فراتر میگذارد و کانگ را تقریباً بر صلیب میکشد تا او را وادار به اعتراف کند. در هر دو فیلم، این شکنجهها به افشاگری نهایی منجر میشوند که نشان میدهد تدی و بیونگگو پیش از این نیز چندین «بیگانه» دیگر را کشتهاند.
با وجود این شباهت، بوگونیا در سطح خشونت و هولناک بودن به پای فیلم کرهای نمیرسد. تدی چندین نفر را ربوده و کالبدشکافی کرده، اما همه آنها بهنوعی با تحقیقات او درباره بیگانگان در ارتباطاند. در حالی که بیونگگو نزدیک به دوازده نفر را به قتل رسانده و بسیاری از قربانیانش تنها کسانی بودهاند که در زندگی شخصی او را رنجانده بودند. همین مسئله باعث میشود بیونگگو شخصیتی بسیار کمتر قابلهمدردی باشد.
بیونگگو به دست پلیس کشته میشود، نه با بمب دستساز
نه تدی و نه بیونگگو هیچکدام در پایان فیلمهایشان زنده نمیمانند و هر دو پیش از آنکه بتوانند بیگانگی هدفشان را اثبات کنند، میمیرند. با این حال، چگونگی مرگشان کاملاً متفاوت است، هرچند هر دو در محل شرکت داروسازی قربانی میشوند.
در بوگونیا، تدی تلاش میکند با میشل به سفینه او منتقل شود. او جلیقهای انفجاری به تن میکند تا در صورت فریب خوردن، راه فراری داشته باشد. اما این جلیقه پیش از انتقال فعال میشود و او را در دم میکشد و بدنش را متلاشی میکند. پایانی خشن و در عین حال طنزآمیز به شکلی سیاه برای شخصیتی که در مرز جنون قرار داشت.
در مقابل، بیونگگو در پایان «سیاره سبز را نجات بده» سرنوشتی زمینیتر و تلختر دارد. او به دست پلیس هدف گلوله قرار میگیرد و در حالی که خون از بدنش جاری است، درست پیش از بازگشت کانگ به دست بیگانگان، جان میدهد. این پایان، لایهای از طعنه تلخ را به فیلم اضافه میکند؛ زیرا کسانی که بیونگگو میخواست نجاتشان دهد، در نهایت علت مرگ او میشوند.
سرنوشت زمین در دو فیلم متفاوت است
در هر دو فیلم بوگونیا و سیاره سبز را نجات بده، امپراتور بیگانگان تصمیم میگیرد که بشریت شکست خورده و باید نابود شود. اما شکل این فاجعه در دو نسخه تفاوت دارد و همین تفاوت، جوهره اختلاف میان کانگ و میشل را نشان میدهد.
در نسخه کرهای، کانگ با تحقیر کامل اعلام میکند که زمین بهطور کلی شکست خورده است و دستور میدهد بیگانگان سیاره را منفجر کنند. در نتیجه، تمام اشکال حیات از بین میرود، نه فقط انسانها.
اما در بوگونیا، میشل نگاه متفاوتی دارد. او زندگی روی زمین را ارزشمند میداند، هرچند از انسانها بیزار است. به همین دلیل، دستور میدهد تنها انسانها از بین بروند و زمین و دیگر گونههای زنده باقی بمانند. در صحنههای پایانی فیلم دیده میشود که تمام انسانها مردهاند، اما حیوانات زندهاند و گونههای در خطر، از جمله زنبورها، فرصت بازسازی و ادامه حیات پیدا کردهاند.
هر دو پایان تراژیکاند، اما در حالی که «سیاره سبز را نجات بده» با قضاوتی بیرحمانه همه چیز را نابود میکند، بوگونیا با نگاهی تلخ و در عین حال لطیفتر، راهی برای بقای طبیعت باقی میگذارد. بوگونیا در مجموع، طنزی اجتماعیتر و هوشمندانهتر از نسخه کرهای است، با قلبی نرمتر و انسانیتر.
منبع: screenrant
نویسنده: اعظم خالقی








