پایگاه خبری تئاتر- تهمینه محمدی: مائده طهماسبی ایفاگر نقش زنی است که زندگی در مجموع روی خوشی به او نشان داده. همسر و فرزند ها و نوه هایی دارد که به آنها عشق می ورزد. رفاه مادی و اقامت در آپارتمانی زیبا و راحت. برای دل خودش در برنامه ایی تلویزیونی و محبوب نقش بازی می کند و با دوستانش در مورد آن گپ می زند و می خندد. فراغ بال و آسوده و به دور از واقعیت جامعه و زخم های آن. ساده لوحی و نادانی شخصیت نسبت به پوسته زیرین دردهای جامعه که در ابتدا بی خطر می نماید در ادامه به خشم و انزجار تغییر شکل می دهد.
این حد از بی خبری و بی تفاوتی ما را به این نتیجه می رساند که چقدر نقش چنین کسانی در جامعه می تواند ما را از تبعیض و ظلم دور نگاه دارد و یا لااقل آگاه کند. اما خود شخصیت دچار استحاله ایی دیگر می شود. هر چه در نمایش جلو می رویم او از سرخوشی سطحی اش فاصله می گیرد و به پیرامونش آگاه می شود و این آگاهی برایش درد و رنج به همراه می آورد. او شوکه از بی خبری اش دچار نفرت از خودش می شود و دستپاچه به دنبال راه حل آنی و جبران مافات می گردد و همین باعث خشم دخترک می گردد که چرا و چطور فکر می کنی با یک وعده غذایی گرم و حمام آب داغ می توانی همه درد های و زخم های مرا پاک کنی و از بین ببری؟
البته این که این زن تا بدین حد در دنیا خیالی و غیر واقعی خودش زیست می کند ما را به شک می اندازد آیا او کودکان خیابانی و بی سرپرست را در اطرافش نمی بیند و یا نمی خواهد ببیند؟
این همان شکی نیست که به جان دخترک می افتد و او را به سمت جنایت سوق می دهد؟
خانم طهماسبی با تحلیل کارگردان توانسته با بازی کنترل شده و حساب شده خود این تغییر شخصیت را به ما نشان دهد. از سرخوشی کودکانه وار تا رنج آگاهی و بزرگ شدن. از جیغ و هورا و پرسر صدا حرف زدن تا فرو ریختن در خود و سکوت و تسلیم پیش از مرگی ناخواسته. در لحظات آخر پیش از مرگ انگار حتی نمی تواند برای نجات جان خودش دست به کاری بزند. تسلیم و وادادگی در برابر نیروی شر و بدی که از او بزرگ تر است و همه پیرامونش را گرفته. فقر و فلاکتی که هر چند دستان او به آن آلوده نیست اما برای کم کردن این پلشتی هیچ نکرده ست و حالا دارد جزای این کم کاری و ناآگاهی را با مرگش می دهد. مرگی که ما را می ترساند و غمگین می کند.
نویسنده تلاش کرده همه این ها را بگوید اما در بسیاری از موارد این تلاش به ثمر ننشسته و در سطح باقی مانده ست. آن چه بیشتر ما را به این نتایج سوق می دهد، ترکیب بازی و کارگردانی و تخیل تماشاگر است که از متن جلو می زند؛ وگرنه متن در بزنگاه هایی مهم از نمایش ناکام مانده و از کارگردانی عقب مانده است.
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater