پایگاه خبری تئاتر- روزنامه ایران- شکوه مقیمی: ایده شکلگیری پرفورمنس رسیدن به زمان نابی بود تا هرکسی، با هر زبانی متوجه آن بشود. شما چقدر این امر برایتان اهمیت داشت؟
بامداد افشار: حقیقت این است که پیش از شروع، پیشبینی نمیکردم که این کار به سمت پرفورمنس برود. امام کمکم متوجه شدم که قطعات و حرفهای ما جلوههای بصری زیادی دارند. پس از ضبط آلبوم دیدیم این اثر قبل از جذابیتهای شنیداری، جذابیتهای بصری دارد و شاید یکی از دلایل آن هم این بود که خواننده اجرای من، اصغر پیران، جدا از تکنیک خوانندگی، صدایش کاراکتر دارد و یک بازیگر تئاتر است و علاقه او به پرفورمنس و حرکات بدنی، ناخودآگاه کار ما را به سمت پرفورمنس برد. جدا از جنبههای بصری موسیقایی، از امکانات اصغر -پیش از آنکه پگاه طبسینژاد به کار ما اضافه شود- استفاده کردیم و کنسرت ما تبدیل به یک پرفورمنس شد. شهر-بازی به انتخابهای من برمیگردد. من قطعهها را براساس جنس صدای اصغر ساختم، کسی که علاوه بر صدایش بر بازیاش هم آگاه بودم. چیزی که اصغر را از دیگر خوانندهها متمایز میکند همین است. شهر-بازی اجرای خاصی است که مخاطبان خاص خودش را دارد و بهارک خاوری، تهیهکننده کار ریسک بسیاری در حمایت ما کرد. اگر نوازندگان ما، کیارش بختیاری، پویا شمالی، کاوه ستاری و امید سعیدی که نوازنده جنوبی ماست و با اجرای نیانبانش شبیه یک میهمان ناخوانده در تهران است، نبودند کار به این قوام نمیرسید.
تبدیل این موسیقی و زبان کلامی به زبان بدن چگونه صورت گرفت؟
اصغر پیران: این ایدهها متعلق به بامداد است و او تعریف کرده که با هر قطعه میخواهد چه کند. بعضی از ایدهها هم در تمرینها شکل گرفت. ما درواقع دنبال خط ربطی بودیم که این قطعات جدا از هم را به یکدیگر وصل کنیم؛ برای همین از امکان تصویری بازیگری من استفاده کردیم. در این شهر-بازی با حضور فکر آتیلا پسیانی و اجرای پگاه طبسینژاد چفت و بست قطعات بهتر و تصویریتر شد. البته ویدئوها هم نقش مؤثری در این کار دارند.
پرفورمنس درواقع نمیخواهد اندیشه واحدی را به خورد مخاطب دهد و میگذارد او آزادانه تحلیل خودش را داشته باشد. ویدئوها این ویژگی را محدود نمیکند؟
پیران: اتفاقاً اینها به کار ما کمک میکنند. بامداد وقتی این قطعهها را ساخته فکری پشتش داشته است که میخواهد آن را به مخاطب منتقل کند. وقتی آن تصویرها دیده نمیشود زبان ما الکن میماند. مثلاً ما برای بعضی از قطعات در آلبوم صوتیمان مشکل داریم زیرا بدون تصویر برقراری ارتباط با آنها دشوار میشود. ویدئو چیزی را که در این موزیک انتزاعی اتفاق میافتد، روشنتر میکند.
افشار: به ترانهها دقت کنید. بیشترشان فرمیک هستند. فضای موزیکها هم برای مخاطب آشنا نیست. برای ترجمه مفاهیمی که در ذهنم بود از ویدئو استفاده کردم. ویدئو درواقع ترجمان کلام و ذهن من است. خواستم لقمه را سادهتر در دهان مخاطب بگذارم و لُب کلام را به او بگویم تا اینگونه مخاطب بیشتری متوجه حرف من شود.
ویدئوی اجرا در کنار آلبوم صوتی منتشر میشود؟
افشار: ویدئوی اجرای قبلی.
انتخاب بوکوفسکی برای چه بود؟ این شاعر و نویسنده در عین انتزاعی بودن بسیار هم عینی است و به موضوع شهر هم بسیار پرداخته است.
