اگر بخواهیم در اين نمايش یک کهن الگو برای «حبیب» در نظر بگیرم شاید داستان حضرت ابراهیم(ع) را بتوان مثال زد؛ زمانی که به حضرت ابراهیم(ع) فرمان داده میشود که «فرزندت را بکش» او با ایمان کامل و بدون چون و چرا عزم این کار را میکند اما در شخصیت «حبیب» اندک شکی هم وجود دارد. او ابتدا شک میکند و ... بعد به ایمان می رسد و ...
در حال حاضر هیچ نیازی توسط تئاتر برآورده نمیشود. افرادی که عادت به تئاتر رفتن دارند چیزی از نمایشنامهها به دست نمیآورند، کمترین عنصری که بتواند فردا در زندگی جاری به کارشان بیاید در آنها پیدا نمیکنند. باید حقیقتا راه عبور از کوچه به تئاتر، کاملاً بر همگان باز باشد و بین آنها مبادلات به آزادی جریان پیدا کند. همه میدانند که واقعیت چیز دیگری است.
روز گذشته «پیتر بروک» کارگردان افسانهای تئاتر در ۹۷ سالگی درگذشت. او از کارگردانان تئاتر تجربی بود و با گروه بینالمللیاش نمایشهایی را خارج از شکل و عادت متداول اجرا کرد.
رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش «پروین» میگوید: شخصا به مثلثی اعتقاد دارم که در صحنه میتواند به لحاظ زیباشناسی، اجرا و اثرگذاری بسیار موثر باشد؛ مثلث کارگردان، طراح و بازیگر. این سه راس مثلت میتوانند در ارتباط با هم به یک پیوند اندیشهگون برسند که برای تماشاگر هم میتواند بسیار جذاب و خیرهکننده باشد؛ یا بهتر است بگویم که این سه میتوانند در کنار هم، اعجاز تئاتر را شکل دهند.
کارگردان و نویسنده نمایش پروین میگوید: چیزی که من از جریان کلی تئاتر کشور یا حداقل در تئاتر تهران میبینم، این است که تئاتر روز به روز از فکر و دغدغه و مساله مندی و پرسشگری تهی شده و بیشتر و بیشتر به سادهسازی مساله و سرگرم کردن مخاطب فکر میکند و این نوید خوشایندی برای آیندهی تئاتر ما نمیدهد.
من ۲ سال قبل از اولین اجرا در سال ۹۶ روی متن کار کرده بودم. در طول این سالها کلی نمایش و فیلم دیدم و تجربه کسب کردم و بنابراین نگاهم عوض شده بود. به همین دلیل شروع به بازنویسی کردم و فکر میکنم نسبت به اجرای قبلی چالههای متن کمتر شده است.
سیدمحمدجواد طاهری که حدود یک ماه است به عنوان مدیر جدید مجموعه تئاتر شهر معرفی شده، درباره رویکردش نسبت به شورای مشورتی، تعیین حریم این مجموعه نمایشی و تقویم اجرایی تئاتر شهر توضیح داد.
به نظرم تئاتر ایران دچار معضل خالی شدن از محتوا و حرکت به سمت فرمالیستی است که معنا در آن بین میرود. وگرنه کار فرمالیستی خالی از معنا نیست. در انتظار گودو یک بیانیه علیه سرمایهداری است، ولی وقتی در ایران اجرا میشود، تبدیل به ابزار سرمایهداری و یک کالای لوکس میشود.
ارتباط این اثر با علم روانشناسی دو بخش دارد. جدا از علاقهای که سالها به این علم داشتهام و آن را دنبال میکردم، سرانجام در این اجرا و بیواسطه به این حوزه پرداختم. قبل از نوشتن نمایشنامه «خماری» شروع کردم به خواندن کتابهای معتبر این حوزه و آشنایی کلی با اینکه روانشناسی چه میکند و چه میتواند بکند.
به نظرم امروز جامعه در پیوند این دو خیلی پیشروتر عمل میکند. یعنی در اجراهای معترضانهاش به ما میآموزد که باید خلاق و آفرینشگر باشیم. حالا دلایل اعتراض و انتقادش صنفی است، غم نان است یا مطالبات دیگر. ولی وقتی به تئاتر میرسیم این رویکردها به چالشهای شخصی فرو میغلتند. ارجاع من در اجرای «ارور404» اتفاقا بیش از آنکه به درون جامعه تئاتر باشد، به جامعه بیرون است که بدانیم مردم دارند طور دیگری فکر میکنند.
