چارسو پرس نمایش «امر ملوکانه» عنوان تازهترین اثر حسین پاکدل بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر است که در بستر مسائل اجتماعی و سیاسی، درامی عاشقانه را روایت میکند. پاکدل در آثار خود همواره به موضوعات مهم انسانی و اجتماعی توجه داشته و در این نمایش هم به واقعیتهای زمانه خود نظر دارد. این هنرمند پس از سالها دوری از تئاتر در تازهترین اثر خود در قالب نامهنگاریهای یکی از صدها دختر شاه قجری به همسرش که در فرنگ است، تماشاچی خود را به سیر و سلوکی در دل برههای مهم از تاریخ ایران برده و از این رهگذر، ریشههای اکنون ما را در دل تاریخ رصد میکند. حسین پاکدل در این نمایش اتمسفری پیش روی مخاطب خود قرار میدهد تا او به وسعت دل بخندد و گاهی دیگر از سویدای جان، بگرید.
شخصیتها و دیالوگهای نمایش بازتابی از دغدغهها و چالشهای موجود در جامعهای هستند که تحت تاثیر حکامِ مختلف قرار دارند. روایتهای تاریخی که در پسزمینه قصه همواره مستتر است، راوی وقایع تاریخی است؛ نه طول بلکه در عرض تاریخ و برگی از تاریخ چندین هزار ساله ایران کهن را در دل خود گنجانده است. ۵۰ سال از تاریخ کشور از عهد ناصری تا پهلوی اول که به تعبیر این کارگردان باسابقه، تبعاتش امروز نیز گریبانگیر ایرانیان است.
پاکدل در این نمایش از تاریخ سرکوب سخن میگوید، از تاریخ استبداد، تاریخ مشروطه، عشق، طاعون، قحطی و کودتا. به بهانه اجرای نمایش «امر ملوکانه» با حسین پاکدل گفتوگو کردیم. عصر واپسین روزهای اردیبهشت ۱۴۰۴ اندکی قبل از شروع نمایش به ایرانشهر و سالن استاد سمندریان، محل اجرا رسیدم. در پشت صحنه کارگردان را با همان لبخندهای همیشگیاش دیدم. پس از خوشوبشهای معمول، هر یک لیوان چای داغی دست گرفتیم و راهی فضای بیرون شدیم تا در گرمای بهاری عصر تهران، روی چمن بنشینیم به حرف زدن درباره «امر ملوکانه». فرصت کوتاه بود اما نتیجه رضایتبخش.
آقای پاکدل، ممنون از وقتی که در این فرصت کوتاه در اختیار ما گذاشتید. نمایش تازهتان «امر ملوکانه» مخاطب را درگیر داستانی عاشقانه در دل تاریخ میکند. بنمایه اصلی این اثر را ستایش عشق و وفاداری میدانید یا نکوهش قدرت؟
به نظر من، نمایش «امر ملوکانه» ستایش وفاداری در بستر قدرت است. این خلاصهترین بیان ممکن از این مفهوم است. بستر قدرت در این نمایش صرفا بهانهای است تا سیر عشق و فراز و فرودهای وفاداری مورد بررسی قرار بگیرد. انسان در چرخه قدرت همواره آسیبپذیر است و تمامی ابعاد وجودیاش ممکن است مورد آسیب قرار بگیرد. در این میان، عشق بیش از هر چیز دیگری آسیب میبیند.
انگیزه اصلی شما از خلق این نمایش چه بود؟ آیا فقدان عشق در جامعه امروز دغدغهتان بود یا نقد قدرت؟
قدرت اساسا نسبتی با عشق ندارد، چراکه قدرت در ذات خود فرمانروایی مطلق و غیرقابل پرسش است. در بخشی از نمایش، شخصیت فروغ میگوید: «ما که دختر شاه بودیم نمیتوانستیم به امر ملوکانه نه بگوییم، تمامی مراسم از جمله آوردن به سفره عقد، سفر به جاجرود با کالسکههای دربسته و تشریفات مربوطه، همگی به امر ملوکانه انجام میگرفت.»
این، واقعیت تاریخی زندگی زنان در آن دوره است. نکته حایز اهمیت، واکنش زنان امروز در برابر این ظلم تاریخی است. سرنوشت زن امروز را نمیتوان از گذشته جدا دانست. روندی تاریخی طی شده تا به وضعیت امروز رسیدهایم. زنان در عرصههای مختلف تلاش کردهاند و مجموعه این تلاشها وضعیت متفاوت امروز را شکل داده است.
شما به بازخوانی تاریخ، به ویژه دوره قاجار و پهلوی اول، در آثارتان شهرت دارید. چرا این برهه خاص برای «امر ملوکانه» انتخاب شد؟
دوره قاجار همزمان با شروع مدرنیته و شکلگیری تمدن شهری در ایران بود. تهران مرکزیت یافت، ارتباطات جهانی گسترش پیدا کرد و ایران نقش مهمی به عنوان گذرگاه تمدنها داشت. پس از جنگ جهانی اول، نهضت مشروطه، سرکوب مشروطه، ظهور احمدشاه، کودتا و برآمدن رضاخان از جمله وقایع مهمی هستند که بر سرنوشت ما تاثیر گذاشتهاند و تبعاتش امروز نیز گریبانگیر ایرانیان است. دوران رضاخان نیز دوره پرالتهابی بود که در نمایشهای دیگرم مثل «حضرت والا» و «کابوس حضرت اشرف» (درباره قوامالسلطنه) به آن پرداختم. این وقایع تاریخی تاثیرات عمیقی بر زندگی امروز ما داشتهاند. هنرمند موظف است این جایگاه تاریخی را تبیین کند، قضاوت درباره خوب یا بد بودنش بر عهده مورخان و جامعهشناسان است.