افشار: من حس همذات پنداری با او دارم. البته کمتر از 5، 6ماه است که بوکوفسکی را میشناسم و قطعههای روی شعر او در همین مدت ساخته شدهاند. وقتی میبینم یک نویسنده بزرگی تا این اندازه به موسیقی علاقهمند است و میگوید چون پیانو ننواختهام انگار با انگشتانم کاری انجام ندادهام، احساس کردم میتوانم آرزوی او را به واقعیت بدل کنم و دکمههای ماشین تایپ او را به دکمههای پیانو و حروفش را به نُت بدل کنم. همچنین تنهایی این آدم را، که از جنس یک انسان معاصر است بیارتباط با فضای کارم ندیدم.
مانکن نماد شهر و مدرنیته است. آیا نشانه شناسی دیگری برای استفاده از مانکن در اجرا دارید؟
افشار: مانکن زن در ایران داستان ها و فلسفههای زیادی دارد. بدنش برش داده میشود و حضورش در تهران ماجراها داشته؛ این تنها مختص به شهری است که ما در آن زندگی میکنیم. شهری که حتی ورود مانکن هم به آن ممنوع است و سانسور میشود. دلیل دیگر استفاده از آن هم برای من، مجسمه وار بودن و سکونی است که در اوست. این ساکن بودن مرا مجاب میکرد که در کارم بیاورماش. اینکه کلماتی بر اثر فشاری که هرروز بر او وارد میشود، در ذهن اوست که وقتی لمسش میکنی آنها را بیان میکند، «زن، نزن، بزن».
پرفورمنس درواقع کاری بداهه است. چقدر این نکته برایتان اهمیت دارد؟ آیا اجرایتان هرشب ثابت است؟
پیران: کارکرد پرفورمنس صحبت درباره مسائل سیاسی و اجتماعی است، اما اجرای ما در این دایره نمیگنجد. شاید چون ما واژه دیگری برای کارمان پیدا نکردیم به معنای صرف پرفورمنس که اجراست، اکتفا کنیم بهتر است. پرفورمنس در کارکرد اصلیاش اجازه میدهد هم پرفورمر و هم مخاطب در موقعیتی قرار بگیرند که واکنشی داشته باشند. اما همه این مدیاهایی که در شهر-بازی هست چنان به هم پیوسته است که برای منِ پرفورمر جایی برای بداهه نمیگذارد و تغییراتی که در هر شب میدهم آنقدر به چشم نمیآیند. درواقع دستم برای بداههپردازی باز نیست.
کار شما با نمایش بلبشوی تهران و انسان معاصر، مرا یاد والتر بنیامین و نگاهی که به شهر مدرن و پاساژ دارد میاندازد.
آقای پیران من شما را همان ولگرد بنیامینی میدیدم. آیا این دید فلسفی در شکلگیری کارتان وجود داشت؟
پیران: راستش نه. اینقدر فلسفی نگاه نکردیم. فقط خواستیم در مورد انسان شهری که در جامعه مدرنی زندگی میکند که تکنولوژی آن را فراگرفته حرف بزنیم.
افشار: وقتی دغدغه یک موزیسین تهران باشد سراغ چه المانهایی میرود؟ آیا ما مترو و شلوغیاش را نمیبینیم؟ آدمهایی را که ساعتهای متمادی در گوشیهایشان فرورفتهاند؟ تجددهایی را که گترهای از سنتها پیشی گرفتهاند؟ به همین منوال هرچه در این اجرا چیده شده است چیزهایی است که من در فضای زندگیام دیدهام. همانطور که موزیسینها از هر اقلیمی لحن و فضای زندگی خودشان را در کار میآورند، بامداد افشاری که در تهران بزرگ شده است هم وامدار این شهر است و زبان موسیقاییام این شهر را در خود دارد و ایدههایم هم از تهران گرفته شده است.
درواقع بیشتر برگرفته از حساسیت هنرمند است؟
افشار: بله، در وهله اول دیدگاه موزیسینی است که خواسته منطقه زندگیاش را به تصویر بکشد و آنچه میبیند را بازگو کند.
ضرورت این بازگویی چیست؟
افشار: بیشتر شخصی است و ضرورتش را برای خودم میدیدم.
میخواهم اهمیت مخاطب را برایتان بدانم!