من ۱۵ بازیگرم را به دلایل مختلف از دست دادم. اکثرشان مهاجرت کردند، چند نفری به کنکور و دانشگاه مشغول شدند و چند نفر دیگر هم روحشان را از دست دادند؛ دچار افسردگی یا انحراف از خطی شدند که در پیش گرفته بودند. این انرژی که برای جمعکردن دوباره و سر حال آوردن آنها خرج شد، بهجد میگویم از تمام انرژیای که در تمام این پنج، شش سال هزینه کردیم تا به صحنه برسند، بیشتر بود.
به نظرم سینما تجربه بصری ما را از پیرامون و ابژهها شکل داده. سینما بخش مهمی از قاب ما به واقعیت است و تاثیرش بر دیگر مدیومها غیرقابل کتمان. اما به نظرم در تئاتر حداقل در وضعیت انضمامی ما، شما آزادی عمل بیشتری دارید و همچنین میتوانید همانطورکه گفتم نسبتهای جدیدی را در پروسه تولید بین افراد برقرار کنید. خود این برقراری نسبت جدید با خود اندیشیدن به شیوه جدیدی را به همراه خواهد داشت. همین امر است که به نظرم تئاتر را به محملی برای دیگرگونه اندیشیدن بدل میکند.
کار ما پلیسی است که ژانر مورد علاقهام میشود. اجرای ما کمکهزینه کمی خواهد گرفت. خیلی دوست دارم تا این ژانر را در تئاتر جا بیندازم. من فکر میکنم یکی از عوامل اصلی موفقیت تئاتر در گیشه، قصهگویی درست است.
دانیال خیریخواه که این روزها روی صحنه نمایش «احتمالات» در چهار نقش بازی میکند، میگوید سالها کار کرد و دیده نشد و دابسمش یا لیپسینگ میانبری بود که هرچند علاقهای به آن نداشت، به واسطهاش دستش را بالا گرفت و گفت من هم هستم.
من مشکلی ندارم بهعنوان فردی شناخته شوم که کارهایی در حوزه جنگ هم داشته است. اتفاقا اجازه دهید اینجا صریح و بیپرده بگویم. من تأثیرگذارترین کارهای مربوط به جنگ را در دهه 90 انجام دادهام و اعتقاد دارم هیچکسِ دومی روی دست من نتوانسته این کار را انجام دهد.
بهروز غریب پور، نویسنده،کارگردانتئاتر و سینما و استاد نمایش عروسکی در ایران استکه نمایشهای ماندگاری از او به صحنه رفته است. غریبپور علاوه بر کارگردانی نمایشهای مختلف، یکی از مدیران موفق عرصه تئاتر به شمار میآید. او خانه هنرمندان ایران را پایهگذاری کرد و در سمت مشاور فرهنگی شهردار تهران در سالهای1369تا 1384به اقداماتی زیرساختی پرداخت.
حسین مسافر آستانه سالهاست که در جشنوارههای گوناگون حضور دارد، او در دو سال کرونایی اخیر، مسئولیت سنگین دبیر جشنواره تئاتر فجر را بر عهده داشته است. او معتقد است که تغییر، جزو ذات تئاتر است هرچند عموما با مقاومت رو به رو میشود.
جواد انصافی از موانع و مشکلاتی می گوید که پیش روی این گونه نمایشی قرار دارد و تاکید می کند: مدت هاست که نمایش های آیینی و سنتی ایرانی کمرنگ شده، چون در درجه اول مسئولان ما به صراحت نشان داده اند که آن را نمی خواهند.
جواد یحیوی که برای آینده تئاتر چندان خوشبینی نیست، میگوید که دل خوشی از زندگی مدرن ندارد و فکر میکند انسان در دوران کهن به روح زندگی نزدیکتر بوده است.
جامعه ما پیوسته و در طول تاریخ، طلب قهرمان كرده و بعد از حضور این قهرمان خودش با دست خودش به اشكال مختلف این قهرمان را سرنگون كرده است. حالا یا مشكل از قهرمان بوده، یا مشكل از قهرمان سازان. در متن سینگ، مشكل از هردوطرف است و همین باعث این فضای طناز می شود.