روایت شما در این نمایش شامل وقایع سنگینی مثل سرکوب، استبداد، مشروطه، طاعون، قحطی و کودتاست. چرا بازگشت در زمینه چنین رویدادهایی ملودرام عاشقانه شکل میگیرد؟
علاقه من به بازخوانی تاریخی روایتها در قالب ملودرام ناشی از این باور است که انسان حافظه تاریخی ضعیفی دارد و همواره نیازمند یادآوری مداوم گذشته است. تاریخ را میخوانیم تا از اشتباهات گذشته درس بگیریم. تفکیک هر چیزی به نیکی و بدی مطلق، تفکر فاشیستی است. در عالم هنر نباید نگاه فاشیستی داشت. انسانها در موقعیتهای مختلف رفتارهای متفاوتی نشان میدهند. تاریخ پر از این پیچیدگیهاست.
نمایش شما پر از نماد و نشانه است، مثل صورتکها و شخصیت جارچی. نقش این نمادها چیست؟
صورتکهایی که بازیگران در دست دارند، نماد قربانیان قدرت هستند. فروغ با کمک این صورتکها داستان خود را روایت میکند. طراحی خاموش و عاری از حس آنها به مخاطب اجازه میدهد هر کسی را در پسشان تصور کند. شخصیت «جارچی» نماد رسانه و اطلاعرسانی است، از جارزنان قدیم تا رادیو، تلویزیون و اینترنت امروز. شخصیت «آقا فرج» نماد قدرت پنهان و در سایه است که در پشت صحنه اعمال نفوذ میکند. همچنین از تکنیک فاصلهگذاری استفاده کردهام. دیوار چهارم کاملا از بین نمیرود تا به مخاطب یادآوری کند این یک نمایش است. نقطه اوجی داریم که بازیگر زن تصمیم میگیرد شخصیت فروغ را «بکشد» و خود جایگزین شود، نماد استحاله کامل.
یکی از مفاهیم پررنگ نمایش، نسبت اخلاق و قدرت است. تحلیل شما چیست؟
وقتی قدرت به سمت فردیت گرایش پیدا کند، معمولا نسبتی با اخلاق نخواهد داشت. حفظ قدرت اغلب موجب زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی میشود. این فقط محدود به سیاست نیست، در سطوح مختلف جامعه دیده میشود. تنها راه کنترل قدرت، شورا و خرد جمعی است. در تاریخ ایران دورههایی داشتیم که مجالس و شوراها توانستند قدرت را کنترل کنند. اما وقتی (محمدرضا پهلوی) احزاب را منحل و حزب واحد ایجاد کرد، مسیر سقوطش را هموار کرد. در تاریخ شخصیتهای عدالتخواهی بودند که جان دادند؛ (قائممقام، امیرکبیر، مصدق) .
در مقابل، دورههایی مانند جنگ تحمیلی را داشتیم که با مدیریت صحیح (مهندس میرحسین موسوی)، معیشت مردم در امنیت نسبی بود و وحدت ملی در اوج بود، نشان میدهد جامعه در سختترین شرایط هم میتواند مقاومت کند اگر مدیریت شفاف و خرد جمعی حاکم باشد.

صحبت از ممیزی شد. شما در مصاحبههای قبلی اشاره کردید هنگام خلق اثر به ممیزی فکر نمیکنید. این نگرش را توضیح میدهید؟
هنرمند نباید نگران سانسور باشد. هنرمند باید کار خود را انجام بدهد. معتقدم زبان هنری از سد هر سانسوری بر میآید. در نگارش و کارگردانی این نمایش لحظهای به ممیزیها فکر نکردم. من کار خود را در جهت تولید یک اثر انجام میدهم و اجازه میدهم مسوول ممیز نیز طبق قانون کار خود را انجام بدهد. جامعه ما دارای تنوع فرهنگی و اعتقادی است. نمایش «امر ملوکانه» با زبان هنری و در بستر تاریخی، روایتی از ما ارائه میدهد و از سد سانسورها میگذرد. این هنر نمایش است که با زبان نمادین حقایق را بیان میکند. یاد اردشیر رستمی (تصویرساز) افتادم که میگفت: «من صدها طرح میکشیدم و میبردم، تنها تعدادی پذیرفته میشد. وقتی میپرسیدند چرا طرحهای رد شده را میآوری؟ میگفتم: بگذار من کارم را بکنم و تو هم کارت را.»
طراحی صحنه نمایش بسیار ساده است. فلسفه این سادگی چیست؟
من شیفته و عاشق سادگی هستم. سادگی در اجرا از اصول مهم این نمایش بود. معتقدم هر چه بیان سادهتر باشد، تاثیرگذاری آن بیشتر خواهد بود. اساسا هنر زمانی متولد میشود که هنرمند نسبت به موضوع ابتدا خوب آبستن شده و سپس زایش هنری اتفاق بیفتد. هنرمند زمانی آبستن اتفاقی میشود که ضرورت بیان آن را درک کند. این ضرورت است که به اثر هنری اصالت میبخشد.
فکر میکنید «امر ملوکانه» تا چه اندازه به هدف خود از اجرا رسیده است؟
امیدوارم این نمایش بتواند مخاطب را به تفکر وادارد. هر اثر هنری، به سهم خود، جامعه را حتی در مقیاس میلیمتر به سوی تعالی پیش میبرد. بزرگان ادب و هنر ما چنین کردند. اگر «امر ملوکانه» گامی هر چند کوچک در جهت آگاهیبخشی و یادآوری درسهای تاریخ بردارد، به هدف خود رسیده است.
نویسنده: محمد دانشور