افشار: این اجرا تنها اجرایی است که در این چندسال کار جدی، به هیچ چیزی جز خودم در آن فکر نمیکردم. من برای تئاترها و فیلمهای بسیاری موسیقی ساختهام و کارهای بسیاری کردهام که ارتباطی به دغدغههای من نداشتند. این اجرا نخستین و شخصیترین اجرایی است که کاملاً از ذهنیت من بیرون آمده و کسی آن را به من القا نکرده بود بلکه آن چیزهایی است که دغدغه من بوده و از روی علاقه و نقدی است که به این شهر دارم.
پیران: این نوع موسیقی تا به حال در مملکت ما اجرا نشده و شاید هم ما ندیده و نشنیدهایم. برای همین نمیتوانستیم به مخاطبی که تاکنون چنین موسیقیای را نشنیده فکر کنیم.
به سهیم کردن مخاطب چه؟
افشار: این از آن چیزهایی است که از همان روز اول نسبت به آن گارد داشتم و به گروهم گفتم که نباید تماشاگر با ما وارد بازی شود. او تنها شنونده و بیننده است. به غیر از یک جا که اصغر کاغذ را از ماشین تایپ بیرون میآورد و به یکی از تماشاگران میدهد دیگر ارتباط مستقیم با مخاطب نداریم و این به سلیقه من برمیگردد. شاید در اجراهای بعدی چنین کاری بکنم ولی در این اجرا علاقهای به این اتفاق نداشتم.
پیران: ما فقط صداهایی را که هرروز میشنویم و به آنها عادت کردهایم در کارمان نگذاشتم؛ ما سعی کردیم با نوستالژی مثل صدای مرد حلاج یا بلندگوی وانت، مخاطب را تنها از نظر حسی سهیم کنیم.
موسیقی و شعر با هم عجیناند. چقدر مقوله زبان برایتان اهمیت دارد؟ با توجه به اینکه شعرهایی که انتخاب کردهاید بیشتر فرمیک هستند و شاید بیشتر به براهنی نزدیک باشند؟
افشار: موسیقی من الکترونیک است و میدانستم میخواهم یک فضای تجربی را هم تجربه کنم و درواقع موسیقی الکترونیک-اکسپریمنتال داشته باشم. بخش تجربی هم آوازهایی است که اصغر میخواند. در مورد اشعار انتخابم چهار شاعر بوده است و به اقتضای ایدههایی که داشتم کارها را انتخاب کردم. بهمن بختیاری از طرفداران براهنی است و خیلی فرمیک مینویسد؛ جاهایی که نمیخواستم رو صحبت کنم و هیچ روایتی نداشته باشم از اشعار او کمک گرفتم. جاهایی که احساس کردم میخواهم کمی کلام احساسی داشته باشم و روایی باشد از کلام آرش افشار استفاده کردم. جاهایی که باز عاشقانهتر و شاعرانهتر میخواستم سراغ رسول ادهمی رفتم. درواقع به سراغ چند شاعر رفتم تا از توانایی آنها استفاده کنم و به موسیقیام توان بیشتری ببخشم.
شما بیشتر تئاتر تجربیکارید. چه چیز شهر-بازی شما را جذب کرد؟
پیران: خب بخش خوانندگیاش خیلی مهم است. من همیشه به خواندن علاقه داشتم و اینکه قرار بود یک موسیقی متفاوت را به صورت جدی اجرا کنم خیلی وسوسهبرانگیز بود. یک شکل متفاوتی از تکنیک خوانندگی را قرار بود تجربه کنم و اینکه پرفورمنس هم در کنار خوانندگی داشتم سومین دلیلی بود که جذابیت را برایم میافزود. من به حرکات موزون علاقه بسیاری دارم ودر این اجرا میتوانستم همه علایقم را با هم داشته باشم.
نیم نگاه
ما درواقع دنبال خط ربطی بودیم که این قطعات جدا از هم را به یکدیگر وصل کنیم؛ برای همین از امکان تصویری وپرفورمنس استفاده کردیم
برای ترجمه مفاهیمی که در ذهنم بود از ویدئو استفاده کردم. ویدئو درواقع ترجمان کلام و ذهن من است
موزیسینها از هر اقلیمی لحن و فضای زندگی خودشان را در کار میآورند
ما فقط صداهایی را که هرروز میشنویم و به آنها عادت کردهایم در کارمان نگذاشتیم؛ ما سعی کردیم با نوستالژی مثل صدای مرد حلاج یا بلندگوی وانت، مخاطب را تنها از نظر حسی سهیم کنیم
صفحه رسمی سایت خبری تئاتر در تلگرام
https://telegram.me/onlytheater